اکثر اصولگرایان سکوتی مصلحتآمیز را در پیش گرفته بودند. مخالفتهای اصولگرایانی چون لاریجانی و توکلی و نادران، فاقد برخوردی تشکیلاتی بود.
روزنامه شرق در سرمقاله خود در باره واکنشهای اصولگرایان در برابر دولت احمدی نژاد نوشت: اکثر اصولگرایان سکوتی مصلحتآمیز را در پیش گرفته بودند. مخالفتهای اصولگرایانی چون لاریجانی و توکلی و نادران، فاقد برخوردی تشکیلاتی بود.
اکثر اصولگرایان فکر میکردند بهنفعشان نیست اوضاع را برهم بزنند. میترسیدند تشتت ناشی از برخورد بین آنها، اصلاحطلبی را احیا کند. با گذشت زمان مشخص شد این فکر غلط بوده است. اگر اصولگرایان حتی تندروهای نزدیک به احمدینژاد، او را نقد میکردند شاید اشتباهاتش به پای آنها نوشته نمیشد و اینگونه بدون رجل و نماینده باقی نمیماندند.
آنها اصول را فدای مصلحت کردند؛ کاری که پدر معنوی آنها هرگز و در هیچ شرایطی تن به آن نداد. به گفته یدالله سحابی: «هشیاری سیاسی و صداقت و اخلاص نواب کمنظیر بود. با وجود دشمنی با جبهه ملی همکاری با قوام را نپذیرفت در حالیکه بعضی از فدائیان سازش کردند».
سؤال اساسی اینجاست، چرا تندروها در برابر کارهای احمدینژاد مسامحه و مصلحتاندیشی کردند. حتی حسین شریعتمداری که مقالاتش در مواجهه با اشتباهات اصلاحطلبان شمشیر دودم است، در برابر اشتباهات احمدینژاد چنان دست پایین را میگرفت که از نوشتههای انتقادیاش، رئیسجمهوری قدرتمند سر برآورد. همواره از او با عزت و احترامی اغراقآمیز یاد میکرد و در پایان چون برادری کوچکتر به نصیحتش میپرداخت.
شریعتمداری میترسید اگر نقد تندی به دولت بکند، اصلاحطلبان بُل بگیرند و پیروزی اصولگرایان را به کامشان تلخ کنند. فارغ از اینکه این ترس، بجا بود یا نابجا، مهم این بود که احمدینژاد قصد داشت به حرف کسی گوش نکند. درواقع هیچیک از اصولگرایان به این نکته پی نبردند که احمدینژاد بیش از آنکه برای اصلاحطلبان خطرناک باشد، برای اصولگرایان خطرناک است.
احمدینژاد همان بود که پنهان کرده بود و مشایی از آن رونمایی کرد. او نقشه راهی در سیاست داشت و دارد که هیچ سنخیتی با منش اصولگرایان ندارد. او با بهرهگیری از علاقه مردم به ستایش بیحدوحصر از امام غایب(عج) که تمام شیعیان اعتقادات و عواطف عمیقی نسبت به ایشان دارند، روش سیاسی خود را کلید زد. او میخواست به شکل تلویحی بگوید مشروعیتش را از جای دیگری میگیرد. خطمشی دیگر او، بازگشت ملیگرایی صوفیانه بود.
ترکیبی از دولتهای ساسانی و صفوی، ترکیبی از شعر حماسی و عرفان. فراموش نکنیم در دوره دوم ریاستجمهوری احمدینژاد بود که وی چند صباحی میکوشید «وزارت شعر» تأسیس کند. مهندسی که در رقابتهای انتخاباتی ٨٤ خود را «اهل حسابوکتاب دقیق» معرفی میکرد، بهناگهان در دولت دهم طبع شعر پیدا کرد و خود را به هیأت سیاوشی میدید که از آتش عبور خواهد کرد.
بخش اول را او خودش بهنوعی جلو برد و پروژه هاله نور در سازمانملل یکی از هوشمندانهترین ترفندهای او بهشمار میآید. پروژه دوم را رحیممشایی با زیرکی پیش میبرد.
اگر احمدینژاد یخش میگرفت و دستش خوانده نمیشد، الان اصولگرایان و اصلاحطلبان کنار گود پشتدست میزدند.
نکتهای نیز برای تعمق وجود دارد. اگر رئیس دولت اصلاحات پس از بازگشت از سازمانملل حرف از هاله نور میزد، اصولگرایان با او چه میکردند و پرسش دوم اینکه اصولگرایان اینک با احمدینژاد چه خواهند کرد؟
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر