مشروح اخبار


» دختر کدام رئیس جمهور ماه عسل رفتند کهگیلویه ...



داماد رییس جمهور می گوید  آقای خاتمی بیشتر فرهنگی است، احمدی‌نژاد بیشتر سیاسی است. احمدی‌نژاد خیلی دوست دارد که کارها را سریع به پایان برساند. آقای خاتمی طمأنینه خاصی دارد. در کار اجرایی آقای احمدی‌نژاد خیلی قوی است اما آقای خاتمی تئوریک و فرهنگی است. به نظرم ...


«مهدی خورشیدی» داماد احمدی‌نژاد پزشک‌عمومی است و با سن و سابقه کم، رییس بیمارستان «فیروزآبادی» شهرری. خودش معتقد است رسیدنش به ریاست بیمارستان ارتباطی با نسبت فامیلی‌اش با رییس دولت ندارد تا جایی که حتی به شوخی می‌گوید شاید بعد از رفتن احمدی‌نژاد سمتش بالاتر هم برود. روزنامه شرق در گفتگو با او د از نحوه آشنایی‌اش با خانواده رییس دولت تا ماجراهای دیگر گفتگو کرده که درادامه می خوانید؛

****
‌ سفر خوش گذشت؟
کدام سفر؟
‌ مگر شما به همراه آقای احمدی‌نژاد سفر کربلا نبودید؟
خیر. به دلیل مشغله کاری این سفر صورت نگرفت.
‌ آخرین سفری که با آقای احمدی‌نژاد رفتید کجا بوده؟ نیویورک که گویا نرفتید.
نیویورک کلا با ایشان نرفتم. سه‌سال ویزا صادر هم شد اما خودم نرفتم.
‌ چرا؟
شاید دلیلی نمی‌دیدم. چون آدم در سفر کاری، جایی که می‌رود باید کمک کند و کاری انجام دهد. یکی، دو تا سفر با ایشان رفتم. البته به غیر از حج که زیارتی بود. یک‌بارش در چین -برای اجلاس جی‌8 بود -که ایشان گفتند همراه هیات باشم. خودم مقید بودم که اگر نیازی نباشد به سفر نروم. نیویورک هم همین‌طور بود. سفرهای دیگری هم بود که پاسپورت داشتم ولی نرفتم.
‌ اما برخی دیگر از نزدیکان ایشان می‌رفتند.
در سفر نیویورک هم برخی به من گفتند تو نرو تا ما برویم. من گفتم اگر کاری نداشته باشم شرکت نمی‌کنم. چون سفر کاری است. به طور مثال سفر سال 89 یا 90 بود که ایشان به من گفتند از کارشناسان برای متن سخنرانی مشاوره بگیرید که من به 200، 300نفر نامه زدم و چیزی حدود 600، 700 متن به دستمان رسید که در گنجینه شورای مشاوران وجود دارد. برای همین خیلی‌ها به من گفتند که تو هم برو. گفتم دلیلی ندارد من وظیفه‌ام این بود و انجامش دادم. دلیلی ندارد که به نیویورک بروم.
‌ یعنی خیلی از افرادی که با ایشان رفتند کاری نداشتند و به صرف دعوت‌شدن، رفته بودند؟
تعداد زیادی از آنها سفرشان کاری بود.
‌ منظورم خانواده است. اینکه چرا همراهان ایشان با همسر و فرزند بودند.
نمی‌گویم نبوده ولی بزرگنمایی هم بوده است. من خودم مشخص است که کدام سفر را بودم و کدام را نبودم.
‌ الان آقای احمدی‌نژاد گفته است که برمی‌گردد به منزل قبلیشان در نارمک.
بله در آن محله غالب منازل را نوسازی کرده‌اند. الان آن منزل تبدیل به یک ساختمان چهار طبقه شده.
‌ قرار است همه آنجا زندگی کنید؟
بله ما هم می‌رویم. چون همسر بنده تک‌دختر آقای احمدی‌نژاد است و همیشه دوست دارد که دخترشان همراهشان باشد. من هم ممانعتی نداشتم.
‌ خانه نارمک را خودشان ساخته‌اند؟
نه داده‌اند به یکی از دوستان.
‌ شریک دارند یا همه مجموعه متعلق به خودشان است؟
نه چهار طبقه یک واحدی است که همه متعلق به خودشان و فرزندانشان است.
‌ گفتید که قرار است همه فرزندانشان هم بروند آنجا کنار ایشان.
بله قرار است خانواده دکتر ارنست شویم (با خنده).
‌ درباره ازدواج شما با دختر آقای احمدی‌نژاد سوال داشتم، گویا آقای زریبافان شما را معرفی کرده بودند. درست است؟
بله آقای زریبافان از دوستان مشترک آقای احمدی‌نژاد و پدر من هستند. آقای احمدی‌نژاد و پدر من از زمان کردستان یک رفاقت قدیمی داشتند. اما خب با آقای زریبافان صمیمی‌تر بودند. ایشان زمانی که در شورای شهر بودند پیشنهاد دادند. این ازدواج را سیاسی نگاه نمی‌کردم چون زندگی را نباید سیاسی کرد.
‌ یعنی پیش‌بینی نمی‌کردید که رییس‌جمهور بشوند؟ چون آقای باهنر چند بار گفته بودند که ما احتمال ریاست‌جمهوری ایشان را می‌دادیم.
من هیچ موقع فکر نمی‌کردم ایشان رییس‌جمهور بشوند.
‌ خب قضیه آشنایی شما با خانواده آقای احمدی‌نژاد چطور بود؟
من اول رفتم با خود آقای احمدی‌نژاد دو جلسه صحبت کردم. یک شب ساعت 9 در مهرماه 83 بود، قرار شد به دیدن آقای احمدی‌نژاد در شهرداری بروم. آن زمان دانشجو بودم و دوره بالینی را شروع کرده بودم. اولین‌بار بود که ایشان را می‌خواستم ببینم. خیلی هم خسته بودند. آقای زریبافان هم بودند ولی خصوصی صحبت کردیم. ایشان از روحیات من پرسیدند. شاید چون آدم رکی بودم آقای احمدی‌نژاد از من خوشش آمد. مسایلی پیش آمد که صراحتا گفتم نمی‌توانم انجام دهم.
‌ مالی؟
مالی و غیرمالی. ایشان شاید از اینکه خیلی راحت صحبت کردم یک زمینه ذهنی خوبی از من پیدا کردند.
‌ مثلا انتظارات ایشان از دامادش چه بود؟
بالاخره هر پدری که دختر دارد انتظار دارد که همسر او بتواند دخترش را خوشبخت کند. آقای احمدی‌نژاد کمتر در مورد مسایل مالی صحبت کردند. کلا زیاد وارد مباحث مادی نشدند. بیشتر انتظار داشتند که هر جایی که ایشان می‌روند دخترشان هم همراه ایشان بروند. من از این تلقی بدی نکردم. یعنی اینکه هر جا که ایشان زندگی می‌کنند دخترشان هم به همراه ایشان باشند. به همین دلیل ما الان در پاستور زندگی می‌کنیم.
‌ پسرها چطور؟
آنها هم بنا به ملاحظات امنیتی آنجا هستند ما هم به دلیل قولم و ملاحظات امنیتی آنجاییم.
‌ بعد از آن شب اول دیدار در شهرداری چه شد؟
بعد ایشان گفت شما بروید با خانواده صحبت کنید. رفتیم همین منزل قدیمی نارمک ایشان سال 84، چند جلسه هم صحبت کردیم. روز مراسم بله‌برون ما هم یک روز قبل از ثبت‌نام ریاست‌جمهوری سال 84 بود.
‌ شب بله‌برون فکر نکردید که دارید داماد رییس دولت آینده می‌شوید؟
نه اصلا.
‌ حتی در ذهنتان هم تصور نمی‌کردید که ممکن است ایشان رییس دولت شود؟
با من قبل از آن صحبت کرده بود که ممکن است در آینده اتفاقاتی بیفتد اما این هیچ وقت برای من مهم‌تر از زندگی نبود.
‌ و بعد مراسم ازدواج بعد از انتخابات بود؟
بله دوران ریاست‌جمهوری بود.
‌ مراسم شما هم مانند مراسم پسر ایشان و دختر مشایی بود؟
نه مراسم ما در تپه‌های شمس‌آباد در یک سالن متعلق به تامین اجتماعی برگزار شد. در همان حال‌وهوای سال 84 هم یک مدل غذا، سه چهار مدل میوه و سه مدل شیرینی بیشتر سفارش ندادیم. ساده بود و محفل دوستانه.
‌ بعد از آنجا رفتید پاستور؟
نه رفتیم در آپارتمانی در خیابان آذربایجان. بعد مسایلی پیش آمد که مسوولان امنیتی ریاست‌جمهوری گفتند باید بیایید پاستور. یادم هست یک‌شبه هم اسباب‌کشی کردیم و آمدیم پاستور چقدر هم سخت بود اسباب‌کشی یک‌شبه.
‌ پس از آن زمان تا الان در جوار خانواده همسر هستید؟
بله (با خنده) بعد از این هم در جواریم... این منتقد همیشه در کنار آقای احمدی‌نژاد هست.
‌ ماه‌عسل کجا رفتید؟
باور می‌کنید نرفتیم. من دانشجو بودم و گرفتار و نشد تا عید بعد رفتیم شهرستان خودمان در استان کهگیلویه.



تاریخ انتشار : 2 مرداد 1392, 14:28



» اخبار مرتبط:

  • واکنش احمدی‌نژاد به ردصلاحیت مشایی
  • سخنرانی احمدی‌نژاد در دانشگاه لغو شد
  • اعتراض به مشایی در خوزستان
  • خاتمی: درباره مراسم خواستگاری دخترم دروغ گفتند!
  • شوخی روزنامه مردم سالاری با وزرای احمدی‌نژاد و مشایی
  • » اشتراک گزاری خبر

    نام:*
    ایمیل:*
    متن نظر:
    کد را وارد کنید: *
    عکس خوانده نمی‌شود


    در میان پیشنهادات این روزها، کدام را قابل اعتنا می‌دانید؟