چند سال است که رسانهها و مقامات جهان و منطقه درباره بلندپروازیهای ایران در منطقه صحبت میکنند و نگرانیها و دشمنیهای خود در مقابل ایران را با نام نگرانی از «تلاش ایران برای تسلط بر منطقه» ابراز میکنند.
اینکه سقف بلندپروازیهای ایران کجاست و این بلندپروازی تا چه میزان مشروعیت دارد و حق ملت ایران است، پرسشی دیگر است؛ اما حتی دشمنان ایران نیز اذعان دارند در سایه واقعیتهای ایران و منطقه، زحماتی که برای کشور کشیده شده و البته برخی اشتباهات طرفهای مقابل، ایران به مرور جایگاهی قدرتمندتر در منطقه به دست آورده است.
با وجود همه مخالفتها و کارشکنیهایی که در مقابل ملت ایران شده؛ برای نمونه، در مقایسه با پانزده یا بیست سال پیش، نفوذ ایران در کشورهای منطقه دامنه بیشتری یافته است، برخی از دشمنان ایران و از جمله طالبان و صدام، از چهره منطقه پاک شدهاند و روابط ایران با کشورهای منطقه، فارغ از فراز و نشیبهای آن، گستردهتر شده است.
در سایه همین افزایش تواناییها، امروز ایران به بازیگری کارآمد در مسائل منطقه تبدیل شده است و برای نمونه، میتواند از دوست خود یعنی سوریه در برابر فشارهای شدید خارجی تا اندازه بسیاری دفاع کند، دشمن اصلی خود اسرائیل را روز به روز محدودتر سازد و بیش از هر زمان دیگر، قادر به دفاع کارآمد از خود باشد.
افزایش قدرت دفاعی، سیاسی و ایدئولوژیک ایران در منطقه البته با افزایش قدرت اقتصادی آن هماهنگی لازم را نداشته است. شاید یکی از دلایل ادامه فشارها به ایران در قالب فشارهای اقتصادی و تحریمها نیز، امید رقبا و دشمنان ایران به ضعف احتمالی ایران در این حوزه است. به همین سبب است که غرب وارد چالش اقتصادی تمامعیاری با ایران شده است و در سوی مقابل، عالیترین مقامات ایرانی تأکید دارند که برای موفقیت نهایی، لازم است به غرب اثبات شود که از فشار اقتصادی به ایران به جایی نخواهد رسید.
عقب افتادگی اقتصاد نسبت به سیاست، نه تنها مشکل ایران است، بلکه مشکلی معمول برای بسیاری از کشورهای دیگر است.
جالب این که هشت سال پیش و در چنین روزی، پوتین رئیسجمهور وقت روسیه نیز با درک همین عقبماندگی تلاش کرد شعار «نخست اقتصاد بعد سیاست» را نزد روسها جا بیندازد. وی سپس وارد بحثهای مفصلی در مورد تشریح مشکلات روسیه در این زمینه شده و مواردی را توضیح داد که بسیار شبیه به مشکلات ایران در این زمینه هستند؛ یعنی اقتصاد مبتنی بر فروش نفت و منابع طبیعی، مشکلات مدیریت اقتصادی و ابتکار و البته استفاده نامناسب از فناوری و نیروی متخصص دانشگاهی.
مورد قابل ذکر دیگر، کره شمالی است که در هفتههای اخیر اعلام شده که رهبر جوان این کشور، مشاوران آلمانی استخدام کرده است تا به اقتصاد این کشور سر و سامان بدهند. به گفته مشاوران آلمانی کیم جونگ اون، مرحله تنظیم «برنامه اصلی اصلاحات» در این کشور به پایان رسیده و «اقدامات عملی» به زودی در سال ۲۰۱۳ به مرحله اجرا در خواهد آمد. یکی از این مشاوران آلمانی درباره شکل اجرایی طرحهای اصلاحی دولت گفته است که این برنامهها بنا بر مدل چینی سرمایهگذاری نیست که برای سرمایهگذاران خارجی «محدودههای ویژه» تعیین کرده است. به قول این مشاور که در یکی از دانشگاههای معتبر آلمان تدریس میکند، «شیوه عمل کره شمالی بیشتر به مرحله آبی اصلاحات ویتنامی شبیه است».
بنا بر این مدل، سرمایهگذاران مورد نیاز کشور به طور هدفمند از میان داوطلبان سرمایهگذاری در کره شمالی برگزیده میشوند؛ سرمایهگذاران چینی که تا کنون اجازه فعالیت در این کشور را یافتهاند، در زمینه استخراج مواد خام این کشور سرمایهگذاری کردهاند.
ایران و روسیه و کره شمالی، سه کشور کاملاً متفاوت هستند. روسیه پس از فروپاشی شوروی سابق از زیر یوغ کمونیسم درآمده و دارای منابع طبیعی فراوان است. کره شمالی هنوز بر پایه روشهای استالینی اداره میشود، ولی منابع طبیعی آن چندان مورد توجه نیست و ایران کشوری با منابع طبیعی فراوان، نسل جوان و البته دارای فرهنگ و ایدئولوژی خاص خود است. جدای از همه تفاوتها، این سه کشور در داشتن توان دفاعی که بتواند به خوبی از کشور دفاع کند، مشترک هستند ولی توان اقتصادی آنها به میزان توان دفاعی و سیاسی آنها پیشرفت نکرده است.
در دنیای متلاطم امروزی که کشورها تلاش همهجانبهای را برای افزایش قدرت اقتصادی خود انجام میدهند و در بسیاری از کشورها، همه دعواهای سیاسی بر سر شیوه اداره اقتصاد کشور است، سیاست در ایران، ارتباط چندانی با اقتصاد ندارد. شاید به همین دلیل باشد که گروههای سیاسی مطرح ایران، عقاید اقتصادی روشنی ندارند و در رقابت بر سر شیوه اداره کشور، بحث و بررسی چندانی بر سر برنامههای اقتصادی گروهها درنمیگیرد تا روشن شود برنامه اقتصادی هر گروهی چیست، اجرای آنچه پیامدهایی دارد و چه گروههایی از اجرای آن بیشتر سود میبرند.
در نتیجه همین رقابتهای صرفاً سیاسی که البته انگیزههای پنهان اقتصادی نیز در آن وجود دارد، ولی برنامه اقتصادی روشنی در آن مطرح نمیشود، کشور تاکنون فرصتهای بسیاری را از دست داده و شاید چندان مناسب نباشد که کره شمالی نیز پیش از برخی سیاسیون ایرانی، به طور جدی به دنبال اجرای مدل توسعه چینی یا ویتنامی برود.
البته برای ایران نزدیک ده سال است که سند چشمانداز وجود دارد و یا اینکه برنامههای توسعه هر پنج سال یک بار نوشته میشوند، ولی هماهنگی برنامههای اجرایی گروههای سیاسی، بودجههای سالانه و ایدهها و برنامههای انتخاباتی لیستها و نامزدها با اهداف کلیتر اقتصاد کشور، کمتر مورد توجه قرار گرفته است.