بیائیم تا شاگرد کسانی باشیم که از یک دهستان، یک استان ساختند
خدمت همکاران گرامی ام عرض ادب و احترام دارم
شروع سخن ، با اساتید و همکاران عزیز خودم را، که به قول استاد بهمن بیگی، سربلند تر از کوه های سر به فلک کشیده و روسفیدتر از تمام برف های زاگرس اید ، با خاطره ای از استاد عزیز شروع میکنم.
استاد محمد بهمن بیگی در یکی از خاطراتش، می نویسد در مدرسه ای از دانش آموزی خواستم تا دستگاه گوارش را بر تخته سیاه کلاس درس بکشد. ایشان از دهان، مری و معده سخن گفت که غذا چگونه از این مجاری می گذرد و تغییر و تبدیل می یابد. استاد می فرماید به دانش آموز گفتم ، غذا چیست؟ گفت نان. گفتم فقط نان؟ دانش آموز جوابم داد، فقط نان. برادر و همکار عزیزم ، در اینکه امروز ، آن گذشته ها نیست ، شکی وجود ندارد . اما همین امروزی که ، به لطف الهی تمام کشور و به خصوص استان زیبایمان پراز نعمت و فراوانی است، کسان زیادی هستند که از نداری ،گرفتار و در بستر بیماری اند . کسان زیادی هستند که از حداقلهای زندگی در رنج و زحمت اند. فراوانند کسانی که در دام اعتیاد افتاده و امنیت خانوادگی شان از دست رفته است. ما اگر به آمار افراد تحت پوشش سازمان بهزیستی و کمیته امداد امام ، در اوایل انقلاب نگاهی بیفکنیم و مقایسه ای با امروزمان داشته باشیم ، اگر مخلص باشیم و صادق ، این گفته ها را تایید خواهیم نمود. موضوعی که اصل و اساس این نامه می باشد نه این مطلب است که کسی نمی داند و تنها منم که در جریان این حقایقم. از کوچک تا بزرگ این سرزمین می دانند و می دانیم که چه مشکلات و چه گرفتاری هایی پیدا نموده ایم. این حقیر به عنوان کسی که شغلش،عشقش ، دنیایش ، و همه دار و ندارش معلمی است ،دلیل بسیاری از این گرفتاری ها را ، ضعف و نا کارآمدی مدیرانی می دانم که بر صندلی های مدیریتی جامعه اسلامی تکیه زده و از خود ،جز بخشنامه ای که در کنارشان،توی جیبشان و مرتب در ذهنشان هست ، چیز دیگری در کوله بار خود ندارند. امروز هرکسی بگوید ثروت نداریم دروغ گفته است. هرکسی از عدم اعتبار بگوید بی انصافی نموده است . هر جایی فقر و گرفتاری هست،اخلاص نیست ، صداقت در رفتار و گفتار نیست. دلیل این سوء مدیریت، ضعف یا ناکارآمدی مدیریتها ، به نوع نگاه ما ، به نحوه انتخاب ما ، به عرصه کشاندن تعصب ایلی و طایفه ای ما بستگی دارد. این که این مطالب را با شما همکاران عزیز در میان می گذارم به قدرت نفوذ و تاثیر گذاری ما بر انتخاب افراد در پستهای کلیدی و گاها برنامه ریزی بر می گردد. در همین شهرستان بویراحمد که نزدیک به4000فرهنگی در تمام مقاطع حضور داریم ،صادقانه از خود بپرسیم ، در کمک به انتخاب افراد کارآمد و تاثیر گزار چند بار ، آستین بالا زده و اقدام ارزشمندی نموده ایم؟ . بی شک ما معلمین که از همان روز اول خدمتمان، بنامان بر ساختن و سوختن بود، ما که کارمان ایثار است،فداکاری و خدمت است ، در هموار نمودن مسیر خدمت با این قدرت نفوذ و تاثیر گذاری چه کرده ایم؟. آیا تا به حال به دلایل بی مهری جامعه به خودمان توجه نموده ایم؟
ما خوب تربیت نمودیم ، اما به مرحله انتخاب که رسیدیم متاسفانه آنچنان که باید، عمل نکردیم. بعضی از کسانی را که به عنوان مدیر و نماینده انتخاب نمودیم درسطحی نبودند که ارزش و منزلت معلم را درک نموده و احترام بگذارند. برادر، همکار و استاد ارزشمندم،امروز روز انتخاب است. امروز ، روزی است که زود شروع شده و زود به اتمام می رسد. بیائیم تا آستین بالا زده و در جهت خدمت به مردم ، در انتخاب افراد اصلح و شایسته اقدامی تاریخی بنمائیم. بیائیم تا شاگرد کسانی باشیم که از یک دهستان ،یک استان ساختند . بیائیم تا آستین بالا زده و از کسانی حمایت نمائیم که در مکتب خانه معرفت،درس خدمت، فداکاری،صداقت،خلاقیت، برنامه ریزی و مدیریت را خوانده و الان که نامزد انتخابات شورای شهرمان یاسوج شده اند ، حداقلهایی از آن درسها را در کوله بار خود به همراه داشته باشند.
بیائیم تا کسانی را حمایت و مساعدت نمائیم که بنا دارند تا یک معلم باشند، معلمی که به غیر از عشق ، نگفت،حرفها ، قصه ها و داستانهایش پر بود از خدمت،ایثار، فداکاری، شجاعت، مدیریت، خلاقیت و در نهایت لبریز از صداقت واخلاص بود. بیائیم تا معلمی را انتخاب و حمایت نمائیم که از انتخابش، نه حقوق مادی آن را طالب است و نه حقوق معنوی خدمتش را. معلمی که قصد و نیتش، تقدیم تمام اجر و پاداش کارش به تمام معلمانی است که صادقانه و پاک به وی اعتماد نموده و زمینه های خدمت به مردم این دیار را فراهم نمودند. بیائیم تا معلمی را انتخاب و همراهی نمائیم که تنها دعای عالم تنهائی اش ، نه موفقیت و پیروزی، بلکه ثبات قدم در مسیری است که برای خدمت صادقانه و بی منت به مردم ، با خدای خود بسته است. بیائیم تا دست در دست هم ،آن معلمی را حمایت و مساعت نمائیم که از این دنیای با عظمت و پر از راز و رمز ،دلخوشی اش،گوشه ای از قلب کودک پاره پیراهنی است که نگاهش را به نگاه معلمش دوخته است. انتخابمان،انتخاب معلمی باشد که در همان روز اول خدمتش نشان ایثار و فداکاری دریافت نمود، نشانی که ، نشان از ساختن، فداشدن و سوختن می داد. نشانی را که اکثریت ندیدند، لمس ننمودند ، درک نکرده و در نهایت نفهمیدند.که البته هم به حق بود، تا گمنام و بی نشان باشند معلمانی که حرفه شان،ایثار است محبت است ، راستگویی و اخلاص است و در نهایت عشق است و عشق است و عشق . اگر ما معلمان این سرزمین دست به دست هم داده و افرادی صادق و پاک، خدمتگزار و شجاع،مدیر و برنامه ریز را بر کرسی خدمتگزاری بنشانیم، وظیفه اصلی و واقعی خود را به عنوان یک معلم ایثارگر و فداکار به نحو احسن به اتمام رسانده ایم . به امید آنکه هیچوقت فراموش نکنیم و تا زنده ایم یک معلم باشیم.همان کسانی که حرفه شان ایثار است،خدمت است ،محبت است،ساختن است و در نهایت فدا شدن و سوختن و سوختن و سوختن.
باتشکر
برادر و همکار شما
ضرغام بهنام مقدم
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر