بهانه این یادداشت سخنان و یادداشتهای عزیزانیست که چند صباحی مشکلات توسعهنیافتگی مناطق مختلف استان را ناشی از توزیع نامناسب اعتبارات دانسته و متأسفانه بزرگان ما هم راه را گمکرده و مجدد گویا قرار است در تله به خود پرداختن افتاده و راه اصلی را گم کنیم.
تاجگردون؛گویا قرار است در تله به خود پرداختن بیافتیم
(غلامرضا تاجگردون(
بهانه این یادداشت سخنان و یادداشتهای عزیزانیست که چند صباحی مشکلات توسعهنیافتگی مناطق مختلف استان را ناشی از توزیع نامناسب اعتبارات دانسته و متأسفانه بزرگان ما هم راه را گمکرده و مجدد گویا قرار است در تله به خود پرداختن افتاده و راه اصلی را گم کنیم.
امروزه در تمامی جوامع و بالأخص جوامع توسعهنیافته، دستیابی به فهم فرایند تحول مهمترین چالش بوده و تمامی اندیشمندان تلاش خود را معطوف به دستیابی به فهم و سپس پیدا کردن اداره یکدست و آنگاه پیاده کردن برنامه در قالب نهادهای فکری و سازمانی آن جوامع میدانند.
انتخاب مسیر هوشمندانه مهمترین رسالت اندیشمندان و بزرگان جوامع است و مردم بصیر هم میبایستی برای کمک به دستیابی به فهم و ادراک فرایند تحول، آنگونه که شایسته است انتخاب کنند. همه ما و بالأخص بازیگردانان اصلی تلاش میکنیم با استفاده از ادراک خود و همچنین وقایع پیرامون و نیز شرایط و امکانات، محیطمان را متناسب با این فاکتورها ساختارمند کرده، بهنوعی که هر نظارهگری، از مجموعه رفتارهای حرکتی فاکتورهای مهم جوامع احساس به دستیابی به یک فهم تحول در جامعه و نیز بوی حرکت به جلو را درک کنند.
اندیشمندان کلید فهم تحول را قصدمندی بازیگران میدانند و اعتقاد دارند این گروه هستند که میتوانند باعث بروز تغییرات نهادی در جامعه و رشد و بالندگی جامعه شوند و چهبسا فهم ناقص بازیگران موجب گردد جامعه یا به تحول نرسد و یا اینکه فرایند تحول طولانیتر شود.
کمیت و کیفیت دانش جامعه، تراکم دانش و سپس تغییر در الگوی رفتاری جامعه در کنار علاقهمندی و قصدمندی بازیگران مهمترین فاکتور تحول است. اندیشمندان نوشته یا ننوشته باید بتوانند از مجموعه این فاکتورها برای تحول جامعه خود برنامهای تنظیم کنند که فهم عمومی جامعه این برنامه را درک کند.
باید ادراک جامعه همسو شود، اندیشمندان و بازیگران بتوانند باورهای مردم جامعه خود را بر این ادراک دستیافته مستقر سازند و نهادها و سیاستها بر این منوال تغییر و حرکت کرده تا شاهد تغییر و تحول در جامعه و حتی ادراک اولیه باشیم. اگرچه گاهی بدفهمی واقعیت میتواند جامعه را و حتی بازیگران را بهاشتباه وا دارد ولی آنچه بیش از آن مهم است ضرورت وجود یک خواست و اراده برای تحول است.
با مقدمه فوق نگاهی ژرف به واقعیتهای درون استانمان داشته باشیم و ببینیم تا چه حد در این مسیر گام برمیداریم و یا اجازه دهید بهصراحت بگویم ببینیم اندیشمندانمان و یا مشخصتر قصدمندی بازیگردانانمان در طول سنوات گذشته تا چه اندازه به دنبال این بودند که فرهنگ تحول را بر اراده افراد و صاحبان تصمیم، چه آنانی که تصمیم را میسازند و چه آنانی که به تصمیم عمل میکنند حاکم سازند؟ پیدا کردن پاسخ راحت است و به سهولت میتوان در کنار این پاسخ افراد، دورهها، جریانات را ردیف کرد و با دادن نمرات مثبت و منفی به وجدان بیدارمان رأی دهیم و جامعه را همسوی فرهنگ تحول کنیم.
چه فاکتورهایی بر فرایند تحول در استان عزیزمان مؤثر است؟
* قطعاً مهمترین فاکتور باورها و فرهنگ جامعه است. اگر بهترین برنامه توسعه تعریف و نگارش شود آنکه این برنامه را اجرایی میکند مردم است و به زبانی سادهتر فرهنگ و باورهای جامعه است. محیطی که ما در آن زندگی میکنیم حاصل رسوم، هنجارها و برنامهها میباشد. اگر محیط پیرامونمان مناسب زندگی مطلوب نیست کلید عبور و تحول قطعاً باورهای ماست. باورهایی که این روزها ما صاحبان قلم و بلندگو به دستان را شکل میدهیم. جهان پیرامون ما ساخته ذهن ماست و اگر ذهن افراد صاحب نفوذ، مدینه دیگری برای خود بسازند که با مدینه فاضله، فاصله داشته باشد کل جامعه را به مسیر غلط میبرد. سازههای ساختهشده در فرهنگ و باورهای جامعه، سازهای بهمراتب مستحکمتر از سازههای این روزهای بتنی ماست. سازههایی که میتواند آغشته به باورهای غیرعقلانی شود و اینگونه احساس کنیم که این سازه مستقر بر فرهنگ غنی ماست و زمانی به خود میاییم که میبینیم این بنا از پایه کج است و تا ثریا کج رود. یقیناً اهل نظر مقصود اینجانب در خصوص موضوع باورها و آنچه در این سطور نگارش کردهام، شده و بیش از این به آن نمیپردازم و امیدوارم در نگارش متون و بیان سخن دقت کنیم کلام ما از مهمترین فاکتورهای تأثیرگذار بر فرهنگ و باورهای جامعه است و سعی نکنیم برای فرار از واقعیتها و یا صریحتر بگویم ضعف اجرایی سیستم و یا حتی خود، باورهای جامعه را آسیبپذیرتر کنیم و چند صباحی ذهن مردم را به اموری دلخوش کنیم که خود بهتر از هرکس میدانیم آنچه میگوییم اصل واقعیت نیست.
عزت، تبعیض، بیتوجهی به دلاور مردی، دودهای نفت، رشادتها، واقعیتها را خواهم گفت، و از این قبیل مضامین واژگانی است که هرازگاهی امثال من بکار میبریم تا از یک حاشیه عبور کرده و دل و امیدی به فردایی غبارآمیز ببندیم. ما باید بتوانیم فردایی روشن حداقل برای خودمان تصور کنیم و گام برداشتن در فضای غیر شفاف توسعهای یقیناً جامعه را گیجتر خواهد کرد. درست مشابه برخی از شرایط کلان اقتصادی در فضای کسبوکار و فعالیت اقتصادی و کارآفرینی.
بهعنوان یک کارشناس کوچک کشور که چند سالی است به دلیل مسئولیتی که مردم بر دوشم گذاشتهاند و به دلایل ساختاری بعضاً ناگزیرم فراتر از وظیفه نمایندگی انجاموظیفه کنم، اعتقاد دارم تا حدودی توانستهایم در برخی از امور کمی ریل نگاه و تحول را در جامعه استانمان بارگذاری کرده و تا حدودی علیرغم مشکلات فزاینده ساختاری و نیز بروز ناهنجاریها که معمولاً به دلیل اتفاقات سیاسی صورت میپذیرد قصد بازیگران و بازیگردانان را بهسوی تحول تغییر دهیم ولی هر از گاهی مجدد رفتارهای ناشی از علائق سیاسی و قومی غالب شده و با تنش در نگاه جامعه توقف جدی در این نگاه تحولی صورت گرفته و سوخت موتورهای محرک جامعه صرف بازدارندگی و یا پاسخ به این رفتارها میشود، همچنان که نگارنده این سطور اینچنین میکند.
* فاکتور دیگر و مهم تأثیرگذار بر فرایند تحول که میتواند انگیزه جامعه را برای عبور شکل دهد منابع و یا ابزارهای اجرایی است. نباید شک کرد عدم وجود منابع کافی، انباشت پایین سرمایه و نیز نبود بهرهوری مناسب در استفاده از منابع، از فاکتورهای مهم توسعهنیافتگی و یا عدم شکلگیری فرایند تحول است.
تغییر در حجم منابع ورودی به سیستم و بخشهای مختلف اجرایی و اقتصادی استان کاملاً مشهود است و قابلانکار نیست. افزایش سهم منابع ورودی به استان در چند سال اخیر به حدود تقریباً دو و نیم درصد انهم در شرایطی که سهم جمعیتی و وسعتی استان حدود یک درصد است بیانگر توجه به تأمین منابع مورد نیاز برای تحول است.
احتمالاً این جمله اقای دکتر نوبخت رییس سازمان برنامه و بودجه که قریب به دوسال پیش در جلسه شورای برنامه ریزی استان و بعد از اعلام گزارش اعتبارات به ذهن خوانندگان عزیز بیاید که فرمودند: این پولها و منابع را در این چند سال باد از تهران نیاورده و حتماً جریانی شکل گرفته است… شکل کیری جریان افزایش حجم منابع قطعاً اتفاقی نبوده و فاکتورهای متعددی در این اتفاق مؤثر بودند.
نوع انتخاب مردم، نگاه دولت، وجود انگیزه برای نمایندگان و دولتمردان، قصد بازیگران، دستیابی به جایگاههای تاثیرگذار، ایجاد حس رقابت در فضای استان، بالا رفتن توقعات مردم و از این قبیل فاکتورها ازجمله عوامل مؤثر در این موضوع بودند. اگرچه سهم هریک از این عوامل متفاوت است و یا پیشتازی فاکتورها نیز تفاوت دارند ولی نباید شک کرد مهمترین فاکتور، انگیزه است که بعضاً جریانات متضاد سیاسی و قومی سعی دارند مانع از ارتقاء این انگیزه شده و رکود را بعضاً در برخی امور میتوان مشاهده کرد و بیم آن را دارم مجدد در حلقه یا دور بیانگیزگی و دوری از فرایند تحول قرار گیریم.
متأسفانه اینکه بعضاً مشاهده میکنیم بزرگان فکری و اجرایی هم در این تله افتاده که یا آگاهانه است و به دلیل همراهی با یک نگاه فرهنگی این اتفاق میافتد و یا ناشی از یک غفلت تاریخی است و آثار منفی خود را بجای خواهد گذاشت.
مردم عزیز استان، اینجانب نماینده مردم شریف گچساران و باشت و نیز استان میباشم و قاعدتاً حضور و دخالتم در فرایند و برنامههای استان و یا حوزه انتخابیهام متفاوت است. نمیخواهم بگویم نقش تمامیتی در فرایند تحول نگاه به جذب منابع و همچنین ایجاد حس رقابت در استان و بین نمایندگان و جریان رقابتی داشتم ولی نقش تاثیرگذار به دلیل لطف خداوند متعال، رأی و دعای شما در کسب مناصب داشتهام که این را هم از الطاف بزرگ خداوند و همکاری بسیار خوب دیگر همکاران عزیزم در مجلس و نیز مسئولین استان میدانم.
قاعدتاً مردم عزیز باید بپذیرند ورود من در امور دیگر حوزهها محدود است و صرفاً میتوانم در انتقال منابع و بالا بردن قدرت چانهزنی نقشآفرینی کنم که بعید میدانم هر انسان منصفی این نقش را انکار کند و همواره تلاش کردم با استراتژی که پایه نظری آن را در مقدمه طرح کردم چه از منظر بروز نگاه تحول آمیز و چه از منظر تغییر قصدمندی بازیگران نقشآفرینی کرده و قطعاً تصدیق میفرمایید و شاید هجمه شکل گرفته علیه من و حوزه انتخابیهام که معمولاً توسط انسانهای محترم خاص، که پذیرش این تفکر با ذهن و دیدگاهشان تطبیق ندارد ناشی از همین موضوع است و اعتقاد دارم باید همگی آن استراتژی را ادامه دهیم و نگذاریم رفتار بیانگیزگی شکل بگیرد.
کمتر کسی میتواند نگاه دور از محبت به حوزه انتخابیهام در یک دوره قابلتوجه را انکار کند. در این دوره گچساران و باشت باوجود عمق مشکلات و محرومیت ساختاری صرفاً قریب به ده درصد از اعتبارات استان را به خود اختصاص میداد و صدایی از بزرگان جامعه بلند نشد و مردم عزیز حوزه انتخابیهام را مشغول جریانات سیاسی و قومی کردند و اولویت مردم و مسئولین تحول نبود. توقعات حداقلی بود و نهایت خواست مردم زندگی حداقلی بود. هشتاد درصد مردم در یک شهر زندگی میکردند که قریب به چهل درصد آن در بیغولههایی گذران میکردند که آن را زندگی مینامیدند و فکر میکردند حقشان همین است. بر مخازن نفت بودند و سالها بهرهای از آن نبردند و حتی روستاهایشان از نعمت گاز بیبهره بودند. زمینهایشان بیآب و آب و سد در کنارشان بود. جادههایشان نامرغوب و هرروز جنازهای از این جادهها بیرون میامد. بافت فرسوده نماد محرومیت بود و صرفاً برای تهیه فیلم از آن استفاده میکردند. اعتیاد بیداد میکرد و دارایی مردم روزبهروز بیارزشتر میشد و شهرشان هم کهنه و کهنهتر میشد و بهاصطلاح به زندگی بدعادت کرده بودند و البته متأسفانه صدایی از استان و اندیشمندان و بزرگان بلند نمیشد که اینان هم نقطهای از استان عزیزمان است که نقشی مهم در کشور دارند.
مردم من را انتخاب کردند و در یک نگاه جدید و منطقی قومیت و جریان سیاسی را کنار گذاشتند تا این روش را آزمایش کنند. ترک و لر نکردند و اصولگراها من را از خودشان دانستند و دوستان همفکر اصلاحطلبم هم مرا رها نکردند و دستم را به گرمی فشردند.
در دوره وکالتم تنها کاری که کردم استراتژی مقدمه این بحث را تلاش کردم در بین مردم و مسئولین پیاده سازم و خوشبختانه دیگر نمایندگان استان همراهی ام کردند و صاحبنظران و مسئولین استان و کشور درکمان کردند.
باورهای مردم را با بالا بردن توقعشان تغییر دادیم، ناهنجاریهای جامعه را کم کردیم، میدان را برای خدمت برای خود و مسئولین فراهم کردیم، ساختارها و نهادها را متناسب با نگاه توسعهای تغییر دادیم، حقوحقوق عمومی مردم را توجه کردیم و تلاش کردم از منابع ملی، آنچه میتوان گرفت اخذ کرد.
بافت فرسوده را معرفی کردیم و از منابع ملی که سالها بود و کسی نبرد استفاده کردیم. در بازسازی بافت فرسوده کسی نمیتواند مدعی این شود که گچساران حق استان را تضییع کرده است. مگر میشود بافت ۲۰-۳۰ساله یاسوج را فرسوده اعلام کرد که اگر این شود که وای به حال ماست. بههرحال بافت فرسوده در دوگنبدان است، بیغولهها اینجا هستند و اعتبار هم در مرکز است. اگر تجهیز منابع برای عبور از این بحران نکنیم که وکالتمان ابتر است.
سد کوثر و سد چم شیر در حوزه انتخابیهام است. به هر دلیلی از تخصیص آب بیبهره بودیم. اگر تخصیص نگیریم و آب را بر زمینهای خشک نیاوریم و آب شهرهایمان و ۴ شهر کهگیلویه را تأمین نکنیم آیا آب در استان میماند، قطعاً خیر و به جنوب میرود. بخواهیم و نخواهیم نفت و گاز در منطقه گچساران است و دود و معضلات آن متوجه این مردم است و قطعاً اولویت اول ساخت پتروشیمی در گچساران است و آیا اگر نسازیم جای دیگری در استان ساخته خواهد شد. آیا اینکه سهم مناطق نفتخیز زنده میشود و افزایش میابد، از سهم استان کم میشود و یا بهواسطه سهم دو درصدی مناطق محروم سهم استان افزایش میابد. آیا در این رهگذر ملی سهم گچساران افزایش میابد به دیگر مناطق ظلم میشود؟
و دهها موضوع دیگر…
بههرحال مردم عزیز از مسئولینتان بخواهید تلاششان را مضاعف کنند، آدرس غلط ندهند، امثال اینجانب را کم انگیزه و بیانگیزه نکنند، نگاهشان را تحول آمیز کنند، فرهنگ و باورهای موجود را بارور و اصلاح کنند و نه اینکه از باورها بهرهبرداری ناصحیح کنند، از منابع ملی استفاده بیشتر کنند، فرزندانشان را تضعیف نکنند و نگذاریم سرمایه انسانی ما تخریب شود.
وقتی میبینم هر مسئولی تغییر میکند و به دلیل این نوع تخریب امکان ارتقایشان نیست حسرت میخورم. یک تجربه نهچندان دور را یادآور میشوم. در یک دورهای که تخریب فرزندان این استان در دستور کار نبود! این جمع در این استان مسئول بودند و در تغییرات متعدد مدیریتی حذف نشدند. اشخاصی چون سید کامل تقوی نژاد، افشانی، تاج گردون، سجادی، تبادار، سیدقاسم حسینی، حبیبی (امور آب)، حبیبی (استانداری)، صالحی (برق) و چندین افراد دیگر. قدر فرزندانتان با هر خط و جریان را بدانید چراکه آنان روزی مجدد به دامان شما برخواهند گشت.
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر