مشروح اخبار


» روزی که به مدرسه رفتم



این روزا بعضی پدر مادرا بیشتر از بچه ها از شنیدن نام مهر ومدرسه استرس دارند تا خود بچه ها ،بعضی ها هم چون مهررا سر آغاز فصل پاییز میدانند ، از ترافیک روزهای اولش گله مندن ،برخی هم کلا میانه خوبی با پاییز وخزان ندارن ،اما دوستی میگفت زردی پاییز نشانی ازعشق است که در راه آن رنگ باخته .ولی من دوست دارم وقتی میبینم سیمای معصوم دخترکی را حصر مقنه سفیدی شده چون فرشته!
نه بیاد دوران مدرسه ،بلکه براساس وظیفه یک روز از نیمه های مهر بود که بمدرسه رفتیم ، برنامه ریزی شده بود نوبت ما مثل بعضی مدارس دولتی شیفت عصر بود .نشستم روی صندلی های ردیف اول مثل بچه زرنگ ها ،وبرخی کوتاه قد ها ، همکلاسی های آنروز من همه میان سال والبته بیشتر خانم ،معلم آمد خودش را نیکوبخت معرفی کرد اما انگونه که رضایت، چهره اولیا را تصرف کرده بود این فامیل بی شک صفتی خواهد برای اینده دخترانشان که شاگرد نیکوبخت !هستند .میگویید 19 سال سابقه کار دارم ویک سال هم مهد کودک .ودر ادامه معرفی خودش میگوید دیگر چه بگویم ؟ که در این لحظه همان همه ی مخصوص خانم ها شروع میشود .یکی میگوید معلم خوب بچه های ما ،چند تای دیگر میگویند بگو بهترین معلم و.....راستش را بخواهی این بار دلم میخواست این هم همه ی مادرها ادامه داشته باشد تا او را بیشتراز نگاه والدین بشناسم .
دلم نیامد از خودش سوال کنم زیرا او تمام وقت نیم روز صبح را در مدرسه گذرانده بود حال آمده بود برای جلسه با اولیا  وپس از آن کلاس تقویتی .اگرتو جای من بودی از او میپرسیدی ؟.
نپرسیدم زیرا اعتراف کرد بعضی وقت ها دیگر صدایم به همه نمیرسد و وسط کلاس بر صندلی نشسته تا هرجوری شده همه صدایم را بشنوم .بیخود یاد آن دونده ای افتادم که در جدال ماراتن دمی که باد وباران ناخواسته بر او میتازد ،فقط به رسیدن می اندیشد حتی اگر دیگر نای رفتن نداشته باشد. البته با این فرق که مغلم به خوب رسیدن می اندیشد
برنامه هایش را یک به یک توضیح داد درست مثل مدیرانی که در روز معارفه چقدر خوب ورویایی از آینده گپ میزنند ،البته برنامه های وی با مدیران اساسا یک فرق دارد آن هم اینکه گفته های وی در سالی که گذشت با تن پوشی از عمل هویدا شده وباز خورد همین برنامه ها بوده که والدین را برآن داشت تا به تعداد شاگردان پارسالش وشاید بیشتر امضاء جمع کنند وطومار بنویسند که این آموزگار با بچه هایمان سال به سال وپایه به پایه تدریس کند ،که البته اینگونه نیز چرخ مراد اولیا چرخید وامسال در پایه پنجم تدریس میکند .
چقدر خوب اطمینان میداد به خانواده ها .وقتی حرف میزد آسان وبه آرامی جلب میشد اعتمادها ،آنگونه که این دلها با هیچ ریشتری دیگر نمی لرزید.از بس که مدون بود وبوی استناد میداد حرف هایش.
وقتی قصه زجرهایی که فرهادکشید تا به شیرین برسد را میخواندم هم لذت میبردم .هم با خودم میگفتم اگر فرهاد در دنیای ما بود وبه موبایل دسترسی داشت وسامانه اس ام اس حتما دیگر کلنگ بدست نمی گرفت وبه آرامی با حرکت انگشتانش در صفحه فینگرتاچ موبایلش هرچه واژه بود برای شیرنش (send)ارسال میکرد .اما ان روز یک عشق دیدم در دنیای پرتکنولوزی امروزی ولی به سبک عشق فرهاد دیروزی .به خود م  گفتم این عشق اصلا زمان ومکان نمی شناسد ،آنچه دیدم عشق یکنفر به معلمی ،عشق به درس دادن وعشق به شاگردانش  بود.
عشقی که تابستان او را چون دانش آموزی بر سر مکتب اموزش پایه نو رسیده معلول الحال ششم مینشاند.عشق به یادگیری . همان روزی که فهمید م وی تابستان گذشته باپول خودش رفته فنون تدریس پایه ششم را فراگرفت ،از جنس او معلمی را دیدم که دربدر دنبال واسطه ای میگشت تا بتواند نیروی مازاد اعلام گردد وبه مدرسه نرودو از تدریس فرار کند.و این مرا بر آن داشت تا بنویسم در وصف او
یکی میگفت : روزگار دیگر چو بهمن بیگی بخود نمی بیند ،من هم تایید میکردم اما حالا که عشق درس دادن را در چشمان این زن دیدم ، حرفم را پس میگیرم.پس میگیرم زیرا او راضی نشد معلمی را عوض کند با بودن در قاب سیمای همه ی خانه ها،پس میگیرم زیرا لگد زد به رویای خیلی از مردمان سرزمین پارس که برای رسیدن به جلوی دوربین لهله میزنند.
او اگرچه چون بهمن بیگی برای اموزش نمی توانداز ارس تا هامون برود ولی همه ی تلاش خود را در  شیراز  -نزدیکی همین قم آبادخودمان  ووقتی وارد میشوی سمت چپ در "مهر آئین"باجان ودل در طبق میگذارد
اگر با این آدرس نیافتی برو درب کلاس پنجم /4 را بزن  وهر آنچه در قلم ناتوان من نیامده تو خود به عینه بنگر
او تنها یک معلم نیست او یک مجری تلویزیونی هم بود وهست.خوش صورت و شیرین بیان ،چابک سواربراسب الفاظ ودوست داشتنی برای کودکان .
اما او میگذارد ومیگزد بخاطر صفای معلمی
سجده میکنم در مقابل عشقش که پاک است و مورد پسند مکتبم "عشق به معلمی "



تاریخ انتشار : 23 مهر 1391 19:31



» اخبار مرتبط:

  • خاطره ی تکان دهنده خانم معلم کلاس اول از روزی که «ش» را به بچه ها یاد داد!
  • به یادعمو سوپری محله ما
  • اس ام اس تبریک روز معلم جدید اردیبهشت ۹۲
  • نیکو
  • مهر بی معلم آری،معلمان بی مهر نه
  • » اشتراک گزاری خبر

    • مهیلا

    • 23 مهر 1391 16:05
    • گروه کاربری: ميهمان
    • آیدی یاهو:
    • تاریخ عضویت: --
    • وضعيت:
    • 0 خبر
    • 0 نظر
    ^
    واقعا قشنگه اما درحق اینجور معلمای صادق هنوز باید نوشته بشه
    • ارس

    • 23 مهر 1391 16:07
    • گروه کاربری: ميهمان
    • آیدی یاهو:
    • تاریخ عضویت: --
    • وضعيت:
    • 0 خبر
    • 0 نظر
    ^
    niceeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeee
    • سیمره

    • 23 مهر 1391 16:09
    • گروه کاربری: ميهمان
    • آیدی یاهو:
    • تاریخ عضویت: --
    • وضعيت:
    • 0 خبر
    • 0 نظر
    ^
    اینجوری که گفتی بهمن بیگی ثانی هم استان فارسی هستش
    • شیرنا

    • 23 مهر 1391 23:06
    • گروه کاربری: ميهمان
    • آیدی یاهو:
    • تاریخ عضویت: --
    • وضعيت:
    • 0 خبر
    • 0 نظر
    ^
    توفیسبوک نوشته بود روز اول مهر شیرینی بردم مدرسه مدیر مدرسه گفت بجاش یه بسته کاغذa4 برامون بیار .تواین سیستم پیداکردن معلم خوب کم شده
    نام:*
    ایمیل:*
    متن نظر:
    پررنگ کج خط دار خط دار در وسط | سمت چپ وسط سمت راست | قرار دادن شکلک قراردادن لینکقرار دادن لینک حفاظت شده انتخاب رنگ | پنهان کردن متن قراردادن نقل قول تبدیل نوشته ها به زبان روسی قراردادن Spoiler


    در میان پیشنهادات این روزها، کدام را قابل اعتنا می‌دانید؟

    1-سروش
    2-بله
    3-روبیکا
    4-آی گپ
    5-هیچکدام