همیشه افرادی بوده اند که در گذشته ای نه چندان دور با شادی آنها شاد بودیم و با ناراحتی شان ما نیز گریه میکردیم. وقتی پیروز می شدند، شادی را به ما هدیه می کردند و خوشی را برایمان به ارمغان می آوردند. و طبیعتاً وقتی بازنده بودند ما نیز ناراحت. اما هر چه بود گذشت و اکنون سوال این است : آنها که آن شادی ها و خوشیها را برای ما بوجود می آوردند اکنون کجا هستند و چه میکنند؟
سلسله گزارشهایی از این ورزشکاران و مشخصاً فوتبالیستهایی که در دهه های گذشته در این استان فعالیت می کردند برای مخاطبین عزیز گردآوری شده که همانگونه که برای ما جذاب بود امیدواریم برای شما نیز جالب باشد و همچنین ادای دینی باشد به آن افراد که بدانند هرگز فراموش نخواهند شد.
Q.AX8 001 سنگربانی به نام کیو
مصاحبه زیر با کیومرث دوستکام پیشکسوت فوتبال استان و شهرستان کهگیلویه (بخش سوق) هست که سالها در درون دروازه تیمهای استقلال و پرسپولیس و دیگر تیم های دهدشت هنرنمایی می کرد. بیشتر مردم، دوستکام را به اسم کوچک و تخلصش یعنی ” کیو ” می شناسند. از دوران فوتبال و خاطراتش گفت تا توصیه به جوانان. پس از پایان فوتبال به دنیای داوری آمده و زیر نظر رودنیل دوره های آموزشی را گذرانده است. در ۴۷ سالگی هم احساس جوانی میکند و هرگز ورزش را رها نکرده است. هم اکنون نیز در اداره ورزش و جوانان سوق مشغول است و می گوید فرزندانش نیز به تاسی از پدر ورزشکار هستند. پای صحبتش می نشینیم:
از چه سالی فوتبال را شروع کردید؟
فوتبالم را در سال ۱۳۶۳ از آموزشگاهی مدرسه راهنمایی شهید نواب صفوی بخش سوق وسپس منتخب مدارس راهنمایی شهرستان کهگیلویه شروع و در سال ۱۳۶۴ وارد مسابقات باشگاهی شهرستان کهگیلویه به تیم جوانان پرسپولیس دهدشت شدم و همان سال با درخششی که از خود نشان دادم به تیم بزرگسالان پرسپولیس دهدشت راه پیدا کردم وهمراه این تیم در سال ۱۳۶۹ در مسابقات لیگ قدس کشور جهت راه یابی ۱۲تیم از مناطق مختلف کشور جهت تشکیل لیگ یک کشور ( لیگ برتر ) آن زمان با شرکت تیم های استقلال اهواز ،جنوب اهواز (فولاد خوزستان )،خیبر شهرداری خرم آباد ،شاهین بوشهر ،موسسه رازی کرج، همای بروجن واسقلال ایلام ودر سال ۱۳۶۸ در زیر گروه کشور با شرکت تیم های فولاد مبارکه { تام اصفهان}شاهین بوشهر ،سلمان یزد ، انتظام شهر کرد ودر سال ۱۳۶۸با تیم منتخب بزرگسالان دهدشت در جام فلق کشور (منتخب شهرستانها)با شرکت تیم های منتخب بوشهر منتخب خمینی شهر اصفهان ومنتخب فارسان چهار محال وبختیاری شرکت داشتم.
چه سالی فوتبال را کنار گذاشتید؟
اگر بگویم نمی توانم فوتبالم را تمام شده بدانم شاید باور نداشته باشید چون هنوز آن شور واشتیاق دروازبانی در من زنده است هرچند که موی سر وصورتم به سفیدی گراییده واین گفته مرا ا می توان از نزدیک در مسابقات باشگاهی بخش سوق وپیشکسوتان شهرستان کهگیلویه وبخش سوق مشاهده کنید تا باور کنید تا سال ۱۳۸۲ در سطح اول فوتبال کشور ،استان ،شهرستان کهگیلویه وبخش سوق فعال بودم تا اینکه بخاطر یک سری مشکلات خانوادگی و ناراحتی از ناحیه دیسک کمر مدتی از فوتبال دور شدم تا اینکه در سال ۱۳۹۰ در سن ۴۶ سالگی با تیم تراکتور سازی کرباسی ودر سال ۱۳۹۱ با تیم فجر بخش سوق به مستطیل سبز برگشتم ودر حال حاضر هم آمده سنگربانی از هر دروازه ای هستم حتی پیشنهاداتی از تیم های لیگ برتری استان از شهرستان کهگیلویه داشتم که بخاطر مشاغل کاری نپذیرفتم.
در چه تیم های بازی کردید؟
پرسپولیس ، استقلال ، استقلال جوان ، نصر سپاه دهدشت و کشاورز ،زاگرس، آزادی، تراکتور سازی وفجر بخش سوق ، پرسپولیس شهرستان لنده ومنتخب جوانان وبزرگسالان شهرستان کهگیلویه ومنتخب بزرگسالان وجوانان استان
Q4 سنگربانی به نام کیو
چند فرزند دارید؟
دارای ۴فرزند. ۳ پسر و یک دختر می باشم که با همسرم همگی علاقمند به ورزش و ورزشکار می باشند. دوتا از پسرهایم در تیم های باشگاهی شهرستان کهگیلویه مشغول دروازبانی هستند دخترم قهرمان کونگ فوسبک پرتوآ کشور و مربی و مسئول این سبک در بخش سوق می باشد که در حال حاظر با یکی از پسرهایم در دانشگاه مشغول تحصیل هستند وهمسرم چند سال مسئول ورزش بانوان ومربی بازیکن هندبال بخش سوق بودند
در حال حاضر به چه شغلی مشغول هستید؟
در حل حاضر در اداره ورزش وجوانان بخش سوق مشغول خدمت به ورزش و ورزشکاران می باشم.
چه مدارک فوتبالی دارید؟
مدرک مربیگری ندارم ولی فوتبال را مثل کف دستم درک می کنم سابقه داوری با بیش از بیست سال در سطح شهرستان کهگیلویه وبخش سوق را در کارنامه ورزشی خود دارم و خدا را شاکرم که در زمان داوری همچون زمان فوتبالم ورزشکاران وتیم ها از قضاوت هایم رضایت داشتند با توجه به شرایط امروزی داوری می توان به جرات گفت کسی که از فوتبال به داوری برود در کارش موفقتر است چون هم داوری را می فهمد و هم فوتبال را و این خود کمک بسیار بزرگی است که موفقیت یک داور را به همراه دارد ودر سال ۱۳۷۳زیر نظر آقای نوذر رود نیل مدرک داوریم را گرفتم.
در چه رشته هایی به جز فوتبال فعالیت داشته اید؟
در رشته های فوتسال ، والیبال، کشتی، پینگ پنگ،بدمینتون، شطرنج، دوچرخه سواری، دوومیدانی ودر این رشته ها مقام های متعددی در سطح بخش سوق کسب نمودم ولی فوتبال که ورزش اولم بود را اصولی دنبال کردم.
بهترین بازیکن ایران و جهان در پست تخصصی ات؟
در ایران مرحوم ناصرحجازی و احمد رضا عابد زاده و در خارج هم پیتر اشمایکل والیور کان را قبول داشتم.
سالها دروازبان پرسپولیس بودید و مدتی هم در استقلال بازی کردید. قرمز هستی یا آبی؟
حقیقتش قرمز هستم ولی نسبت به تیم استقلال احترام خاصی قائلم چون سرخ وآبی قطب های فوتبال کشور هستند همیشه باید رقابت در زمین و رفاقت در بیرون زمین باشد بنده همیشه سعی داشتم دل علاقمندان چه قرمز و چه آبی را بدست بیاورم حتی دوسال برای استقلال با تمام توان بازی کردم از مسائل حاشیه ای ،فحاشی و….بیزارم دلیلی نمی بینم در مسابقات برون مرزی علیه همدیگر شعار بدهند باید اتحاد ملی داشت تا خدای ناکرده طرف مقابل آرزوی باخت تیم کشور ش را نکند.
