پدران با هم درد دل می کردند و آن دو پدری که با هم خاطره می گفتند و گریه می کردند و مادری که با عشق می خواست خودشو معرفی کنه که مادر شهید است و پدری که وقتی می خواست خودش رو معرفی کنه گریه می کرد…
انسانهای بسیار بی توقع…
شبی که در مراسم افطاری با پدران و مادران شهدا در کنارشان بودم، شب زیبایی بود. مادرانی که فرشتگان روی زمین هستند و چند روز پیش یکی از این عزیزان یعنی مادر شهید اسفندیار قره قانی پس از یک دوره طولانی بیماری به رحمت ایزدی پیوست.
پدران با هم درد دل می کردند و آن دو پدری که با هم خاطره می گفتند و گریه می کردند و مادری که با عشق می خواست خودشو معرفی کنه که مادر شهید است و پدری که وقتی می خواست خودش رو معرفی کنه گریه می کرد…
انسانهای بسیار بی توقع… کسانی که فرزندانشان رو دادن تا ما بمانیم و حالا از ما چی میخوان؟ یکی اصرار داشت یه حرفی به من بزنه بهش گفتم میام پیشت و حرفتو میشنوم. دورم خیلی شلوغ بود… بعد از چند دقیقه ای رفتم کنارش… فقط یه چیز از من خواست؛ گفت چند ساله هیچ کس نیومده سراغمون. نمیدونم نرفتم یا یادش رفته ولی هر چی باشه این توقع آدم رو خیلی به فکر فرو می بره… پدر شهید از من بخواد به رییس بنیاد بگو به ما هم سری بزنه.
پدر و مادری دیگه من رو کشیدن کنار و چیزی گفتن که نمیدونم چه جوری حلش کنم. خیلی دلسوزانه میگن: دختری داریم که خودش رو وقف ما دو پدر و مادر پیر کرده و از این میترسیم پس فردا که ما تو این دنیا نباشیم این دختر چی میشه و…
پیش خودم گفتم نظامی که استوانه ایستادگیش خون بچه های ایناست و دعاشون ماندگاری ماست میخواد واسه اینا چکار کنه. خدا نگهدارشون باشه و دعاشون نصیب ما. انشالله…
غلامرضا تاجگردون -نماینده مردم گچساران وباشت در مجلس شورای اسلامی
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر