ساعت 21 و 30 دقیقه شامگاه 25 بهمن ماه سال جاری مرد شیکپوشی با در دست داشتن کیفدستی در حال گذر از خیابان نبرد شمالی تهران بود که دو جوان سوار بر موتور آپاچی سفیدرنگ به وی نزدیک شدند. یکی از آنان با حرکت سریعی پیاده شد و خواست کیف مرد شیکپوش را بگیرد که با مقاومت وی روبهرو شد.
دزد جوانی که نمیخواست در برابر طعمهاش تسلیم شود چاقویش را از زیر لباسش بیرون کشید و مرد رهگذر را هدف قرار داد.
دزد چاقوکش وقتی در حلقه رهگذران خشمگین محاصره شد، خود را به موتور همدستش رساند و پا به فرار گذاشت.
دقایقی بعد وقتی مأموران کلانتری 121 سلیمانیه خود را به محل سرقت خونین رساندند، دیدند کار از کار گذشته و مرد رهگذر به کام مرگ فرو رفته است.
وقتی ماجرای این سرقت مرگبار به بازپرس سپیدنامه از شعبه 10 دادسرای امور جنایی تهران گزارش شد، تحقیقات میدانی در دستور کار قرار گرفت و تیمی از دایره جنایی پلیس وارد عمل شد.
مأموران در تحقیقات از محل جنایت پی بردند 2 جوان بعد از فرار، سراغ دختر جوانی که در نزدیکی محل سرقت ایستاده بود، رفتند و بعد از سوارکردن وی فرار کردهاند.همزمان مشخص شد قربانی جنایت مرد طلافروش 39 سالهای به نام حسین است که یک ساعت پیش از حادثه در زمان خروج از مغازه با زن جوانی درگیر شده است.بدین ترتیب مأموران به مغازه طلافروشی رفته و پس از بررسی دوربین مداربسته مغازه، تصویر زن جوان به دست آمد و در تجسس از همکاران قربانی جنایت پی بردند زن 25 ساله «فاطمه» نام دارد و زن دوم مرد طلافروش است، به طوری که همسر اصلی حسین از این ازدواج پنهانی اطلاعی ندارد.
مأموران با در دست داشتن تصویری از «فاطمه» بار دیگر به سراغ شاهدان ماجرا رفتند و همه تأکید کردند فاطمه همان همدست دزدان جنایتکار است.
در حالی که ردیابیها ادامه داشت، همسر مرد طلافروش سرنخ جدیدی از عامل جنایت در اختیار مأموران قرار داد.
وی به مأموران گفت: بعد از به قتل رسیدن همسرم زنی در تماس با من گفت سرکوچه بروم و به داد حسین برسم.
همین اطلاعات کافی بود تا مأموران مخفیگاه «فاطمه» را شناسایی کرده و ساعت 11 همان شب جنایت، وی را دستگیر کنند.
فاطمه راهی جز اعتراف پیش روی خود نمیدید و به مأموران گفت: 9 سال پیش زمانی که 17 ساله بودم از شهرهای شمالی برای دیدن یکی از آشنایان به تهران آمدم که با حسین آشنا شدم. وی همیشه از زندگی با همسرش گلایه داشت. بعد از مدتی در دانشگاه قبول شده و به تهران آمدم و متوجه شدم همه حرفهای حسین دروغ است و همسرش به تازگی باردار شده است.مدتی بود که به عقدش درآمده و از این زندگی پنهانی خسته شده بودم تا اینکه روز حادثه به مغازهاش رفتم و متوجه هدیهای شدم که قصد دارد برای همسرش ببرد.
اصرار داشتم هدیه همسرش را ببینم اما آن را داخل گاوصندوق گذاشت و مخالفت کرد تا اینکه دیدم آن را داخل کیفش گذاشته و از مغازه خارج شد، میخواستم کیفش را بگیرم اما مرا هل داد و با عجله رفت.
چون کنجکاو شده بودم سراغ دو جوان موتورسوار که تا آن لحظه آنها را نمیشناختم، رفتم و با ادعای اینکه مردی کیفم را سرقت کرده است کمک خواستم، آنها مرا سوار کردند و به جستوجوی حسین رفتیم، قرار گذاشتیم در برابر سرقت کیف حسینپول خوبی به آنها بدهم که در زمان سرقت، حسین و یکی از جوانها که لقمان نام دارد درگیر شدند و وی برای فرار از دست «حسین» با ضربات چاقو وی را هدف گرفت و پا به فرار گذاشت، اصلاً قرار نبود کسی کشته شود.
عاملان حمله مرگبار به یک طلافروشی که از سوی زن دوم این مرد فریبخورده بودند به قصاص نفس-اعدام- و زندان محکوم شدند.زن توطئهگر نیز با حکم 5 قاضی عالی رتبه جنایی باید 10 سال در زندان بماند.
جام نیوز
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر