بار دگر محرم و چشم اشکبار، بار دگر محرم و عطش و آتش و درد بیبرادری، بار دگر محرم و پرواز تا کنار دوست، بار دگر محرم و پرچم سیاه و عشق و اشک و آه....
بار دگر محرم شد و شوق بستن سربند علیاصغر(ع) بر پیشانی نوزاد که موج میزند میان چشمهای آن تازه مادر، مادری که طفلش را سر دست میگیرد و همنوا میشود با ضجههای ربابخاتون آنگاه که تیر خصم بر گلوی کودکش نشست.
چه زیبا ایامی است محرم! باز برپایی هیئتها و برگزاری روضهها، شور گرفتنها و کوچه ساختنها و حرکت هماهنگ دستها که بالا و پایین میروند و بر سر و سینه عزادارن میخورد. تو هم خواهی، نخواهی با عاشقان حسین(ع) همراه میشوی. نمیشوی؟ گوش کن، دقت کن! قلب نمیتپد، حسین حسین میکند. این روزها دیگر ذکر یا حسین(ع) از زبانت هم که برنیاید، قلب خود ارادتش را ابراز میکند.
چند روزی است که شیراز هم حال و هوای حسینی دارد. این را با نگاهی به درو دیوار سیاه پوش شهر در مییابی. این را آسمان شیراز هم فهمیده و خیابان و کوچه شهر را پیش از رسیدن خیل عاشقان حسین(ع) که در تکاپو هستند تا حال و هوای حسینی را به محلهشان ببرند و هیئتی برپا کنند، آب و جارو کرد.
جنب و جوش را همه جا نظارهگری، گویی تو در بازار رقابتی برای عرض ارادت هر چه بیشتر به ساحت اباعبدالله قرار داری و هر کس سعی دارد با هر فعالیتی در عزاداری محرم سهیم شود. از آنکه اسپندی دود کرده تا آن مادری که کودکش را به بغل گرفته برای بچههای هیئت چای آورده است.
نوجوانی 10، 12 ساله را میبینی، آنچنان با حرارت مشغول تزئین هیئت به پرچمهای مشکی است که انگار مهم و دقیقترین برنامههای عالم را اجرا میکند. شاید هم این گونه باشد، چراکه «عالم همه در طواف عشق است ودایره دار این طواف حسین است». از او که چرایی ذوق و شوقش را جویا میشوی، بر تو چنان با تعجب مینگرد که از پرسشت پشیمان میشوی.
آن طرفتر پیرمردی را میبینی که سر پرچم خیرمقدم به عزادارن حسینی را گرفته و به جوان آن طرف پرچم پیشنهادات خود را برای نصب بهتر ارائه میکند. باورت میشود این همان پیرمردی است که تا دیروز کاسهی صبرش از درد کمر لبریز شده بود و ابراز ناراحتی میکرد، حال بیهیچ نالهای روی چهارپایه بالا و پایین میشود. خداوندا! این چه مرهمی است که درد پیرمردی حدوداً 70 ساله این چنین التیام میبخشد؟ راستی که عشق چه تحولی ایجاد میکند.
بوی اسپند فضای هیئت را فراموش نکنم، زن میانسالی ظرفی در دست گرفته و با فرستادن صلوات و التماس دعاگویان این اسپند را بر آتش مینهد و فضا را معطر میکند و در سراسر هیئت میچرخد. هنوز دود اسپند در فضای اتاق محو نشده، میبینی زن با سینی چای وارد میشود و این گونه خسته نباشی میگوید. این هم گونهای از عرض اردات به سالار شهیدان است.
جوانی 22 ساله با مدد گرفتن از سالار شهیدان مشغول نصب و تنظیم سیستم صوت است و امیدوار است که سیستم برای روضه و مداحی مشکلی نداشته باشد. او لبخندی میزند و به سخن یکی از سیاسیون اشاره میکند که در همایشی مشغول سخنرانی بود و بلندگو سوت میکشد و فرد مذکور عنوان میکند که هر زمان مشکل سیستم صوت برطرف شود، بقیه مشکلات هم قابل رفع است. به هر حال این هم نمونهای بود از جوانان عاشق ثارالله که در شهر مقدس شیراز کم نیستند.
این مختصر نوشته، شرح حالی گوشهای از تلاش هزاران نفری بود که برای حسینی کردن شهر مقدس شیراز در تلاش هستند. اما کاش بشود پیام محرم را درک کنیم، آن پیام که پیروزی نه فقط در غلبه است، که در مجاهدت برای خدا و مرگ در این راه هم محقق می شود، جان دادن در راه خدا و شهادت در میدان جنگ نه یک باختن است، بلکه شهادت یک انتخاب است.
کاش بتوانیم همهی محرم و بهخصوص عاشور را درک کنیم، حسینی و سپس مهدوی شویم، چراکه «وقتی در صحنهی حق و باطل نیستی، وقتی که شاهد عصر خودت و شهید حق و باطل جامعهات نیستی، هرکجا که خواهی باش چه در نماز ایستاده باشی، چه به شراب نشسته باشی هر دو یکی است».
انتهای پیام
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر