مشروح اخبار


» ((نوستالوژیک اولینهای شهردهدشت)) بقلم سیدابوصالح دانشفر



متن طولانی ومتنوع میباشداماارزش مطالعه همه مواردفوق الذکر رادارد

مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین راک نیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.


((نوستالوژیک اولینهای شهردهدشت))

بقلم سیدابوصالح دانشفر
بخش اول 

مطالبی فوق العاده جذاب وجالب وخواندنی از ابتدای تشکیل شهردهدشت برای نسل های امروزی وایندگان))
متن طولانی ومتنوع میباشداماارزش مطالعه همه مواردفوق الذکر رادارد
گزارش جالب و اولین‌ها از شهر دهدشت که توسط اینجانب سیدابوصالح دانشفرفرهنگی بازنشسته وپیشکسوت ورزش استان کهگیلویه بویراحمد گردآوری شده است.
اطلاعاتی درمورداولین‌های شهر دهدشت؛ 
لطفاً حتماً مطالعه فرمائید با صبر و حوصله متن طولانی اما بسیار جذاب وجذاب وخواندنی میباشد لطفاتااخر مورد مطالعه قراردهید
بسیار جالب و خواندنی خواهد بود، اطلاعات تکمیلی و کامل نوستالوژی‌های شهردهدشت، این نوستالوژیها تا همیشه در اذهان و دفتر خاطرات به یادگار خواهند ماند که می‌شود درباره هر مورد از آن‌ها کتابی از خاطرات مخصوص‌شان نوشت.
در ابتدای این متن یاد می‌کنم از تمامی شهدای گلگون کفن این شهرباستانی وبسیارقدیمی که در دفاع از شرف، عزت و تمامیت ارضی کشور و حفظ دین و مملکت به شهات رسیدند و همچنین یادی کنیم از بزرگانی که برای این شهر تلاش و زحمت بسیار کشیدند و خدمت رسانی نمودند و اکنون در بین ما نیستند.
((روحشان شاد و یادشان گرامی باد))
درواقع شهردهدشت درابتدابسیارکوچکترازدهی در دشت بودو تنهادوطایفه محترم طاس احمدی دربخش خرابه های اثارباستانی معروف به ((مُردهِ شهر)) وطایفه محترم خواجه نرمابی درقسمت بخش قدیمی رواق سکونت داشتندودهدشت فاقدهرگونه امکانات برای زندگی بود وتنهایک چاه قدیمی بنام ((چَه شرینو)) یاچاه دلاور بودکه کل اب شرب موردنیاز مردم راتامین میکردوزنان مجبوربودندبااستفاده از طناب ودولچه اب راازچاه بالابکشند وبارهااتفاق افتادکه بدلیل ازدهام جمعیت زنان بعضی.از انهادردرون چاه سقوط میکردندوزخمی میشدندوچون بدنه چاه بااستفاده ازسنگهای صاف بزرگی پوشش داده شده بودخطرریزش کمتربود وزنان اب مورداستفاده رابااستفاده ازمَشک یابرپشت خودحمل میکردندویادر وسیله ای بنام ((شَلهِ)) باالاغ ان راحمل وجابجامینمودند
وچون دهدشت مکان مناسبی برای زندگی نبود هنگام فرارسیدن فصل بهارنیز دوطایفه فوق الذکر بادامهای خودبه مناطق سردسیری کوچ مینمودندودهدشت
 کاملاازسکنه خالی میشدوخلوت میشد
تااینکه سرانجام پس ازپایان غائله جنگهای چریکی عشایری علیه حکومت وقت اقای تیمسارعلیزاده فرماندارکل وقت کهگیلویه وبویراحمد به ساکنان دهدشت پیشنهاددادکه به انان مصالح مجانی میدهدتاازخرابه هابیرون امده واقدام به ساخت وساز خانه های جدیدوتشکیل نقشه جدیدشهری وایجادشهربااستفاده ازخیابان سازی وکوچه ومعابرنمایند واین اولین اقدام درجهت ساخت شهرجدیددهدشت بودکه بااستقبال مردم روبروگردید ورفته رفته بقیه طوایف وایلات کهگیلویه بزرگ تصمیم گرفتندکه دردهدشت تشکیل خانه سازی داده وسکونت گزینند
واین اقدام مردم ودولت سبب ایجادفضای شهری ودرنتیجه تشکیل شورای انجمن شهروانتخاب شهردارگردیدورفته رفته ادارات جدید دردهدشت دایرگردیدومسئولیتهایی راعهده دارگردیدندوسرمایه داران بهبهانی نیزباانتقال سرمایه خود به دهدشت شروع به سرمایه گذاری وساخت وسازوایجادمغازه باشراکت بخشی ازسرمایه داران دهدشتی نمودند وشهردهدشت ارام ارام شکل شهری بخودگرفت وامکانات فضای شهری افزایش یافت وسطح انتظارات مردم بالارفت وبدلیل حضوردیگرطوایف وایلات مختلف درشهردهدشت جمعیت شهری نیزافزایش یافت  
وسرانجام باانتقال اب چشمه سیاه چرام به دهدشت ازطریق جاگذاری خط لوله ازچرام به دهدشت مشکل بی ابی شهردهدشت نیزتاحدودزیادی مرتفع گردیدکه ان انتقال اب خودنیزخاطرات بسیارجالبی داردکه درحوصله این یادداشت نمیگنجدوجداگانه قبلانیزبه ان اشاراتی داشته ام وانراکاملا تشریح نمودم
اولین اعضای انجمن شهر دهدشت که نزدیک به پنجاه سال پیش با آراء مردم انتخاب و تشکیل گردید:
شادروانان حاج سالار عزیزی، حاج اسفندیار جمشیدی، حاج حمدالله اروانه، حاج علی دهدشتی، حاج جانمحمد آرامی، حاج کاکا جاودان، حاج عبدالله نیکدارجمال و سرکارخانم گردافرین نیک اقبال همسر شادروان کی سالارعزیزی)
البته اعضای شورای انجمن شهربااعضای شورای انجمن شهرستان فرق داشتندوتعدادشان هم باهم فرق داشت امااقای شادروان کی سالارعزیزی رئیس انجمن شهروشادروان حاج اسفندیارجمشیدی درابتداوسپس شادروان اسکندرخان چرامی بعدارئیس انجمن شهرستان شدند
اولین فرماندار کهگیلویه؛ تیمسار علیزاده و بعدها اقایان عموئیان و پورفرزاد وسپس شیخی زاده یاشیخی که هرسه غیربومی بودند اضافه شدند البته پس ازانیلاب هم یک شیخی نام دیگرفرمانداردهدشت شدند.
اولین فرمانده انتظامی در کهگیلویه؛ تیمسار علیزاده.
اولین بخشداران دهدشت؛ اقایان خلیلی، رکنی و دیری زاده.
شایدباورنکنیدکه اولین فرورگاه خاکی کهگیلویه بزرگ معروف به((جابالیون)) بیش ازپنجاه سال پیش درمحل چهارراه فعلی شهیدهمایونفر شهردهدشت درخیابان بیمارستان وسپاه پاسداران راه اندازی شدزیرایک شرکت یاکنسرسیوم چندملیتی هلندی ایتالیایی بنام کمپ.ویلیام برادرز بامدیریت برادران مستربـُل که مسئولیت خط لوله انتقال گاز ازبیدبلندبهبهان واستان خوزستان را تاسرمرزایران وشوروی سابق باحضورتعدادزیادی ازکارگران بختیاری اهل مسجدسلیمان برعهده داشتندواین کمپ باتعدادبسیارزیادی ماشین الات بزرگ انزمان جهت حفرکانال وجایگذاری لوله های بزرگ انتقال گاز درمحل فعلی دره شورودوراهی دهدشت طولیان دقیقامحل فعلی پمپ بنزین شهیدفتاحی سرراه جاده طولیان دهدشت مستقربودکه مدیران عامل این کنسیرسیوم خارجی بوسیله یک فروندهواپیمای سبک تک موتوره جهت پروازومسافرت ازاین فرودگاه خاکی استفاده میکردندوانزمان بدلیل نبود استادیوم ورزشی درشهردهدشت ماورزشکاران ازاین فرودگاه خاکی بعنوان زمین فوتبال استفاده میکردیم
اولین نماینده کهگیلویه در مجلس شورای ملی قبل از انقلاب؛ آقای عاملی.
اولین نماینده کهگیلویه درمجلس شورای اسلامی پس ازانقلاب اسلامی حاج بهرام تاجگردون اهل گچساران که همزمان نماینده گچساران وکهگیلویه بود
اولین نماینده غیررومی خارج ازاستان شهریتان کهگیلویه اقای شیخ نجفقلی نجفی رهنانی اهل رهنان اصفهان بودکه نحوه انتخاب ایشان خودحدیث مفصل دارد
اولین مسئول حوزه علمیه؛ مرحوم شادروان حاج سید میراحمد تقوی که نقش مهمی در هدایت و ارشاد مردم داشت و در بین تمام ایلات، طوایف و مردم از احترام خاصی برخوردار بود.
همچنین حاج اقاسیدرضاموسوی خواه اولین امام جماعت مسجدصاحب الزمان دهدشت بودندکه نقش بسیارمهمی درترویج احکام اسلامی وهدایت مردم داشتندوازاحترام خاص وویژه ای درنزدعموم مردم برخورداربودند
چند نفر از انسانهای بزرگوار و نوستالوژی دهدشت که در تشکیل اولیه دهدشت نقش اساسی داشتند و معتمد و ریش سفید و قابل احترام ایلات و طوایف بودند امیدوارم عزیزان ناراحت نشوند که چرا اسم همه را نبردم چون در حوصله این پیام نمی‌گنجد:
برادران حاج ظفر و حاج اردشیر کشوری اهل بهبهان که سرمایه خود را به دهدشت انتقال دادند و در تشکیل شهر دهدشت نقش اساسی داشتند.
شادروان حاج شیروان کاظمی از بزرگان ایلات، عشایر استان و طایفه نرمابی فردی مصلح، بزرگوار و قابل احترام از ایل آقا و طایفه نرمابی که به سفیر صلح مشهور بودن، شادروان حاج فرج الله عزیزی از کدخدایان عشایر و از طایفه طاس احمدی، شادروانان حاج ظفر دوهنده، حاج آزاد بهره مند، حاج اسکندر آموس، حاج سالار عزیزی و حاج عطا طاهری و حاج حمدالله آروانه که با اهدا زمین بصورت مجانی کمک زیادی به استقرار ادارات در دهدشت نمودند.
حاج اسفندیار جمشیدی از بزرگان ایل دشمن زیاری که عضو و رئیس انجمن شهرستان هم بودند.
اولین رئیس کمیته انقلاب اسلامی دهدشت در بدو پیروزی انقلاب اسلامی؛ حاج سیدرضا موسوی خواه بهمراه شادروان حاج ظفردوهنده بودندکه کمیته درمحل مدرسه فعلی امام خمینی درمیدان مرکزی مستقربودوجالب اینه که منشی جوان ونویسنده تمامی صورتجلسات تدوین شده وتصمیمات گرفته شده اعضای محترم این کمیته کسی نبودجز دکترامین انوری!!!!!!؛
اولین کارخانه یخ دهدشت؛ سید غضوان پرهیز از بزرگان سادات رضا توفیق انسانی مؤمن، متقی، خیراندیش و مصلح اولین کارخانه یخ را در شهر دهدشت دایر نمود.وهمچنین جناب اقای دانشمندبودند.
اولین دفتر ثبت رسمی ازدواج؛ مربوط به حاج سیدمحمود توفیقیان پدر ارزشمند حاج عبدالجبار توفیقیان که یک روحانی بسیار مؤمن و متدین واقع درخیابان فعلی امام خمینی جنوبی بود.وبعدا حاج اقافلسفی
اولین اساتیدبنایی شهر دهدشت؛ استاد دهراب محمدپور و استاد نوروز که هر دو برادر و اهل چهارمحال بختیاری بودند معمار محمدشاه منوچهری، فضل الله غریبی اهل بهبهان استاد مندنی آتش فراز، استاد حاج الله بخش نحوی، استادعلی مؤمن ساداتی و معمارعین الله اژمند بودند
اولین مغازه عکاسی دهدشت؛ آقای حاج علیرضا گرامی و همسرش مرحومه سرکارخانم خیری گرامی درمحل خیابان ششم بهمن (امام خمینی فعلی) و آقای جمشید امینی فردی از تهران در محل جنب داروخانه سلامت.
اولین اموزشگاه تحصیلی؛ دبستان شش بهمن (امام خمینی فعلی) درمیدان مرکزی
اولین بانک تاسیس شده دردهدشت بانک صادرات به ریاست اقای احمدی بودکه ایشان فردی غیربومی بودندواین بانک ابتدادرمحل داروخانه فعلی مستقرشدندوسپس ازمدتی به جنب مغازه شادروان حاج ازادبهره مندتغییرمکان دادند
اولین نمایندگی آموزش و پرورش در دهدشت؛ شادروان حاج عطاطاهری.
اولین معلمان ابتدایی دهدشت؛ آقایان پژومان بشوش ناصرپرویزی، حاج سیدعبدالجبارتوفیقیان، خلیفه صفایی حاج محمدحسن دانشی، اسفندیار افراشته، سردار محمدی غلامزاده وانصاری بعدها اقایان جلالی و حقیقت اضافه شدند. سرکارخانم شوکت مجیدی نیز اولین زن معلم دهدشت بودند.
اقایان مهرنوش اروین کهزاداردشیری(خشنودزاده) رضااروین سیدمحمدصادق زمانپورحاج عبدالله صفاری شادروان سیاوش روئینیان 
شادروان افصل دوهنده که تخصص بسیاری درنحوه روش تدریس ابتدایی بخصوص کلاس اولیهاداشت شادروان غلامحسین پورانصاری ازاولین نتصدیان اموردفتری مدرسه راهنمایی کیوان دهدشت
اولین دبیران دوره راهنمایی و دبیرستان؛ آقایان اکبری، حمدالله دوستی، مظفریان، نیکوسرشت، خوشفکر، پوریا داستانی، معتمدی، پروانی، فرخ نیا (گوشه‌ای)، فرهمندیان، شکیب، طالبی، پرویش خانم روانخواه، شادروان اقای ترابی و همسر محترمه‌اش، خانم مرادی، خانم منجزی.
روسای آموزش و پرورش؛ آقایان بزرگمهر صمدی و شادروان محمدی خداکرمپور
اولین راهنمای تعلیمات اقای ارزنده از بوشهر
اولین مربی تربیت بدنی؛ و ورزش غیربومی اقای محمد وردیانی از بوشهر واولین مربی ورزش بومی
شهردهدشت مرحوم شادروان کی فتح الله عزیزی بودندکه درمدارس شهردهدشت بعنوان مربی ورزش انجام وظیفه میکردند
اولین رئیس هنرستان شهید باهنر دهدشت جناب اقای جاوید بودند که فردی بسیار مدیر، مدبر، خوش مشرب و خوش برخورد با اندامی بلند بالا و ظاهری بسیار آراسته و خوش تیپ بودند که همیشه با کت وشلوار یکرنگ و اتوکشیده همراه باکراوات در هنرستان حضور می‌یافتند و نظم فوق العاده ای داشتند و دانش اموزان بسیار از ایشان حساب می‌بردند.
اولین سرایدار آموزشگاه؛ آقای نصرالله علی ابادی که ورزشکار دونده هم بود و بعضی مواقع بجای معلمها که حضور نداشتند تدریس هم می‌کرد البته بیشتر می‌گفت بچه‌ها شعر و سرود برایم بخوانید و آقای بمونعلی استیک که آواز قشنگی هم داشت سرود و شعر می‌خواند و بیشتر هم شعر خرم ابادی ((حالو گندم خری مه گندم گرونه ای مه گندم گرونه)) را می‌خواند و ما هم دست می‌زدیم.
اولین عامل فروش آهن ؛تیر آهن و نبشی و آجر و مصالح ساختمانی در دهدشت شادروان حاج اسفندیار آموس که به بیشتر مساجد شهر و روستا کمک مالی و مصالح انجام می داد وپس ازان مرحوم شاددوان سیف الله دشتی پرورنیزاقدام به فروش تیراهن واهن الات نمود.
اولین مغازه دار در آموزشگاه؛ اقای کرامت ارشیا که دانش آموز بود و شیرینیهای کوچک سه ضلعی قهوه‌ای رنگ مینو و خامه سه کنجی و شیرینی راحتی میفروخت و کل دارایی مغازه‌اش داخل یک چمدان کوچولو بود و اکثر هم جنس مغازه را قرضی می‌داد چون از پول خبری نبود و بنظرم بعداز گذشت پنجاه سال هنوز طلبکاره با دفتر مخصوصش و خط پررنگ که آنقدر با قلم برصفحه فشار میاورد که تا سه برگ اثرش معلوم بود.
اولین نامه رسان وسپس رئیس اداره پست؛ اقای حاج عبدالرسول امامی مقدم که هم رئیس بود، هم پیک نامه بر، هم نامه رسان و برای آوردن کیسه حامل نامه‌ها از بهبهان به دهدشت بدلیل کمبود ماشین یا با دوچرخه و یا با اسب از طریق جاده پر پیچ وخم تنگ تکاپ نامه‌ها را به دهدشت می‌آورد بعدها اقایان محمدی، جوکار، الهی، افشاری، گنجی و اذربارگون اضافه شدند.
اولین فرماندهان پاسگاه و حوزه انتظامی؛ باز هم تیمسار علیزاده بعدها سروان حفیظی، سروان شریفی و سروان ایمانخانی اضافه شدند.
اولین اپراتور برق؛ استاد محمود درخشنده که غیربومی و داماد طایفه طاس احمدی بود.
اولین سیم کش و متخصص برق؛ استاد رسول نیک صفت و غیربومی بود.
اولین کفاش استاد محمد پندش بهبهانی که انسان بسیارخوش اخلاق و مهربانی که در کارش بسیار متبحر بود.
اولین و تنها چاه منبع آب شرب مردم دهدشت؛ چاه دلاور که آب شهر را تأمین می‌کرد وگویا دلاورنیزازبزرگان شیوخ محترم امامزاده بی بی. خاتون بودند.
اولین قصابیهای شهر دهدشت شادروانان حاج اسفندیاراموس، قبادبرنگپور و علیرضا که جثه ریزی داشت و اهل بهبهان بود.
اولین ساندویچ فروشیهای دهدشت ابتدا آقای حاج یدالله پیدایش واقع در جنب مغازه فعلی سید حمدالله شایان در خیابان ششم بهمن روبروی بانک صادرات فعلی بعدها علی امامی معروف به ((علی ترک)) که اذربایجانی .بود و مغازه‌اش روبروی گاراژ بهبهان بود و بیشتر کالباس و تخم مرغ داشت.
ساندویچی مظفر افشون و دوچرخه معروفش که جنب پاساژ فعلی شادروان حاج ظفر دوهنده بود.
اولین پیمانکار آسفالت و جداول خیابانهای دهدشت؛ شادروان استاد ناصر نظری کازرونی بودند که حق بزرگی برگردن دهدشت دارند.
اولین گارژداران دهدشت؛ آقایان اکبر رئوفی بهبهانی و نورمحمد طیبی در خیابان فعلی شریعتی که بعدها آقای کریم مؤمنی اضافه شدند برای دهدشت به بهبهان
آقای مرحوم نورالله آژفندک گاراژدار دهدشت به چرام و آقای مشهدی لهراسب دهش گاراژ دهدشت به حوزه قلعه گل، قلعه دختر، چاروسا و دیشموک.
اولین متصدیان حمامی دهدشت؛ آقایان مشهدی یعقوب تنتاوی بهبهانی و استاد کریم هنرمند در خیابان فعلی طالقانی
البته استادکریم هنرمند،
اولین پیرایش گران شهردهدشت شادروان مرحوم سلمان مرادی و مشهدی گرگعلی خوش ظاهر وشادروان خلیفه وفایی بودندکه بعدابچه هایش شهرتشان رابه اردشیری تغییردادند نیز اولین آرایشگاههای دهدشت بودند.وهمچنین بعدهااستادکریم هنرور اضافه شدند
اولین زمینهای خاکی ورزشی؛ معروف به زمین کرامت ارشیا نزدیک چاه شیرین دلاور که بیشتر مسابقه فوتبال خواجه و طاس احمدی در آن برگزار می‌گردید و زمین معروف ((جاجخون خواجه ظفر)) در محل اداره آموزش و پرورش فعلی دهدشت که آن موقع بیابون بود و اکثر روزهای پنجشنبه و جمعه در آنجا غوغا بود و بسیارشلوغ.
بعدها در زمین خاکی محل سالن فعلی شهید باهنر و هم در روبروی سپاه پاسداران در پشت هنرستان فنی شهید باهنر که مسابقات رسمی باشگاهی در این دو محل برگزار می‌شد.
اولین شهرداران دهدشت؛ ابتدا شادروان حاج عطاطاهری سپس آقایان گل نیکی (رفعتی فر)، که معلم غیربومی اهل یزدبودند بعداقای حسینی که اهل یاسوج بودند وسپس شادروان توفیقیان و اقای تشکری اهل بهبهان
اولین خبرنگار ورزشی؛ مرحوم شادروان سیدعلی اکبر مصفا که خبرهای ورزشی را با مطالب خوب، وزین و نگارش شیوا بیشتر در روزنامه کیهان و کیهان ورزشی انعکاس می‌داد.
اولین کتابفروشی؛ کتابفروشی و نوشت افزار آقای مرحوم شادروان حاج سیدعبدالجبارتوفیقیان فرهنگی فرهیخته وازاولین شهرداران شهردهدشت بودکه اقای سیدحمزه سعیدیان دران مغازه بعنوان متصدی کارمیکردند و درخیابان ششم بهمن قدیم و امام خمینی فعلی که همیشه من و دکتر انوری برای خرید مجله کیهان ورزشی از مشتریهای همیشگی و دائمیش بودیم که التماس می‌کردیم اجازه بدهد برویم روزنامه‌ها را از اداره پست برایش بیاوریم چون برای خواندن کیهان ورزشی خیلی عجله داشتیم و کم طاقت.
اولین نوازندگان دهل و ساز و موسیقی در عروسیها؛ که عامل شادی و نشاط مردم بودند شادروانان محمدعلی (محدعلی) بزم زادعلی و نادعلی،وخانویس و شمسعلی وناصر و فضیل که در ساز زنی بسیار مهارت داشت و صدرالله معروف به صدو که جثه بسیار کوچکی داشت اما عالی دهل را با مهارت می‌زد و مردم خاطرات بسیاری با موسیقی آنان دارند وعامل شادی وشورونشاط مردم بودند
 
بخصوص دستمال بازی‌ها و همچنین چوب بازی مردها و آقایان که متاسفانه اغلب موارد با درگیری، تنش و جدل توام می‌شد و معمولاً چوب بازیها بصورت طایفه‌ای بود و بهمین خاطر درگیری می‌شد.
اولین رانندگان تاکسیهای شهری؛ فاضل، فضیل و صالحی تهرانی. چون رنگ تاکسیها نارنجی و یکسان بود مردم خیال می‌کردند فقط یک تاکسی است و معروف است که میگویند 
یک نفر می‌گفت (قربون خدابرم فاضل ایبرش فضیل اییارش) چون خیال می‌کرد فقط همان یک تاکسی است و فضیل با آن می‌رود و فاضل با آن می برمیگردد و مسافران را جابجا می‌کنند.
اولین مسئولان دوره پیشاهنگی که ما در مدرسه بمناسبت هفته پیشاهنگی لباسهای مخصوص می‌پوشیدیم و کار نیک می‌کردیم و کفش واکس می‌زدیم خیابانها را تمیز می‌کردیم و مردم به ما انعام و پول می‌دادند و یا به اردو می‌رفتیم بیشتر طرف کوه باغ بج واقع در روستای دره لبک آقایان سردار محمدی و اسفندیار افراشته با شعر معروف:
(یوپی یه یه یه یوپی بوپی یه)
(یه یه یوپی یوپی بوپی یه)
(اسبی آمد از کوه به پائین آمد اسبی از کوه به پائین)
اولین فرمانده ژاندارمری؛ که خیلی سختگیر، همیشه اخمو و جدی بود گروهبان پناهی بود که مردم شهر خیلی از او حساب می‌بردند.
اولین اپراتور مکینه آردی شادروان حاج کشوری که با مردم در آرد کردن گندمها همکاری می‌کرد سیدخداکرم ساکن روستای طولیان بود که با صبر و حوصله کار اپراتوری را بنحو احسن انجام می‌داد البته مرحومه شیرین جان هم بعنوان لونه مکینه همکاری می‌کرد.
مغازه داران؛ اولین مغازه بزرگ شادروان کشوری آقایان حاج سیدمحمدجان رضوی و آسیدمحمدرضا و سیدعبدالرحمان که این دو نفر بهبهانی بودند و خیلی این سه نفر با مردم خوش برخورد، خوش اخلاق و منصف بودند.
اولین زن فعال سیاسی واجتماعی؛ سرکار خانم حاج بی بی گردافرین همسر محترمه شادروان حاج سالار عزیزی بودند که بعدها سرکار خانم سیمین طاهری ((دختر شادروان حاج عطاطاهری ازبزرگان ونیکنامان ایل بویراحمدواستان کهگیلویه وبویراحمد)) نیز بعنوان یک نویسنده بسیار برجسته وتوانمندمسلط وصاحب اندیشه ودارای قلم وزین بودند وکتابهای داستانی واشعاراین نویسنده مخاطبان بسیاری درسراسرکشورداردواگرچه بعدهاسرکارخانم افتاب افریدون نیزاقدام به نوشتن مطالب متنوع باموضوعات مختلف وازجمله چاپ کتاب ((ننه گلابتون))نیز فعال شدند واین دوبانو دربین دختران عشایری وقوم لرصاحب اندیشه وتفکروداستان نویسی ونشرمطالب بسیاراموزنده نمودند.وهردوازایل بزرگ بویراحمدوطایفه سترگ طاس احمدی هستندکه صدالبته بعدهانویسندگان مطالبه گران دیگری ازمیان قشرزنان تحصیلکرده زنان پدیدارشدندازانجمله سرکارخانم پریساکاظمی کیان ویاسرکارخانم خدیچه ثنائیان دکترای حقوق وروابط بین الملل وهمچنین بایدازسرکارخانم اکبرنژادهمسردکترتخشا ازشهرداران متشخص وخوشنام دهدشت هم یادکردکه اولین زن وتنهازن عضوشورای اسلامی شهردهدشت بودندیادکرد
اولین جوشکاری؛حاج رضا (قلندرآرام) جوشکاری اقای حسین خوشخوطالبی اهل شمال و بعدها آقای شادروان عیدی دستوریان در محل قدیم گاراژ بهبهان بودند.
اولین داروخانه؛ داروخانه سلامت بود که برای مردم بسیار مؤثر و ثمربخش بودند.
اولین بانک ملی به ریاست آقای شریفی ابتدا محل نزدیک به خانه شادروان حاج سالار عزیزی مستقر شد.
اولین تیمهای فوتبال ورزشی؛ که در دهدشت تشکیل شدند چهار تیم فرهنگ و آریوبرزن که متعلق به طایفه طاس احمدی بودند و تیم پیروز که متعلق به طایفه خواجه نرمابی بود و تیم تاج دستگرد که درسال ۱۳۵۴ تشکیل شدند.
اولین تلفنهایی که واردخانه های شهردهدشت شدند تلفن های بودکه بصورت هندلی کارمیکردندوبایدچندباربه اصطلاح هندل می‌زدی تاتماس برقرار می‌شد.
اولین اپراتورمخابرات شهردهدشت کی یدالله عزیزی بودندکه جنب گاراژ قدیمی دهدشت درتنهایک اطاق بکار مشغول شدند.
اولین تعمیرکارتلفنهای خانگی شادروان غلام اروانه بودندکه خودنیزکارمندشرکت مخابرات وبسیاراخلافمدارومتشخص بودند.وازکارمندان معروف مخابرات نیزشادروان نظر پارسابودند
اولین فروشگاه ورزشی؛ اقای شمسایی اهل بهبهان درخیابان شریعتی روبروی هلال احمر فعلی. وبعدهاحاج محمد داورپناه بافروشگاه ورزشی تختی
شادروان اقدس اخش انسان متعصب و غیرتی و زیربارنرویی که بدنبال احقاق حق همیشه باشکوائیه و نامه‌های فراوان اجازه نمی‌داد کسی حقش راپایمال کند معروف است که یکبار به دربارشاه رفت در حالیکه از سراسر بدنش نامه شکوائیه عمداً اویزان کرده بود و این ابتکار اومورد توجه خبرنگاران قرارگرفت.
شادروان عیوض خزائلیان که سالهای سال سرایدار و مسئول کنترل دفترشهرداردهدشت در شهرداری بود، بسیارجدی، سختگیر و هرکس به شهرداری و ملاقات با شهردار می‌رفت باید ابتدا هنر عبور از خوان کی عیوض خزائلیان را داشته باشد.
اولین مغازه میوه فروشی؛ اقای حاج شیخ غلامرضا پنداریان وجعفردارافرین اهل بهبهان که باهم شریک بودند واقع درخیابان شریعتی روبروی گاراژ قدیم بهبهان.
اولین رئیس تربیت بدنی دهدشت؛ آقای عباس بصیری اهل ساوه بودند بعدها آقایان مسعود رهنوردی و مهرپویان اضافه شدند.
اولین مدرسه راهنمایی دهدشت؛ مدرسه راهنمایی کیوان با مدیریت اقای اکبری اهل چرام در محل فعلی آموزش وپرورش قدیم.
تغذیه رایگان در مدارس و بیسکویتهای بزرگ و پسته‌ها وبسته های انجیر و سیب درختی.
اولین دروازه بان رسمی فوتبال دهدشت؛ آقایان استاد عبدالحسین متشفع اهل بهبهان و بعدها علی کرم بهره مند، علی صالح دژن، آقای راک ترک اذربایجان و آقای عبدالله نیکوسرشت که بعدها مهاجم شدند.
اولین تیم فوتبالی که از خارج دهدشت برای بازی دوستانه می‌آمد تیم شهربانی بهبهان بود.
اولین باغبانان دهدشت ابتدا آقای علی خان پرنگ که باغبان فرمانداری بود که بسیارپرتلاش و فعال بود اقای مش خیرالله که غیربومی و باغبان شهرداری بود که متاسفانه تنها فرزند پسرش در مراسم عروسی با ماشین تصادف کرد و به رحمت ایزدی پیوست و همچنین سید یدالله نروژ باغبان پارک جنگلی که بسیار مواظبت، حراست و نگهبانی می‌کرد از باغها و درختان پارک جنگلی بسیار پرتلاش و جدی بود و حتی یک بار از بالای درخت بید ده متری هنگام زدن شاخه‌های بیدسقوط کرد و بشدت مصدوم شد همچنین بخاطر مراقبت از درختان که انها را بسیار دوست داشت اکثراً با بچه‌هایی که به درختان آسیب وارد می‌کردند درگیر می‌شد و نسبت به انان سختگیر و جدی بود.
شادروان خدابخش پاشنگ و شادروان قلی ظفرمند که مهارت بسیار زیادی در حفر چاه داشتند و چون تنها منبع آب دهدشت چاه دلاور بود لذا مردم برای دسترسی به آب بیشتر در حیاط خانه چاه می‌زدند و شادروان باشنگ و ظفرمند همیشه سرشان شلوغ بود و مردم در نوبتشان بودند
مرحوم شادروان علی بخش باشنگ که همیشه چای و اجناس لوکس خارجی را از گناوه ودیلم می‌آورد و مشتریان زیادی برای خرید اجناسش داشت و انسان بسیار خوش اخلاق و شوخ طبع و مردمداربود.
اولین نجار دهدشت استادمهدی نجار اهل بهبهان بود که فردی متدین و در کارش بسیار مهارت داشت و در ایام عاشورا نیز مسئول هیئت عزاداری مسجد امام جعفرصادق بهمراه اقای حاج اسفندیار ارام بود.
باجه بلیط فروشی استادیوم ازادی دهدشت که مرحومین شادروان حاج غلامرضا بازیار و حسین پاد وهمچنین سرمست دستیار معروف به سرتیپ در آن بلیط فروشی می‌کردند و ازدهام جمعیت در پشت باجه جالب بود و همه تماشاگران آن روزهای عصر طلایی فوتبال دهدشت از این سه بزرگوار خاطرات بسیار جالب و متنوع دارند.
پخش اهنگ زیبای ((اندک اندک جمع یاران میرسد)) که همواره ازطریق بلندگو دراستادیوم ازادی دهدشت دراغازبرگزاری مسابقات فوتبال ویادربین دونیمه پخش میشدشورحال وصف ناپذیری رادرحضورانبوه تماشاگران شیفته وعلاقمندفوتبال بوجودمی اورد وپس ازگذشت چندین دهه ازاین اهنگ خاطرات بسیارجالبی دراستادیوم نوستالوژیک ازادی دهدشت دارند
سینما سیارهای دهدشت که یا درمیدان مرکزی و یا در خیابانهای دیگر فیلمهای سینمایی را نشان می‌دادند و مردم بشدت استقبال می‌کردند.
گروه معروف به گروه فضیل که عده‌ای از بچه‌های هماهنگ دهدشت بودند که همیشه با هم و در کنارهم و در شهر سروصدای زیادی به پامیکردند وعضویت در آن خیلی کلاس بالا بود.
اولین مغازه سوپری؛ حاج فتح الله مهرابی زاده جنب مسجدصاحب الزمان (عج) دهدشت.
صف‌های طویل کپسولی، نفتی و مرغی که ازدهام عجیبی بود و همینطور صف‌های خرید اجناس کوپنی.
پرواز هلی کوپتر بر آسمان دهدشت که وقتی صدای آن می‌آمد بیشترمردم دانش اموزان، زنان،مردان،پیرمردها، و پیرزنها همه بلافاصله از محل کار و خانه خارج می‌شدند و در حالیکه یکدستشان بر کمر و دست دیگرشان بالای چشمشان بود به آسمان بدنبال روئیت هلیکوپتر در آسمان می‌گشتند و حالت عجیبی بود کمتر کسی بود که در مسابقه حساس تماشای هلیکوپتر در آسمان شرکت نکند. دیدن هلیکوپتر برایشان جالب بود
اولین ژیمناستیک کار؛ معلمی بود بنام اقای اصغرخانی که بسیار مهارت داشت و پارالل کار می‌کرد همه درمدرسه به تماشایش می‌نشستند.
جشن‌های چهارم و نهم آبان که با حضور همه مردم و دانش اموزان برگزار می‌شد و هفته‌ها در مدرسه تمرین رژه می‌رفتیم و در جشنها با لباسهای ورزشی رنگارنگ شرکت می‌کردیم و مسابقه خیار (بالنگ) خوری و همچنین حمل تخم مرغ بوسیله قاشق، مسابقه پیداکردن سکه در ماست و مسابقه کلاه زنی باچوب درحالیکه سوار بر الاغ بودیم و به برندگان جایزه می‌دادند همراه با مسابقه دوومیدانی و یا مسابقه دو درگونی دربسته که غلت می‌زدیم و خیلی خنده دار بود.
اولین روسای هئیت فوتبال شهرستان؛ اقای ثارالله حیدری اهل شمال و حاج عبدالجبار توفیقیان.
اولین فوتبالیستهای غیربومی؛ انوش زالی تقی، شاهرودی، محمدپیرزاد و بعدها حلوایی، شادروانان علی شریفی، سیدنعمت رهنما، واقایان احمدحمیدی، ومحمد دهقان، خلیل حسینی زاده، شکرالله غریبی، سرباز نصیری نریموسایی، کرمی، دشتی، تراب دره شوری، محمدخوزان، فرزادکشوری و سیدعلیرضامحمودی…..
برگزاری مسابقات والیبال و اسپکهای محکم شفیع و علی کلاهی و رمضان پارسا و توپگیریهای عالی شهید جمال الدین دولتخواه، عبدالخالق و مرحوم عبدالطیف پادیاب.وهاب بهمنیارواقای ارمین وفضل الله طیبی
مراسم ختنه کنان کودکان که همراه باجیغ، داد،گریه‌های وحشتناک بچه‌ها صورت می‌گرفت و پس از عمل موفقیت آمیز ختنه یک کیسه محتوی گل و خاک داغ از بچه‌ها تا چند روز ازانان آویزان بود.
شادروان مرحوم سلمان مرادی ، شادروان خلیفه اردشیری و مشهدی گرگعلی خوش ظاهر جراحان ختنه بودند وهم کارپیرایش واصلاح سروصورت مردم رابرعهده داشتند که با کمترین مزد خدمت می کردند و مورد احترام مردم بودند.این در حالیست که این کار را هم اکنون پزشکان با هزینه زیاد انجام می دهند.
اولین پاساژ دهدشت؛ پاساژ حاج قباد فرخان در خیابان شریعتی جنب شهرداری.
اولین دکه مطبوعاتی؛ دکه اقای محسن تباری واقع درمیدان مرکزی جنب مخابرات قدیمی که مردم برای خرید روزنامه‌ها بخصوص روزنامه ورزشی و همچنین نتایج کنکور سرصف خرید بودند و خوشبختانه هنوز هم دایر است وسپس دکه روزنامه فروشی اقای اسفندیار باستی که البته همراه با اقای شادروان ذاکرحسینی بودکه هم کارمندفرمانداری بودندوهم بعنوان خبرنگارانجام وظیفه میکردندواقای شادروان ذاکرحسینی وجناب اقای باستی باهمکاری همدیگر این دکه روزنامه فروشی را درمحل خیابان شهیدمذکورپارسی جنب دبیرستان دخترانه روبروی نیروی انتظامی اداره میکردندوهمچنین شادروان موسی یزدانی نیز درمحل جنب بانک ملی قدیمی که ساختمانش، متعلق به شادروان کی سالارعزیزی بود نیزدکه روزنامه فروشی داشتندواین سه دکه فوق الذکرهمواره مشتریان زیادی داشتندو همچنین مطبوعاتی شادروان حاج سیدعبدالجبارتوفیقیان
ییلاق و قشلاق عشایر و مردم دهدشت و طوایف و ایلات مختلف که همراه با دامهای خود و بیشتر با استفاده از خر، گاو و اسب جهت حمل بار استفاده می‌کردند و صداهای همزبان زنان مردان در حال حرکت در حالیکه زنان گهواره (تحته) بر پشت در حالیکه نوزاد در آن بود و بعضی از کودکان خردسال، بره‌ها و کهره ها درون یک ((شَلَه)) در دو طرف الاغ اویزان بود و مرغ و خروسها هم بر پشت 
الاغها بسته شده بودند و صدای زنگوله (درا) برگردن گوسفندان و آواز نی چوپانان بع بع بزها و مع مع گاوها و پاس سگها همراه با آواز کبک، تیهو، سار و قمری درمیان درختان در مسیر بهترین موسیقی را تداعی می‌کرد صحنه‌های جالبی را بوجود می‌آورد که بسیار دیدنی و جذاب بود.
ایام ماه رمضان که هنگام افطار شادروان سیدحاصل افشار اذان می‌گفت و یا هنگام سحری مرتب وقت باقیمانده به مهلت خوردن سحر را از بلندگو اعلام می‌کرد. همه روزه داران به دقت گوش می‌گرفتند و ماشین برف فروش که برفها در میان چویل خوشبو بودند 
بعدازظهرها سر میدان مرکزی برف می فروخت و مردم زیادی برف می‌خریدند.
مراسم بسیار پرشکوه و شلوغ تشییع جنازه شهدا همراه با حضور بسیار زیاد مردم ازدهام جمعیت و صدای آژیر آمبولانسها همراه با گریه، شیون وشروه خانی زنان و سینه زنی مردان.
بدرقه پرشکوه مردم هنگام اعزام رزمندگان به جبهه‌ها و مشاهده صحنه‌های عاطفی وداع خانواده‌ها و فرزندان رزمندگان با آنها در یک فضای معنوی.
تشییع جنازه اولین شهید انقلاب استان؛ شهید سیدعلی نورالدینی قبل از انقلاب که شهید را تعداد زیادی از مردم با خودروها تا قلعه دختر همراهی کردند اما چون آب رودخانه مارون زیاد بود و درمحل قلعه دختر پل وجود نداشت لذا چند نفر تابوت شهید نورالدینی را بر دوش گذاشته و شناکنان به آنطرف رودخانه بردند تا به روستای محل زادگاه شهید امامزاده نورالدین واقع در دم عباس انتقال دادند و همه ما تشییع کنندگان برگشتیم.
اولین رئیس شورای اسلامی شهردهدشت حاج سیدرضاموسوی خواه
شادروان سردار دستور همراه با وانت شورلت مخصوصش که کمک زیادی به حمل ونقل شهری می‌کرد.
آقای مهیار دستکار که با جثه ریز و کوچولوی خود هرساله مسابقات فوتبال جام محلات را با حضور دهها تیم و بصورت بسیار جذاب و دیدنی با رقابتهایی حساس و جالب توجه برگزار می‌نمود و نقش مهمی در شناسایی بازیکنان جوان و مستعد داشت
نوار کاستهای مخصوص حماسه سرایی شادروان شیخ علیمراد تنهایی اهل چرام که با صوت بسیار جالب، جذاب و شنیدنی هواداران بسیاری داشت واکثر با جملات (وی عمرم وی عمرم آخ کر آخ وی عمرم) شروع می‌شد.
بخشی از اشعار معروفش:
((جر رسی دورگ مدین کل کله قندی))
هیچ شیری مثل کی لهراسب نکرده جنگی
و یا مصراع معروف (شق پی غلومحسن مزار زریره).
اولین گرامافونهای قدیمی که صفحه بزرگ دایره‌ای داشتند و با باطری (قوه زرد) کار می‌کردند بیشتر ترانه لری(مو لربلیط خورم هفت سال چپونم مندنی وای شیرعلی مردون خوانده می‌شد و یا ترانه‌های ادمی معروف به ناصرسلمانی اهل نوراباد که خواننده بسیار خوبی بود را ازطریق گرامافون مردم گوش می‌دادند.
مرحوم شادروان فریدون سرایدارخانه فرهنگیان دهدشت واقع در چهارراه بازارروز که فردی متین، آرام، بی ازار و مهمان نواز بود.
شادروان مرحوم شیده زابلی خواننده اشعار حماسی فردوسی و انسان بسیار شوخ طبع وبذله گو که بسیارخوش برخورد و خوش اخلاقی بود سخنان بسیار شیرین و شنیدنی در موارد مختلف از ایشان به یادگار مانده است. میگویند یک روزشادروان زابلی که بسیارباهوش وحاضرجواب وشوخ طبع بود وهمیشه باپای پیاده وتسبیح بدست خیابانهارادورمیزدنزدیک به چهارراه معروف به اغاشیروان درحال پیاده روی بود وناگهان یک خودروسواری لوکس درحالیکه یک راننده تهرانی بسیارخوش پوش وخوشتیپ همراه باخانواده سرنشینان خودروبودندازبدحادثه کناراقای شیده زابلی توقف میکنندوازشیده درخواست راهنمایی میکندوازاقای شادروان شیده سئوال میکند:
اقاببخشیدخیابان امام خمینی کدومه؟ 
اقای زابلی هم که بلندبالابودخم میشودوسرش راداخل پنجره خودرومیکندویه نگاهی به قیافه راننده میکندوباخونسردی پاسخ میدهد: 
((والله ککا ای خیابونل همش این امام خمینین فقط ای چهاررایه که فعلا خوش واغاشیروان باهم جرین(جنگ ودعوا دارند) واختلاف دارن))!!!!!!!!!!! 
وراننده تهرانی خودروازنوع گویش لری شادروان شیده زابلی وقیافه بلندبالاومنحصربفردمرموم شیده کلاهنگ میکندوهاج واج میماندکه حالاچه کندوچه بگوید؟!!!!!!!!!!! 
شادروان سید برنو که انسانی زحمتکش و پرتلاش ومومن وزحمتکش بودکه همه برایش احترامی خاص قائل بودند.
نانوایی تنوری مرحوم حسین فرحبخش و علی باز آران که نانشان معروف به (گرده) فوق العاده خوشمزه بود. وهمچنین نانوایی تنوری جناب اقای علمداروفایی هم بایداشاره کردونانوایی مرحوم شادروان سیدقمصوردرخشان که جنب داروخانه سلامت که این چهار نانوایی بسیارپرتلاش ومجرب حدودنیم قرن پیش نان شهردهدشت رابطورشبانه روزی تامین میکردندوبسیارپرمشتری بودند
حلیمی شادروان حمدالله سنگک که در بامدادان بسیاری از مردم کاسه بدست جلو مغازه‌اش سرصف خرید حلیم بودند.وپس ازاوسیدمعلامیرسالاری که درخیابان شریعتی روبروی هلال احمرفعلی حلیمی داشت وهمچنین مرحوم شیخ عوض که درسرراه چهارراه معروف به اغاشیروان حلیم پزی داشتند
جناب دکتر هوتوانی هندی که بسیار دکتر خوش اخلاقی بود.
نوحه خوانی اقای حاج عبدالرسول امامی مقدم مداح اهل بیت خاندان عصمت و طهارت (ع) در شبهای ایام عاشورا که با صوت دلنشینش همه را بشدت متأثر می‌کرد.
گروهبان بندرعباسی سبیلو بنام گروهبان پوراحمدی که در شبهای عاشورا نوحه معروف ((حیف از این)) که نوحه‌اش حیف از این اکبر لیلا کشته شد اکبر لیلا بی کفن اکبرلیلا را می‌خواند و بهمین خاطر معروف شده بود به سرکارحیف از این.
ماشین‌های قدیمی پیکاب بهبهانی که وسیله حمل و نقل بودند و تعدادزیادی از مسافران را از جاده قدیمی و خطرناک و پر پیچ خم تنگ تکاب همراه با بار جابجا می‌کردند که متاسفانه یکی از این پیکابها همراه با مسافران در دره سقوط کرد و تعدادی از هم ولایتی‌هایمان به رحمت ایزدی پیوستند.
مرحوم علیرضا و مرحومه سیده قمر قهوه خانه مخصوص آنها و بوی آبگوشتی که در هنگام عبور از کنار کافه دماغمان را نوازش می‌داد و آب از لب و لوچمان سرازیر می‌شد.
کوره‌های گچی شادروانان حاج ظفر دوهنده و حاج اسکندر آموس که گچ شهرستان را برای بناهای ساختمانی تأمین می‌کردند.
معدن سنگ سمغان و چهارمه که سنگ بناهای دهدشت را تأمین می‌کردند.
اولین امام جمعه دهدشت حاج اقا شرعی با لهجه مخصوصش.
اسب درشکه‌های مرحومان سید غلامرضا آرین و امیر دیوجام که هر دو ساکن محله رواق بودند و کمک زیادی به حمل و نقل شهر بدلیل کمبود شدیدخودرو می‌کردند.
سرگروهبان گزبر با هیکل بسیار بلندی که داشت و همیشه سرفه‌ای بسیار زیاد مخصوص بخود داشت. سرگروهبان عزیزیان کرد اهل کرمانشاه که اکثراً با لباسی مخصوص دژبانی و کلاه قرمزی که بر سر داشت و اکثراً کلاه را کج بر سرش می‌گذاشت با سبیل مخصوص که بیشتر در میدان مرکزی شهر دیده می‌شد.
اولین کارخانه برق ژنراتوری دهدشت که وقت شبها روشن بود و صدایش در همه جا شنیده می‌شد.
اقای شادروان عبدالله باقرزاده کارمند فرمانداری که اولین داور فوتبال بود.
جناب اقای احمد حمیدی مربی ورزش بهبهانی که راه رفتن منحصر بفردی داشت و کمک زیادی به پیشرفت فوتبال دهدشت داشت.
اقای اولیا دولتخواه و شورت مخصوصش همراه با محمد دهقان بازیکن گچسارانی در تیمهای دهدشتی که شعار مخصوص ((اولیا مأمور دهقان)) هنوز در گوشهایمان طنین انداز است.
مکینه آردی شادروان کشوری که تنها کارخانه شهر دهدشت بود و همه روزه پذیرای تعداد زیادی ازمردم دهدشت و روستاهای اطراف دهدشت بود که بارهای گندم خود را با الاغ و اسب برای آرد کردن به مکینه می‌آوردند.
جناب اقای شادروان سید حاصل افشار مؤذن مؤمن، متقی، مهربان و بااخلاق مسجد صاحب الزمان دهدشت با گفتن اذان منحصر بفردش و اینکه مرتب دیدن اشیا مختلف و کلیدها را از طریق بلندگوی مسجد فریاد می‌زد و معروف است به اینکه مرحوم شیده زابلی می‌گفتند.: بنده از ساعت هشت صبح تا یک بعد از ظهر تمام خیابانها را می‌گردم و چیزی نمی‌بینم اما همینکه پا به خانه می‌گذارم سید حاصل در بلندگو اعلام می‌کند ((توجه توجه مقداری پول پیداشده)) په ای پیلل کورو بی که مو تمام خیابونله پیاده گشتم و ندیدمشو؟؟
آقای رضا قهوه چی بهبهانی و کافه‌اش که مرتب ترانه‌های خوانندگان زن و مرد ایرانی از طریق بلندگویش با صدای بلند در سراسر شهر شنیده می‌شد بخصوص ترانه‌های خوانندگانی بنام آغاسی و سوسن:
لب کارون/شیرین و شیرین همه میگن دیوونه اینو خودم میدونم دختر آبادانی.
مرحومه شیرین جان لونه مکینه اردی کشوری.
کوره کشوری و استاد نوروز که با اسب سنگ بزرگ دایره‌ای را می‌چرخاند و کارگرها با گچ کوب‌های بلند گچ‌ها را خرد می‌کردند.
استادیوم آزادی دهدشت و حضور تماشاگران بسیار با فریادهای کر کننده آنها بخصوص هنگام برگزاری مسابقه دربی شهر دهدشت که از سراسر کهگیلویه بزرگ تماشاچیان زیادی می‌آمدند.
برگزاری یادواره‌های شهید ابراهیم آرانپور که تیمهای زیادی از استان و خارج از استان می‌آمدند و شور و حالی خاص به شهر می‌داد.
دو تیم استقلال و پرسپولیس دهدشت با هواداران بسیار خونگرم و تیفوسی که شهر را بهم می‌ریختند.
شادروان فرهنگی فرهیخته حاج سید عبدالجبار توفیقیان که واقعاً چهره‌ای ماندگار در شهر بود یا مدیر مدرسه بود و یا شهردار شهر.
مرحوم مشهدی عباس آهنگر با هیکل بسبار بلندش و قیافه منحصر بفردش بخصوص با نوحه منحصر بفردش در روز عاشورا که از طریق بلندگو می‌خواند:
((شمر….. ولد زنا حسینه کشت او وش ندا)).
کلیه مغازه داران بهبهانی که در ابتدای تشکیل دهدشت به شهر آمدند و شهر را رونق خاصی بخشیدند از آنجمله مرحومان دهدشتی، پیدایش، خاکسار، محبی، باستانی و قنبر رنگی ومدرس و ((اخالو)).
اولین مغازه داران دهدشتی که اگر اسم آنها را ببرم باید محاکمه شوم که چرا اسم بقیه را نگفنه ام امامعروف‌ترین آن‌ها شادروانان حاج آزاد بهره مند، حاج اسکندر آموس که ابتدا با شادروان حاج پیدایش شریک بودند، حاج الله مراد و حاج خدامراد آرام، حاج جانمحمد آرامی که با شادروان دهدشتی شریک بودند، حاج حمدالله آروانه که با اقای عبدالله روئینه شریک بودند، حاج امان الله بیات، حاج ظفر دوهنده و حاج عبدالله نیکدارجمال وجناب اقای مظفردوهنده….
مغازه سیدحمدالله شایان درخیابان ششم بهمن قدیم وامام خمینی فعلی روبروی بانک صادرات که خوشبختانه هنوزهم دایراست وازحاشیه سازیهای مغازه داران بغل دستی اش ویامردمی که اقای شایان بخاطراخلاق بسیارخوبش همیسه باایشان درارتباط بوده وباایشان شوخی میکردندوسربه سرش میگذاشتندوازجمله بخاطراینکه سیدحمدالله شایان نسبت به ماهی بسیارحساس بودلذا دراینموردسوژه همه شده بودومثلا بعضی مغازه داران بعضی افرادراکه درجریان نبودند ازانهادرخواست میکردندکه به مغازه اقای شایان مراجعه کندوببیندایاایشان ماهی برای فروش داردیاخیرکه سبب عصبانیت شیداقای شایان میشدوسئوال کننده هه که اصلاواقعیت موضوع نمیدانست گیج ومنگ میشدوبسیارتعجب میکرد

ادامه دارد....



تاریخ انتشار : 3 مهر 1402, 13:02



» اخبار مرتبط:

  • یادواره اولین شهید انقلاب در دهدشت برگزار می شود/پوستر
  • یادواره شهید «سیدعلی نورالدینی» در دهدشت برگزار می‌شود
  • "پرواز "فراز" بر "بام" هندبال ایران در اولین سال حضور در "لیگ برتر" ؛ غیر ممکنی که با دهدشتی ها ممکن شد
  • رئیس کمسیون برنامه وبودجه مجلس:اندیشه بهمن بیگی متعلق به گروه خاصی نبود
  • اولین مسابقه عکاسی بزرگ دهدشت در بستر فضای مجازی برگزار می گردد
  • » اشتراک گزاری خبر

    نام:*
    ایمیل:*
    متن نظر:
    کد را وارد کنید: *
    عکس خوانده نمی‌شود


    در میان پیشنهادات این روزها، کدام را قابل اعتنا می‌دانید؟