مشروح اخبار


» طنزهای ملانصرالدین



خنده ای کودکانه:

 

 

داستان درخت گردو

 روزی ملانصرالدین زیر درخت گردوخوابیده بود که ناگهان گردویی به شدت به سرش اصابت کرد و سرش باد کرد. بعد از آن شروع کرد به شکر کردن مردی از انجا می گذشت وقتی ماجرا را شنید گفت: اینکه دیگر شکر کردن ندارد.ملا گفت: احمق جان نمی دانی اگر به جای درخت گردو زیر درخت خربزه خوابیده بودم نمیدانم عاقبتم چه بود؟!

 

********

 

داستان قیمت حاکم

روزی ملانصرالدین به حمام رفته بود اتفاقا حاکم شهر هم برای استحمام آمد حاکم برای اینکه با ملا شوخی کرده باشد رو به او کرد و گفت : ملا قیمت من چقدر است؟ملا گفت : بیست تومان.حاکم ناراحت شد و گفت : مردک نادان اینکه تنها قیمت لنگی حمام من است.ملا هم گفت: منظورم همین بود و الا خودت  که ارزش نداری! 

 

********

 

داستان قبر دراز

 روزی ملانصرالدین  از گورستان عبور می کرد قبر درازی را دید از شخصی پرسید اینجا چه کسی دفن است!شخص پاسخ داد : این قبر علمدار امیر لشکر است!ملا با تعجب گفت: مگر او را با علمش دفن کرده اند؟!

 

********

 

داستان خانه عزاداران

 روزی ملانصرالدین در خانه ای رفت و از صاحبخانه قدری نان خواست دخترکی در خانه بود و گفت : نداریم!ملا گفت: لیوانی آب بده! دخترک 
پاسخ داد: نداریم!ملا پرسید: مادرت کجاست:دخترک پاسخ داد : عزاداری رفته است!ملا گفت: خانه شما با این حال و روزی که دارد باید همه قوم و خویشان به تعزیت به اینجا بیایند نه اینکه شما جایی به عزاداری بروید!




تاریخ انتشار : 27 تیر 1392, 13:10



» اخبار مرتبط:

  • سنگ قبر ملا نصرالدین کشف شد+عکس
  • اعدام 5 متجاوز به عنف صبح فردا دریاسوج
  • بررسی اختلاس ۱۹۹ میلیارد تومانی در یکی از گمرکات جنوب کشور
  • قاتلان حادثه آب‌پخش دوشنبه در ملا عام اعدام می‌شوند
  • قبر یک و نیم میلیاردی!
  • » اشتراک گزاری خبر

    نام:*
    ایمیل:*
    متن نظر:
    کد را وارد کنید: *
    عکس خوانده نمی‌شود


    نظرشما در مورد سیستم؟