علی قاسمی - حکایت شهرسوق :رنگ رخسار خبرمیدهد از سر درون این حکایت غم انگیزشهری است که به لحاظ فرهنگی و ادبی و هنری وعلمی شهرت وآوازه آن زبانزد بود.مهدپرورش عالمان وبزرگان زیادی است و رشادتها و جان فشانیهای جوانان برومند وانقلابی اش در دوران جنگ تحمیلی نمادی از غیرت و وفاداری به آرمان انقلاب و امام امت بود وبا تقدیم دهها شهید وجانباز و ایثارگرسمبل شهرفرهنگ و شهادت لقب گرفت .
سابقه مبارزات و مقاومت قبل از انقلاب آن که حماسه تنگه مجاهدین سندافتخار و برگ زرینی از شور وشعور فرزندان آن روز و مردان امروز است برای همیشه دراذهان ماندگار است. اگرچه اهل قلم بسی درباب سوق قلم فرسایی نمودندو مثنوی هفتاد من سراییدند ونیازی به اطاله کلام نیست اما درحد بضاعت جهت تنویر افکارهمشهریان به حکایت مظلومیت شهری که دیروزش گمشده و امروز و فردایش ناپیداست،گذرا وکوتاه اشاره میشود .
کمتر از سه ماه از سال جاری و آغاز سال آتی بیش نمانده است در آستانه بیستمین سال تاسیس شهرداری سوق هستیم . شهری با قریب دو دهه قد مت شهری به تناسب پیشینه وداشته هایش از جایگاه واقعی خود به دورمانده است و لابد ضرب المثل های هرشکستی که به هرکس رود از خویش است ،هرکسی آن درودعاقبت کار که کشت و یا از ماست که برماست و یا هرچه کنی به خود کنی را زیاد شنیدید. .بی شک سوا از کم لطفی ها و نامهربانیهای مسولان در گذشته وحال،با کمی تامل در مثل های فوق ریشه زیادی از مشکلات زاییده درون وناشی ازبی تفاوتی و بی انگیزگی وبی تدبیری هاست.نداشتن ها و نتوانستن ها رابایددر نخواستن ها وباهم نبودن های خودمان جستجوکرد.
اعتراض ،انتقاد وپرسشگری حلقه های مفقوده است که آنچنان دراینجادیده نمی شود. وفراتر ازهمه مسائل مرزبندی ها ،تعصبات، مناقشات قومی وانگیزه های شخصی راه توسعه وپیشرفت را بر شهر بسته وراه آورد آن به بارآوردن فرزندان و نسل هایی متعصب، کینه جو وتقابل گرا است که مستلزم برادری و برداشتن بساط تفرقه و سرودن ندای وحدت وهمدلی وکاشتن بذر محبت درمزرعه دل وجان و روح و روانمان است.
زندگی شهری یک زندگی جمعی است و برای موفقیت در این نوع زندگی بایستی فردگرایی و منفعت طلبی شخصی مهار و اخلاق و روحیه تعاون و کارجمعی رواج یابد وفراموش نکنیم که شهر متعلق به همه شهروندان است وهمه درقبال آن مسئولند و با عبرت آموختن از گذشتگان که با بزرگ منشی و تفکر آینده نگر خود میراثهای گرانبهایی را برایمان به یادگارگذاشتند اینگونه باشیم و آن را به نحوشایسته به نسل های آینده تحویل دهیم در این رهگذرمتاسفانه ماخود وارث وعامل معضلات عدیده ای هستیم که خود تحمیل گر آنانیم.
افت و پسرفت شهر علی رغم تقسیمات کشوری و استقرا بخشداری بدون فراهم نمودن زیرساختهای اساسی سبب دور ماندن از کورس رقابت با سایر نقاط استان شده است وباید بپذیریم روستاها و دهستانهایی هست که فاصله چندانی با شهرسوق ندارند وحتی بیم آن میرود درآینده ای نه چندان دور و درصورت تداوم این روند تنزل شهرسوق حتی درحد یک دهستان دور از انتظار نباشد .سوق در همه حوزه هاآن گونه که سزاوار بود مورد غفلت واقع شده است .
فقدان جاده ارتباطی مناسب بعنوان اساسی ترین زیرساخت توسعه شهری که مهم تر از همه 9کیلومترجاده معروف( وحشت یا مرگ )به دهدشت وجاده های مواصلاتی به روستاها و دهستان تابعه است که قصهي اين قتلگاه خونبار که تکرار تصادفات گاه و بيگاه آن قربانيان زيادي را گرفته تبديل به جزيي لاينفک از خاطرات شوم مردمان صبور و چشم انتظار سوق شده است و از سوی دیگر ،نبود آب بعنوان محور تولیدعلی رغم همجواری با سدمارون و گذشت سالها ازاحداث سد و عدم پیش بینی برداشت آب کشاورزی در گذشته و زمانبری طولانی مدت وهزینه های سنگین بالغ بر 700میلیارد ریال انتقال آب ازسدمارون و وجود دشتهای وسیع بی آب حومه شهر و بخش و وجود جوانان جویای کار ،عدم سرمایه گذاری دربخش گردشگری و جاذبه های تفریحی مانند طبیعت دژکوه وپاقلعه ، آبشارطوف خیمه ،بادامستان بلوط بنگان و حاشیه سد ،لگین راک و اماکن زیارتی امامزاده سیدناصرالدین ،امامزاده یوسف،امامزاده پیرشهید ،وآرامگاه هنرمند فقید حسین پناهی ،آبگرفتگی پل وجاده قدیم بهبهان وقطع مسیر ورویای احداث پل روگذرسد،ودهها کمبود برای همگان محرز و اظهر من الشمس است .
علاوه بر آن نزدیکی به مرکزیت شهرستان و عدم برخورداری از امکانات و محرومیت از خدمات به بهانه هم جواری به شهر دهدشت و نادیده گرفتن مطالبات شهری ،بی توجهی و بی مسولیتی شهروندان که ماحاصل خودزنی ها ، خود رایی ها وعدم انسجام اجتماعی ومشارکت همگانی ،نبود منابع در آمدی واشتغال مشکلات شهری را دوچندان وسبب شده هرساله گروهی فرار را بر قرارو ماندگاری درشهرسوق ترجیح دهند وبارسفر به سایر شهرها ببندند. امیداست به پشتوانه غنای فرهنگی با مشارکت همگانی همه با هم یک دل و یک صدا دستهای همت به هم گره بزنیم وبا اندیشه های تعامل گرا وبرچیدن تقابل ها، تنگ نظری ها وخودمحوری ها فصلی از شکوفایی و رونق را با همت علمی و عملی مردم به ویژه جوانان پرشور تا رسیدن به جایگاه واقعی اش دوباره آغاز کرد.اینک انتظار می رود مسولان در قبال وظیفه ای که مردم به دوش آنها سپرده اند خداترس ،وظیه شناس ومتعهد باشند ودر برابرهمه تبعیض ها و بی عدالتی هایی که به شهرسوق می شود خدارا درنظرگیرند.
واینک همشهری تا دیر نشده به قول شاعرچاره ای بیندیشیدکه :
دارد بهارمیگذرد باشتاب عمر فکری کنید فرصت پلکی درنگ نیست
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر