گراني واقعيترين و ملموسترين مسئله است، آنقدر واقعي که در آني، حياتيترين بخش زندگي انسانها را دستخوش تعليق و تزلزل ميکند! هيچ چيزي به اندازه گراني در زندگي عموم مردم تأثير آني و عميق ندارد.
پايگاه خبري فريادگر در اين گزارش کوتاه به سادگي و بر اساس درآمد مردم، قيمت کالاهاي مختلف و بالطبع ميزان گراني را در کشورهاي مختلف مقايسه کرده است. براي مثال قيمت يک کيلو پياز در کانادا در حدود يک دلار است، يعني اگر دلار را سه هزار تومان فرض بگيريم با دو هزار و سيصد تومان پول ميتوانيد در کانادا يک کيلو پياز بخريد.
در ايران با اين مقدار پول علاوه بر اين که ميتوانيد يک کيلو پياز بخريد، هزار تومان هم اضافه برايتان باقي ميماند که ميتوانيد پس انداز کنيد! چون در ايران قيمت هر کيلو پياز تنها 1200 تومان است! با اين اوصاف قيمت يک کيلو پياز در ايران هزار تومان از کانادا ارزانتر است. آيا شما هم همينطور فکر ميکنيد؟ در کمال تعجب بايد به شما بگويم قيمت پياز در ايران بيش از چهار برابر قيمت آن در کانادا است! در واقع مقايسه قيمت خام يک کالا در کشورهاي مختلف بدون در نظر گرفتن سرانه درآمد مردم در آن کشورها، خالي و عاري از معناي اقتصادي است. بنابراين ابتدا بايد ميزان درآمد سرانه کشورها را به دست بياوريم و سپس قيمت کالاها را بر اساس آن درآمد حساب کنيم، يعني بايد اول بدانيم هرکسي در هر کشوري چقدر درآمد دارد و با توجه به درآمدي که دارد گراني يک ماده غذايي را براي او محاسبه کنيم. به بيان سادهتر بايد بگويم که يک تخم مرغ 300 توماني، براي کسي که درآمدش در ماه سيصد هزار تومان باشد خيلي گران است و براي کسي که درآمدش در ماه سه ميليون تومان باشد خيلي گران نيست. حالا با دانستن اين موضوع ميتوانيم چند کشور را انتخاب کنيم و درآمد سرانه آنها را با استفاده از آمارهاي دقيق جهاني پيدا کنيم.
ما براي اين کار چهار کشور را انتخاب کردهايم؛ ايران، ترکيه که يک کشور اروپايي و همسايه ماست، مالزي که يک کشور موفق اسلامي و آسيايي است و کانادا که در شمال قاره آمريکا قرار دارد.
درآمد سرانه اين کشورها که در اين گزارش از نظر شما ميگذرد، بر حسب آمارهاي منتشر شده در بانک جهاني است که خرداد ماه امسال در گزارش اين بانک اعلام شده است. بر اساس اين گزارش درآمد سرانه در ايران چهار هزار و 520 دلار، در مالزي هفت هزار و 760 دلار، درترکيه نه هزار و 890 و در کانادا 43 هزار و 250 دلار است. بنابراين آمار و ارقام، يک ايراني طبقه متوسط در طول يک سال چهار هزار و 520 دلار درآمد دارد، يعني اگر دلار سه هزار تومان باشد، شما که طبقه متوسط هستيد در طول يک سال حدودا 13 ميليون و پانصد هزار تومان درآمد داريد! به همين ترتيب ميتوانيد درآمد ترکها و مالزياييها و کاناداييها را نيز برحسب تومان حساب کنيد، مثلا يک کانادايي طبقه متوسط در يک سال حدود 129 ميليون تومان درآمد دارد؛ چيزي در حدود ده برابر حقوق من و شماي طبقه متوسط! با اين حساب يک ماستِ يک کيلويي که 3500 تومان قيمت دارد، ممکن است براي من و شما گران باشد، اما اگر يک کانادايي همين ماست را مثلا 30 هزار تومان هم بخرد، خيلي براي او گران نيست!
پس براي مقايسه درست و حسابي بين اين چند کشور، بايد قيمتها را براي همه مردم اين کشورها يک جنس و يک نوع کنيم! براساس يک کار رياضياتي ساده به راحتي ميتوانيم اين کار را انجام دهيم! يعني با تقسيم قيمتها بر درآمدهاي سرانه، عددي به دست ميآيد که نشان ميدهد مثلا يک کيلو سيب زميني براي يک ايراني يا ترکيهاي چقدر فشار مالي دارد! فشار مالي هر کشوري که بيشتر شد، آن کشور، کشور گرانتري است. در جدولي که ميبينيد، قيمت ده نوع کالاي خوراکي پرمصرف در کشورهاي مختلف محاسبه شده است. ستون قيمت بومي نشان دهنده قيمت اين خوراکيها در بازار داخلي کشورها است و ستون قيمت مقايسهاي همان قيمتي است که در اين گزارش براي مقايسه فشار اقتصادي بر مردم محاسبه کرديم. مثلا بر اساس محاسبات اين جدول اگر قيمت يک کيلو پرتقال در ايران 12 تومان باشد، همان يک کيلو پرتقال در ترکيه هفت تومان، در مالزي تقريبا پنج تومان و در کانادا کمتر از يک تومان است. به همين ترتيب اگر هر دانه تخم مرغ در ايران يک و نيم تومان باشد، همان تخم مرغ در ترکيه شش ريال، در مالزي دو ريال و در کانادا خيلي کمتر از يک ريال است. آخرين رديف اين جدول که ميانگين نام دارد نشان ميدهد که براي مثال فشار قيمتها در ترکيه تقريبا 14 برابر بيشتر از فشار قيمتها در کانادا است، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل!
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر