مشروح اخبار


» حجت‌الاسلام مرتضی آقاتهرانی: اگر بنا به امر به‌ معروف فیزیکی بود خاتمی و هاشمی را تکه‌ پاره می‌کردیم



داشتم زیارت‌نامه می‌خواندم آقایی آمد گفت حاج‌آقا! نمی‌گذارند آقای لاریجانی صحبت کند و دارد بد می‌شود. گفتم خب؟ گفت شما بیایید سخنرانی کنید. گفتم چرا بیایم سخنرانی کنم؟ بعد خیال می‌کنند به‌هم زده‌ام و حال، خودم بیایم سخنرانی کنم. برو بابا! این چیزها به من ربطی ندارد. زیارتم را خواندم. بعد که آمدم بیرون، دیدم جمعیت عادی نیست و اصلا دیگر در سالن


حجت‌الاسلام‌والمسلمین آقاتهرانی معلم اخلاق دولت محمود احمدی‌نژاد است. فراز و فرود دولت احمدی‌نژاد و رابطه‌اش با آیت‌الله مصباح، لاریجانی، هاشمی و… موضوع گفت‌وگوی او با «رمز عبور» است که گزیده‌ای از آن را در ادامه می‌خوانید. سایت رجانیوز این گفت‌وگو را بازنشر کرده است.

اواخر در جلساتی که با آقای احمدی‌نژاد داشتم، دیگر رسم شده بود که هرچند وقت یک‌بار یک کاغذ A۴ را برمی‌داشتم و چند قسمت می‌کردم و از بالا به پایین حسن‌های ایشان را می‌نوشتم و پشت آن عیب‌های ایشان و کارهای اشتباهی را که از ایشان سراغ می‌گرفتم و از مردم و حوزه شنیده بودم می‌نوشتم. یک جلسه نیم‌ساعته هم با ایشان داشتم و واقعا هم دل می‌داد؛ یعنی می‌آمد و می‌نشست و نمی‌گفت نه. می‌گفتم نمی‌خواهم جواب بدهی. اصلا نیامده‌ام با هم بحث کنیم. به نظر من این حسن‌ها بوده است. باریکلا این کارها را کردی. مثلا نماز اول وقت خوانده‌ای آفرین! فلانی را دیدی فاسد اقتصادی است، برداشتی باریکلا. عیب‌هایت هم اینهاست و اینجاها اشتباه کردی. گاهی که می‌خواست دفاع کند می‌گفتم نمی‌خواهد دفاع کنی. من در مقامی نیستم که بخواهی در برابر من دفاع یا بحث کنی. فقط می‌خواهم بدانی و هر کدام درست است عمل کنی و هر کدام نیست بریز دور. من که با تو این حرف‌ها را ندارم. واقعا در این حد اعتماد بین ما بود. در جلسات آخر هرچه گفته می‌شد، می‌گفت این تقصیر لاریجانی است. گفتم من یک‌چیزی را دارم در جامعه می‌شنوم و خوف دارم. می‌گویند آقای احمدی‌نژاد با آقای هاشمی بسته یا اگر هم نبسته، شکل او شده است. این را قبول ندارم، ولی روی این حرف فکر کن. داریم آهسته آهسته جلو می‌رویم. آیا امروز ما با روزهای اول یکی است یا نه؟ ارزش‌های زیادی برای ما مهم بودند. الان ‌هم همین‌طور است؟ آیا برای اینکه بخواهیم به هر هدفی برسیم از هر وسیله‌ای و راهی استفاده می‌کنیم؟ این را بپاییم، چون یکی از انحرافات جدی در سیاست همین است که هدف، وسیله را توجیه می‌کند و انسان آهسته آهسته که جلو می‌رود، وقتی که می‌خواهد به هدف مقدسی برسد، بعضی از کارها را می‌کند که خودش هم می‌داند کار درستی نیست. این یکی از چیزهایی بود که یک ‌بار مطرح کردم. گفت قبول ندارم. گفتم این را می‌گویند و خود من هم جوابی برایش ندارم که چه بگویم؟ واقعا چه باید گفت؟ جوابی هم نداد؛ یعنی جزء همان‌هایی بود که جواب نمی‌خواستم و رد شدم، اما یادم هست یک روز با ایشان مطرح کردم که ورود چند نفر در اطراف شما را کمی قابل‌تأمل می‌دانم. نمی‌گویم آدم‌های بدی هستند.

آخرین دیداری که آیت‌الله مصباح‌یزدی به دیدن احمدی‌نژاد رفتند، فکر می‌کنم سال ۸۹ بود. حاج‌آقا بعد از جلسه درباره روابط مراد و مریدی و عرفان و اینها یک مقدار صحبت کردند که سمت و جهت آقای احمدی‌نژاد، سمت و جهت جدی‌تری شود و کسی را جایگزین معصوم(ع) نکنید. در بین افکار عرفانی و صوفیه یکی از ایراداتی که وجود دارد این است که در رابطه مراد و مریدی می‌افتند و کار به جایی می‌رسد که انگار طرف هرچه می‌گوید وحی منزل است. حتی یادم هست حاج‌آقا در آنجا داستانی را برای آقای احمدی‌نژاد نقل کرده بودند که موضوع برایش روشن‌تر شود.

به آیت‌الله مصباح گفتم: «صحبت‌هایی که با مرحوم بهشتی کردید چه شد؟» فرمودند: «وقتی خوب بحث کردیم، به واقع نه او قانع شد نه من قانع شدم. آخرش مرحوم آقای بهشتی گفتند حاج‌آقا محمدتقی! بیا و به خاطر رفاقت کوتاه بیا. گفتم آسید محمد! این را بدان که من برای دینم عاطفه ندارم». عین عبارتشان است که آن موقع گفتند. چند ماه پیش هم پرسیدم یادتان هست؟ گفتند بله. خیلی مرد است. صمیمیت مرحوم شهید بهشتی و حاج‌آقا زبان‌زد بود. آقای بهجت می‌فرمودند مواظب آقای مصباح باشید. این‌طور که صحبت می‌کند بلایی به سرش نیاید. همیشه یک عده از بچه‌ها با ایشان ‌همراه می‌شدند. می‌آمدند و جلسات را به هم می‌ریختند، مثل خاتمی. شیخ قدرت علیخانی، زد زیر عمامه حاج‌آقا! همین‌ها.

نماز آقا را هر وقت بخواهم می‌توانم بروم. گاهی وقت‌ها می‌روم. بعد از ماجرای ٢٢ بهمن قم هم رفتم. بعدش گفتند صدا زدند و آقا دعوا کردند. وقتی فیلمش را نشان دادند که آقا دعوا نکرده بودند، گفتند آقا اخم کردند. حالا باید برویم فیلمش را ببینیم که اخم هم کرده‌اند یا نه؟ در این چیزها دروغ‌گفتن کاری ندارد. من آنجا رفتم نماز. نماز که تمام شد و آقا با دیگران صحبت کردند و بعد آمدند و نشستند. معمولا وقتی نماز تمام می‌شود، آقا با همه کسانی که آمده‌اند یک سلام احوالپرسی می‌کنند. نمازشان که تمام شد، صف دوم بودم. چند کلمه‌ای با آقای ری‌شهری صحبت کردند و بعد چشمشان به من افتاد و اشاره کردند که بیایید جلو. من رفتم جلو و سلام کردم و گفتند این داستان قم چقدر درست است؟ گفتم آقا هیچ ربطی به ما ندارد. اصلا بچه‌های ما نبودند و کار ما نبود. گفتند تکذیبش کنید. دو تا عبارت گفتند تکذیب و بعد محکومش کنید. گفتم چشم! نوارش را هم در مجلس آوردند که آقاتهرانی سه بار می‌گوید چشم! چشم! چشم! همین که رسیدم به کمیسیون، فوری به خبرگزاری فارس تلفن زدم و گفتم می‌خواهم مصاحبه کنم. گفت حاج‌آقا! دو دقیقه دیگر ضبطم آماده می‌شود. زنگ زدم به سایت رجا. به تک‌تکشان زنگ زدم و همان لحظه پنج تا مصاحبه کردم. تمام شد و تازه یادم آمد گرسنه‌ام و امروز اصلا ناهار نخورده‌ام. حالا باید مجلس را هم اداره کنم. رئیس کمیسیون بودم. به آقای صالحی گفتم شما کمیسیون را اداره کنید تا بیایم. کار مهم‌تری دارم و رفتم ناهار را خوردم و بعدازظهر دوباره دنبال کردم که آیا اینها آمده، منتشر شده است یا نه؟ و مطرح کردم و رفت که بعد حضرت آقا اظهارنظر کردند.

همان روز ٢٢ بهمن قم بودم و در راهپیمایی شرکت داشتم. ولی دیگر برای سخنرانی به شبستان نیامدم. گفتم اول بروم به حضرت معصومه (س) ابراز ادب کنم و بعد بیایم داخل. داشتم زیارت‌نامه می‌خواندم آقایی آمد گفت حاج‌آقا! نمی‌گذارند آقای لاریجانی صحبت کند و دارد بد می‌شود. گفتم خب؟ گفت شما بیایید سخنرانی کنید. گفتم چرا بیایم سخنرانی کنم؟ بعد خیال می‌کنند به‌هم زده‌ام و حال، خودم بیایم سخنرانی کنم. برو بابا! این چیزها به من ربطی ندارد. زیارتم را خواندم. بعد که آمدم بیرون، دیدم جمعیت عادی نیست و اصلا دیگر در سالن هم نرفتم. عجیب این است که بعضی از طلبه‌ها را که گرفتند، می‌گفتند خدا می‌داند مرا که گرفتند فقط به این خاطر بوده که یک نفر به من پیامک کرده که جلسه به هم ریخته است. گفتم چقدر جریمه‌ات کردند؟ گفت پنج‌هزار تومان. بپرسید چند بار او را بردند دادگاه و آوردند؟ گفت اصلا زندگی‌ام را مختل کردند و به خودم قول داده‌ام که دیگر ۲۲ بهمن راه‌پیمایی نروم. از این اشتباهات دیگر نمی‌کنم، اما من نه اصلا کاره‌ای بودم نه هیچی، به خاطر پیامکی که به من زدند … واقعا ما همه چیز را این‌قدر دقیق دنبال می‌کنیم!

آیت‌الله مصباح به من فرمودند که به آقای لاریجانی بگو به والله‌العلی‌العظیم من در این قصه نه خودم از قبل خبر داشتم نه همان موقع می‌دانستم، بعد به من خبر دادند که چه شده است. اصلا به من ربطی ندارد، ولی آقای لاریجانی همه برخوردهایش حاکی از این است که شخص آقای مصباح این کار را کرده که بسیار برای خودش بد است. برای خود آقای لاریجانی این کار خیلی زشت است. واقعا دلم می‌سوزد. حاج‌آقا که اساسا اهل این حرف‌ها نیست قسم خورد که به او بگو که بیخودی در دلش نماند و خیال نکند من کرده‌ام. ربطی به من ندارد. در این قصه کاری نداشتم.

بچه‌های حاج‌آقا هم معمولا مراعات این مسأله را باید بکنند که می‌کنند که نظرات ایشان باید دقیق اجرا شود و در حرم کارهایی از این قبیل انجام نمی‌دهند و واقعا هم هیچ موقع دنبال این کارها نبوده‌ایم. این‌طوری که نمی‌شود. به‌همین‌دلیل در صحبتی هم که‌ درباره آقای هاشمی‌رفسنجانی کردم گفتم اگر بنا بود امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر فیزیکی بکنیم باور کن خاتمی و تو را می‌زدیم تکه‌پاره می‌کردیم. اینجا که تهران نیست، اینجا قم است؛ ولی ایشان اجازه این کار را به ما نداده است. ما حق نداریم روی کسی دست بلند کنیم و یا چیزی را پرتاب کنیم. برای چه این نسبت‌ها را به هرکسی که می‌خواهید می‌دهید؟ خود بچه‌هایی هم که دهه فجر را می‌گرفتند؛ مثلا آقایی که مسئول برنامه و همایش بود آدم‌های درستی هستند اصلا اهل این حرف‌ها نیستند. همیشه هم انقلابی و متدین بوده‌اند؛ ولی شیوه‌های آقایان را قبول ندارند.



تاریخ انتشار : 20 دی 1394, 15:10



» اخبار مرتبط:

  • شوخی یک روزنامه با نمایندگان مجلس: کاش استاند‌ار ما عوض شد‌ه بود‌
  • کوه‌پیمایی صبحگاهی مقام‌معظم رهبری
  • تکذیب بازداشت فرمانده سابق نیروی انتظامی
  • آقای روحانی! سخن غلط احمدی‌نژاد را که می گفت، «یارانه، پول امام زمان است» را اصلاح کنید.
  • سخنران‌پرشور رئیس‌جمهور جیبوتی
  • » اشتراک گزاری خبر

    نام:*
    ایمیل:*
    متن نظر:
    کد را وارد کنید: *
    عکس خوانده نمی‌شود


    در میان پیشنهادات این روزها، کدام را قابل اعتنا می‌دانید؟