محمدرضا عارف ميگويد، که نميتوان همه افرادو گروههاي متعلق به يک جناح کشور را با يک چوب راند. اگر ميتوان به همه جريان اصلاح طلب گفت:«فتنه گر»، پس به همه جريان اصولگرا هم ميتوان گفت:«انحرافي» معاون اول دولت اصلاحات که در چند انتخابات گذشته همواره نام وي به عنوان نامزد اول جبهه اصلاحات مطرح ميشود، ميگويد: شرايطي که همه به خاطر منافع سياسي و گروهي خودشان نسبت به هم ذهنيت دارند. در چنين شرايطي من هيچ اميدي ندارم که تا سال آينده به نتيجه مناسب برسيم. من در 3 سال گذشته هرجا که بحث شده است اين راهکار را گفتهام و تاکيد کردهام که نبايد به افراد برچسب زد. اين انگها که ميزنند و مثلا ميگويند که اصلاحطلبان بايد بيايند و توبه کنند، يعني چه؟ با اين حرفها که نميتوان به حل مسائل پرداخت. معتقدم اصلاحطلبان بخش مهمي از مجموعه داخل نظام هستند اينها از چه بايد توبه کنند؟ اگر اصل بر اين است که هرکسي که خطا کرده بايد توبه کند، پس بيايند بررسي کنند که سهم هر يک ازگروهها از حوادث چقدر بوده است؟ الان که تريبون در اختيار رقيب است و همه رسانهها و رسانه ملي در اختيار آنهاست، هرچه ميخواهند ميگويند و به اين طرف فرصت دفاع نميدهند. معلوم است که وقتي يک طرفه پيش قاضي ميروند، راضي هم برميگردند! براي همين ميگويم که در يک فضاي کارشناسي، بدون هيچ پيش زمينه و برچسبي بايد اين مسائل حل و فصل شود وگرنه الان که اصلاً اجازه اين بحثها را نميدهند!
همين الان در دانشگاهها اگر کوچکترين بحثي صورت بگيرد، بلافاصله برچسب «ضدولايت فقيه» ميچسبانند و اين چماق را بر سرشان ميکوبند! چماق «ضديت با نظام»، چماق «فتنهگر»! اينها واژههايي نيست که در مورد خوديها به کار برود. اين واژهها براي حذف رقيب خيلي خوب است ولي تا کي کاربرد دارد؟ نتيجهاش همين است که الان ميبينيد. آمدند و رقيب را حذف کردند. اما آيا در غياب اصلاحطلبان، عملکرد اصولگرايان از مقاطع قبلي بهتر بود؟ اگر اينگونه است، پس چه شده که خودشان از يکديگر اعلام برائت ميکنند؟ تفرقهاي که الان بين اصولگراها هست، به هيچ وجه با دوران اصلاحطلبان قابل مقايسه نيست. اصلاحطلبان با هم يک دست بودند و حتي تقريبا همه دست اندرکاران از سياستهايي که اعلام ميشد، دفاع ميکردند. اما الان چه شده که صداي اصولگراها در آمده است؟ چون در آستانه انتخابات هستيم براي اينکه جايگاهشان را حفظ کنند، اعلام برائت ميکنند. اين رويکرد، يک کم لطفي بزرگ به جناح خودشان است. وي که با خبرآنلاين گفت وگو ميکرد افزود: اصولگراها بايد بپذيرند که در خير و شر اين دولت سهيم و مسئولند و مردم نميپذيرند که آنها ازتحمل بار اين مسئوليت شانه خالي کنند. بيايند صادقانه بگويند که اشکالاتي داشتهاند و بکوشند که آن را رفع کنند. نه اينکه يک شبه، يک شبهي درست کنند به اسم «جريان انحرافي» و همه چيز را گردن آنها بياندازند! اين «جريان انحرافي» چيست؟! عواملش چه کساني هستند؟! بروند با آنها برخورد کنند. اگر واقعا چنين جريان انحرافياي در دولت هست چرا با آن برخورد نميشود؟ چطور در جريان اصلاحطلبها وقتي چهار نفر مشکل پيدا ميکنند به کل جريان اصلاحات «فتنهگر» ميگويند،با اين حساب نميتوان به کل جريان اصولگرا گفت «انحرافي»؟! اگر با همان مصداقي که آنها با اصلاح طلبان برخورد ميکنند، با خودشان برخورد کنيم، بايد به کل جريان اصولگرايي، بگوييم که «انحرافي» هستند. البته من اصلا چنين برخوردي را قبول ندارم. اما تاکيد ميکنم که اصولگرايان اولا بايد با مردم شفاف و رو راست باشند. ثانيا مسئوليتشان را بپذيرند و بپذيرند که در خير و شر و عملکرد اين دولت سهيم هستند. بحث من جناحي نيست و حتي به خود دوستان اصلاحطلبم هم ميگفتم که بايد عملکرد 8 ساله اصلاحات را صادقانه نقد کنيم ومسئوليتها را بپذيريم.معاون اول دولت اصلاحات پيرامون حرف و حديثهايي که در چندسال گذشته پيرامون نامزدي وي در انتخابات مطرح ميشود،گفت: من سال 84 آمادگي نامزدي نداشتم و به قول معروف دوست داشتم بروم دنبال درس و مشق و کارهاي دانشگاهيام. اما دوستاني ميخواستند که وارد عرصه شوم. آن زمان خدمت آقاي هاشمي رسيدم و از ايشان پرسيدم که اگر شما ميآييد، من هيچ اقدامي نکنم. من خودم را با برخي شخصيتهاي بالاي نظام اصلاً مقايسه نميکنم که مثلا ببينم کارايي من بيشتر است يا آنها؟ من مفيدترم يا آنها؟ چون برداشتم هميشه اين بوده که اگر آقاي هاشمي يا خاتمي بيايند من ميتوانم در خدمت آنها باشم، اما اگر من بيايم، آنها قاعدتاً نميتوانند عضوي از کابينه من باشند. البته بايد از تجربه و نقطه نظراتشان استفاده کرد. مشکل ما اين است که از بخشي از نيروهاي مومني که همه سرمايهشان، تجربه 30 ساله اشان است، استفاده نميشود.
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر