راک نیوز- در طی یکی دو روز گذشته فیلمی بعنوان بخشی از یک مراسم تشییع جنازه در شبکه های مجازی محلی ،منطقه ای و کشوری دست به دست میچرخد که چند صدویا شایدهزارنفر با سن وسال های متفاوت تفنگ بدست ایستاده که تفنگ هایشان رو به آسمان از آنها یک به یک صدای شلیک گلوله شنیده می شود
برای ببیندگان این تصاویر، اولین سوال این است که چه کسی فوت کرده که این همه تفنگ به دست به صف ایستاده اند آن هم در دوره ای که برای استفاده نکردن از تفنگ در مراسمات عروسی و عزا این همه رسانه ها و مسئولین نوشتند و تذکر دادند، اما انگار این بار جنس ایستادن و شلیک کردن ها با همیشه خیلی فرق میکند ،انگار یک پیام خاصی دارد مقبولیت ،محبوبیت و سوالاتی دیگر.
تنها بخشی کوچکی از این مراسم که انبوهی تفنگ بدست برای استقبال ایستاده اند درفضای مجازی بازنشر میشود اما این مراسم برای کسانیکه حضورفیزیکی نداشتند نقاط پنهان و البته قابل ذکر دارد؛از حضور روحانیت برجسته استانی و منطقه ای تا شیون زنان و سینه زنی مردان ایل در سوگ خان درگذشته.
سوال اساسی برای کسانی که به تاریخ وجغرافیای کهگیلویه وبویراحمد خصوصا کهگیلویه بزرگ و ایل بهمئی آشنایی ندارند این است که این فرد که بود وبرای چه مراسم اینگونه برگزار گردید؟
بی درنگ میتوان به سراغ این جمله ویلیام شکسپیر رفت که می گوید : وطن آدمی را در هیچ نقشه جغرافیای نشانی نمی توان یافت، وطن آدمی در قلب همه کسانی است که دوستش دارند!
آن مراسم برای فردی بود به نام حبیب الله خان فرزند سلطانعلی خان کلانتر یا کدخدا که به همراه تاج محمدخان خان نیکبخت برادر وی خان منطقه بهمئی سردسیر بودندومرکز حکومتی آنها قلعه دیشموک بود. پدر وی در مراودات اجتماعی بازوی اصلی و مشاور تاج محمدخان یعنی پدر دکتر نیکبخت استاندار فعلی همدان بوده است.
حوزه نفوذ و قدرت رایزنی و روحیه صلح طلبی وی آنقدر زبانزد بوده که ایل بختیاری در مراسمات خود سلطانعلی خان پدر حبیب الله رادر منازعات و مناسبات دعوت واز قدرت نفوذ وی استفاده میکیردندو درسال های 1298 تا 1363دفتر زندگی سیاسی کدخدای دیشموک پایان می یابد .پس از مرگ خان و کدخدا آنچه از آنها در بهمئی گرمسیر وسردسیر ماند کاریزمایی از یک مرد اهل تدبیر وذات البین بود که طی روزهای گذشته بهمئی یک خلا بزرگ را احساس کردو شاید بخشی از این شیون های زنانه و مردانه به همین خاطر بود ،بخاطر ازدست دادن
حبیب الله خان از فرهنگیان اهل مجلس بزم ورزم ومردم دار،برخوردار از ارتباط عمومی قوی و از معتمدین مورد وثوق در بهمئی سردسیر وگرمسیر .محمود منطقیان از فعالان اصلاح طلب کهگیلویه در وصفش نوشته بود او ستارخان کهگیلویه بود.
حبیب الله خان متولد 1323دردیشموک بود فوت مادر در سنین کودکی باعث کوچ او به بهمئی گرمسیر به مرکزیت شهر لیکک کنونی گردید تا وظیفه مادری از وی برعهده مادر بزرگش در منطقه ممبی نهاده شود. او آموختن را از مدرسه قاآنی لیکک که درسال1336 افتتاح شده بودآغاز و بدلیل برخورداری از هوش و ذکاوت این دوره را جهشی طی نمود در سال 1340 به دانشرای عشایری بهبهان راه یافت و علیرغم پرورش در دامان مادر بزرگ و علاقه به سرزمینی که کودکی خود را در آنجا گذرانده مجددا این بار بعنوان یک آموزگار به منطقه دیشموک برمیگردد.خدماتی آموزشی وی در منطقه قابل تقدیر است حتی اگر هیچ سندیتی از این خدمات در دسترس نباشد اما تلاش برای با سواد کردن نسلی که اکنون در عرصه های مدیریتی کشور استاندار و بخشدار و دیگر مسئولیت ها را برعهده دارند وبرخاسته از نیمکت های درس وی بودند که نمونه ای از آن درقامت استاندار همدان رشد نمودندخود بهترین گواه براین خدمت است.
واژه "خان " پس از انقلاب اگرچه بدلیل اقدامات صورت گرفته در نظام شاهنشاهی بسیار مورد نکوهش قرار گرفت،چند سالی است که این واژه مجددا برای احترام به بزرگان خصوصا در عرصه فوتبال شنیده و نوشته میشود .البته طی چند سال اخیر این واژه در قالب یک عروسک کمدین بنام جناب خان برای عموم یک واژه عادی شده بود که کسی به پسوند خانی آن زیاد توجه ای نمیکرد .
اما حالا فوت حبیب الله خان که در سابقه زندگی خود برخورداری از این لقب و قدرت را تجربه کرده بود وشکوه برگزاری مراسم تشییع وی این سوال را برای هرکسی که این فیلم را دیده زنده میکندکه پسوند خانی او چقدر در این همایش تاثیرگذار بودآن هم در دوره ای که نه از قدرت اجرایی برخوردار بود ونه موقعیت سیاسی ؟.بی درنگ باید جواب آن را در سبقه فرهنگی وی جستجو کرد و روحیات انسانی .
اردشیرکریمی مورخ تاریخ جامع کهگیلویه وبویراحمد وممسنی به راک نیوز میگوید: حبیب الله خان از جایگاه و پایگاه اجتماعی خود هرگز برای قدرت نمایی و جور برمظلومی استفاده نکرد .
وی اضافه میکند: او یک خان فرهنگی بود که از لابی خانی خود برای استقلال آموزش وپرورش دیشموک بهره می برد و دراین عرصه ناملایماتی را به جان می خرد.
کریمی :با یاد از آخرین تماس حبیب الله خان در دوهفته پیش میگوید: علیرغم همه بی میلی ها به فرهنگ وتاریخ کهگیلویه در جمع آوری مستندات وی بسیار استقبال می نمودند و در این مسیر کمک های شایانی از ایشان دیده ام و همین علاقه مندی به فرهنگ او را این گونه عزیز و ماندگار برای ایل نموده است.
کهگیلویه وبویراحمد و مردان این خطئه ثابت کرده اند در روزهای سخت برای مام میهن جان میدهند و از آریو برزن و جنگ گجستان و دفاع مقدس همه شاهد براین ادعا یند امابی شک این همه تفنگ در روز نیاز همه سرهای خود را به سوی دشمن هدف خواهند رفت و هرگزوهرگز به معنی قدرت نمایی نبوده وبخشی از یک رسم قدیمی برای خبردادن از سوگ درگذشت یک فرهنگی با اصالت بود که هرگاه تفنگی به خطا خونی را ریخته بود او پیشگام صلح وامنیت در ایل بود.
آنها آنقدر با شکوه بدرقه کردند دانش آموخته مکتب بهمن بیگی را که یک دختر جوان ممسنی تبار در واکنش به تماشای فیلم تشییع
جنازه نوشته بود کاش من اینگونه می مردم
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر