مشروح اخبار


» محمدعلی کلی؛ نوستالژی مشت و پروانه



هر که پول و پله ای داشت راهی بوشهر و شیراز می شد تا رزم تو را پی بگیرد در شبکه ملی ایران و آنها که رفته بودند و دیده بودند و بازگشته بودند بسلامت، جزئیات را به سایر اهالی محل بازگو می کردند و حدیث نبردت را با آب و تاب بازتاب می دادند و نقالی می کردند آن نبرد جانانه ات را ...
ماه دارد فرو می رود محمد علی! و سالهاست که از تو خبری نیست در این سرعت شگفت اطلاعات و حجم گسترده رسانه ها و شبکه های مجازی.


راک نیوز - ماه دارد فرو می رود محمدعلی و ما هنوز بیداریم. هنوز بیداریم خرد و کلان. پیر و جوان . پای آن جعبه جادو که نشسته است بر چهار پایه ای بر فراز بام و اهل منزل فامیل و همسایه ها همه دور آن جمع اند از غروب آفتاب دیروز تا طلوع امروز که با خروسخوانی بندر بیدارند هنوز.
آه محمدعلی! ای سیاه بانمکی که با دندان های سپید و لب های برآمده و رقص پاها و قدرت بازوها و موهای جمع و جورت خوش نشسته ای در دل ما.
از بی بی که آتش بار می زند روی سر قلیانش که پا به پای ما نشسته است تا خروسخوان تا جوان های تحصیلکرده و زنان و کودکانی که نه رنگ شهر دیده اند و نه رینگ بوکس و نه میدان های ورزشی.
آه محمدعلی! تمام دنیای ما همین پشت بام خانه است و آسمان پر ستاره و سکوت رویایی اش و آنتنی که با دستان بزرگترها می چرخد تا برفک ها را پاک کند از صفحه ی جعبه جادو .
تا نبرد تو را ببینند در قاب سیاه و سپیدی چشمهای خواب آلوده. تا اهالی محل جنگ تو را ببینند در رینگ بوکس؛ مانند قهرمانان شاهنامه. تا ببینند که حریف چگونه با ناز شست تو، نقش بر زمین می شود. تا با تو جیغ بکشند. با تو به زمین بخورند با تو برخیزند و با تو هورا بکشند و سرک بکشند حتی در عشق تو در آنسوی دنیا.
آه محمدعلی ... عشق سالهای دور ما در عصر مهربانی و لبخند. نوستالژی مانده بر ذهن ترک خورده ی بندر. یک جعبه جادو و یک محله. یک محله و یک قهرمان سیاه. یک قهرمان سیاه و هزار رویای نیمه تمام که پر می کشید از خانه های محقر تا سرزمین های دور، سرزمین های نمی دانم کجا. خانه هایی که می تپیدند برای تو که آنسوی دنیا، حریف را از پای در می آوری به خاطر دل ما. به خاطر شادمانی کوچک ما که در این بندر تنها و خسته چشم به تو بسته ایم ای سیاه دوست داشتنی!
برای شادی دل ما که نه زبان تو را می فهمیم و نه زبان آن جعبه جادو که گزارش می کند هماورد تو را به زبان عربی و لاتین. و ما که فقط زبان مشت های تو را می فهمیدیم و رقص تو را بر آن چهارگوشه ای که چشم ما بدان دوخته بود.
و ای محمدعلی ! اگر مسابقات بوکس تو در زمستان، در خرابی آب و هوا اتفاق می افتاد آن وقت است که بندر عزا می گرفت که چگونه مسابقه ی تو را پی بگیرد از تلویزیون قطر و بحرین؟ زمستان که می شد محمدعلی، هوا که خراب می شد، جعبه جادو هم می رفت به استراحت. برفک های مزاحم تصویر تو را و رقص تو را در رینگ بر اهالی محل دریغ می کردند. امان از روزی که تو در زمستان می رفتی به جنگ حریف.
هر که پول و پله ای داشت راهی بوشهر و شیراز می شد تا رزم تو را پی بگیرد در شبکه ملی ایران و آنها که رفته بودند و دیده بودند و بازگشته بودند بسلامت، جزئیات را به سایر اهالی محل بازگو می کردند و حدیث نبردت را با آب و تاب بازتاب می دادند و نقالی می کردند آن نبرد جانانه ات را ...
ماه دارد فرو می رود محمد علی! و سالهاست که از تو خبری نیست در این سرعت شگفت اطلاعات و حجم گسترده رسانه ها و شبکه های مجازی.
سالهاست از آن سیاه با شکوه و دوست داشتنی خبری نیست. از آن کیسه بوکس قرمز و آن قاب های سیاه و سپید. ماه دارد فرو می رود محمد علی و یاد توست که اینجا بر فراز بام خانه های گلین بندر، نوستالژی مشت و پروانه را در خاطرات جوانان دیروز زنده می کند.
آه محمد علی ! چقدر جای تو خالیست پشت بام هایی که سال ها از ما دریغ شده اند.

علی هوشمند سردبیر روزنامه پیام عسلویه



تاریخ انتشار : 16 خرداد 1395, 13:36



» اخبار مرتبط:

  • بوکسور کهگیلویه و بویراحمدی مدال نقره مسابقات بین المللی بوکس را کسب کرد
  • دلیل انفجار خطوط تاسیسات گازی دیلم مشخص نشده است
  • شایعات سازان محمدعلی کشاورز را کشتند!
  • کشف گنج ۷ میلیونی توسط یک زوج +تصاویر
  • شاعر «بوی گل سوسن و یاسمن آید» درگذشت / عکس
  • » اشتراک گزاری خبر

    نام:*
    ایمیل:*
    متن نظر:
    کد را وارد کنید: *
    عکس خوانده نمی‌شود


    در میان پیشنهادات این روزها، کدام را قابل اعتنا می‌دانید؟