بخش های جذاب گفتگو با «محمدرضا شیرخانلو» 7 ساله را بخوانید:
این که همه تو را میشناسند خیلی خوبه. چند روز پیش رفته بودیم تنگه واشی که تو اون آب سرد یکی یکی بغلم میکردند تا با هام عکس یادگاری بگیرن. هر یک دقیقه مردم می آمدن با هام عکس می گرفتن. می گفتن «دود کش» را هر شب نگاه می کنن.
تا حالا خیلی از کارها رو رد کردم. خیلی. فقط هفته پیش سه تا فیلم سینمایی رو رد کردیم.نقش هاش کوچیک بودیک سریال رو هم رد کردم که نقش اصلی بود.اما ردش کردم. چون پاییز و زمستون شش ماه باید سر کار میرفتم و از مدرسه می موندم.
پارسال که کلاس اول بودم مدرسه نرفتم.چون آذر و دی سر صحنه فیلم «دهلیز» بودم و بهمن در «دودکش» بازی میکردم.معلم شبها می اومد خونمون. صبحها و عصرها میرفتم فیلمبرداری و شبها از ساعت 9 تا 12 درس می خوندم.اما سال بعد از اول مهر میرم مدرسه. برای همن اون سریال رو رد کردم.
از حالا برای سریالهای عید هم آمدهاند صحبت کردهاند، یکی را انتخاب میکنم.برای اینکه بتونم مدرسه برم هم قرار میذاریم فیلمبرداری عصرها یا روزهای تعطیل باشه تا مدرسه هم برم.
نمی خوام بازیگر بشم.اگر بخوام کار هنری کنم، کارگردان میشم. میرم دانشگاه درس می خونم.دارم تنیس و شنا کار میکنم. اگر تو بزرگی نخوام کارگردان بشم، حتماً بازیکن تنیس میشم.
قبل از این که دانشگاه برم و کارگردان بشم، دوست دارم توی سینما و تئاتر بازی کنم. شاید چون با کلاستره.اگر بخوام مثل آقای (هومن) برق نورد و (بهنام) تشکر بازیگر خوبی بشم، باید تئاتر کار کنم.