نويسنده : سيد حميدرضا خوشدل |
در راستاي پريشانيمان از بابت شرايط سلول بابک جان، مردي که خود را قهرمان ناميد... به زندانبان بگو بابک مرنجان بده قدري به او مرغ و فسنجان ندارد طاقت اطعام ناجور برايش هرچه ميخواهد بکن جور مهيا کن برايش ميز بيليارد مبادا سر دهد از شکوه فرياد مبادا بيسونا ماند به زندان که ميگردد تنش بيحال و رنجان به سلولش بنه اسباب بازي و تجهيزات دنياي مجازي مبادا خط همراهش بگيري نوک اين قهرمانم را بچيني مبادا سرکني با او چو محکوم که دلنازک بود اين طفل معصوم! مبادا خاطرش آزرده گردد مبادا در دلش غم کهنه گردد مبادا بغض چسبد بر گلويش بشين دايم به پاي گفت وگويش خلاصه همچو چشمت حافظش باش هر آن امري که دارد رابطش باش فرو کن در دو گوشت اين کلامم که من تاب غم بابک ندارم سلامت از تو خواهم بابکم را نماد اقتدار کشورم را... |
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر