Deprecated: Array and string offset access syntax with curly braces is deprecated in /home/raaknewsm/domains/raaknews.com/public_html/mainportal/modules/sitelogin.php on line 106 نسخه چاپی > به یادعمو سوپری محله ما
» تنظیمات چاپ
نوع قلم چاپ اندازه فونت
Print چاپ مطلب
تاریخ: 4 شهریور 1392 21:26 |  پورتال:

وقتی به دکانش وارد می شدی بعید بودکه آنچه تو میخواستی  در دکانش نباشد،ازمیوه وچسب برق تاقرص "آسپرین دو رنگ"،درست چیزی شبیه هایپرمارکت های امروزی.
عموسوپری محله ما باسلیقه بود ومتشخص،باهرکی به زبان خودش سخن میگفت وشوخی میکرد،درمیان همه ساعات شبانه روز،رفتن به مغازه اش شب ها یک صفای دیگر داشت.
اگرقبلا از جلوی مغازه اش یکبار گذر کرده باشی حتما صدای رادیو را از این دکان شنیده ای .
رادیو جلدقهوه ای داشت قدیمی و7موج ،اصل "SONY".بقول مردم آبادی تا آن ور دنیا را میگرفت،همه فرکانس های فارسی زبان دنیا چه این وری ،چه آن طرف آب.
آن سال ها که حال و روز هواشناسی کشور اینقدر خوب وبه روز نبوده او برای کشاورزان  و دامداران پیام آور باران بود وبرکت خداوندی بر سفره های مردمان صادق و زحمت کش آبادی.بگذریم..
اوبرای بخشی از مردم آبادی مشکل گشا بود،اگرچه صندوق بانکی نداشت اما در حد توانش نسیه میداد بدون گرفتن سفته وچک تنها به امید محصول سال آینده.
بقول خودش دفتر حسابی داشت که بیش از200 برگ داشت وکمتر کسی را پیدا میکردی که از او در این دفتر نامی برده نشود.
میگفتند قیمت اجناسش با بقیه فرق میکند ،اما راستش را بخواهی کیفیت اجناسش هم با بقیه خیلی فرق میکرد ،باسلیقه بود در حرفه اش.
برای خرید راهی بهبهان میشد وشیراز وگاهی هم شهرضا(قمشه)واصفهان،او هرگز فراتر از این شهرها نرفته بود ،اما به سبک اصول تجارت اروپا هندوانه را قاچی میفروخت،تا عطش گرمای تابستان جنوب در هر کسی به اندازه پولش فرو کش شود.
alt
عموسوپری محله ما چشم پاک بود وامین،بابچه ها به زبان خودشان حرف میزد.وقتی با بچه هایم به راک میرفتم ،اول بسراغ او میرفتند،یادش بخیر میگفت :"هروقت بچه هایت می آیند تمام محله فارسی صحبت میکنند".
نمیدانم بچه هایم چقدر او را دوست داشتند ،اما همین را میدانم وقتی با مادر بزرگ گچسارانی خود به آبادی رفتیم از من خواستند تا جلوی سوپری توقف کنیم وبقول خودشان عمو سوپری را به مادر بزرگ نشان دهند.
او درب دکانش همیشه باز بود چه در شادی و چه در عزا،اگرچه برخی بر این کار او خرده میگرفتند ،اما وقتی یاد سخنی از علامه طباطبایی افتادم که فرمودند "تمام روزهای سال را کار میکردم بجز عاشورا " دیگر انصاف نبود اگر بخواهیم بر او خرده بگیریم ،در یک کلام کار راه انداز بود ودنبال روزی حلال.
اما حالا روزگاری است که بر درب نقره ای آن دکان همیشه باز،قفلی آهنی ومشکی رنگ آویز شده است وچند روزی است که "شیخ محمدیار اکرمی"همان عمو سوپری محله ما،دفتر حساب وکتابش در این دنیا بسته شده است وسوم وهفت درگذشتش در چند متری همان دکان برگزار شد .

alt

ولی بی شک یاد ونام وخاطراتش با ما وبچه های ما خواهدماند،بقول حسین پناهی:"همه چی از یاد آدم میره مگه یادش که همیشه یادش"
خدایاردرخش-سردبیرپایگاه خبری راک نیوز

» کلیه حقوق مادی و معنوی این مطلب (خبر) متعلق به پورتال می باشد.

» تاریخ انتشار این مطالب: 4 شهریور 1392 21:26