Q6 سنگربانی به نام کیو
از خاطرات ورزشی ات بگو؟
خاطرات زیادی هست ولی یکی از خاطراتم به سال ۱۳۶۸ بر می گردد با توجه به درخششی که از خود نشان داده بودم در زمان نقل وانتقالات فوتبال تیم ها با فرستادن واسطه دنبال عضویت بنده در تیمشان بودند بنده هم که با مشکل بی کاری دست به گریبان بودم اعلام کردم که هر کس کاری برایم پیدا کرد برایشان بازی می کنم . تا اینکه استقلال دست به کارشد و توسط مرحوم علی اکبر مصفا مسئول وقت استقلال پیغام فرستاد که برایت فروشگاه ورزشی می زنیم و تیم های نصر سپاه و بانک ملی هم دنبال بنده بودند و پرسپولیس هم حاضر به ازدست دادن بنده نبودند تا جایی که در سال ۱۳۶۷ برای جدا نشدن از این تیم مبلغ ۴۰ هزار تومان توسط مرحوم محمد دستاران مدیر عامل وقت پرسپولیس دهدشت به بنده دادند ولی در سال ۱۳۶۸ با توجه به شرایط بالا که گفتم یک شب در منزل بودم که درب خانه به صدا درآمد گفتن کسی در خیابان با تو کار دارد با دمپایی به خیابان آمدم وقتی نزدیک شدم دیدم قلندر سخن سنج و نور محمد آرانپور(مربیان استقلال) هستند بعد از سلام واحوال پرسی گفتن سوار ماشین شو امشب با ما هستی من گفتم بگذارید کفشهایم را بپوشم گفتن نه با همین دمپایی ها بیا تا برویم. آنها ترسیده بودند که بروم دیگر برنگردم غافلگیر شده بودم چون انتظار آنها را در آن شب نداشتم خلاصه با اسرار آنها بدون اطلاع خانواده سوار ماشین شدم وهمراه آنها رفتم نزدیکیهای دهدشت گفتن نباید کسی متوجه حضور تو در دهدشت شود خودت را پشت صندلی قایم کن ومرا از کوچه پس کوچه های دهدشت به خانه کرامت آرشیا سرپرست وقت تیم استقلال بردند. تلفن خانه را قطع و خانه را کنتر ل کردند و به بنده هم گفتن امشب در این خانه هستی تا فردا و نباید خودت را نشان بدهی . همان شب مسئولان تیم پرسپولیس بو می برند چون ماشینی که من را با آن آورده بودن متعلق به جهانگیر افروزپور یکی از ستونهای پرسپولیس بود. همان شب تعدادی از بازیکنان پرسپولیس به سوق و درب خانه ما آمدن و سراغ مرا گرفتند دیدند که ای دل غافل مرغ از قفس پریده و استقلالی ها کار خودشان را کردند و شب برادرم به همراه بازیکنان تیم پرسپولیس، دهدشت و سوق را زیر پا گذاشتند ولی اثری از من نبود و به زعم آنها انگار آب شده و به زمین رفته بودم و خانواده نگران من که چه بلایی سر بچه مان آمده و حتی بازیکنان پرسپولیس تا پشت بام خانه ای که در آن بودم هم آمدند. این در حالی است که تیم پرسپولیس باید صبح برای مسابقه به گچساران می رفت. خلاصه آنها از پیدا کردنم نا امید و با یک دروازبان دیگر به گچساران رفتند. بعد از خروج تیم پرسپولیس نزدیکیهای ظهر مرا از کوچه پس کوچه های دهدشت به هیئت فوتبال که آن زمان مسئولیت آن را علی اکبر افسر بر عهده داشت، بردند و برای یک سال با استقلال قرارداد بستم بعد از عقد قرارداد مرا سوار ماشین خاور کردند و در خیابانهای دهدشت دور زدند و جلو مسافربری مرحوم مصفا بردند و ایشان هم مثل عروسی که عقد کرده باشند مقداری پول خرد روی سرم ریخت و با همان دمپایی ها مرا جلو مسافربری سوق پیاده و به سوق برگشتم! در همین سال بازی پایانی لیگ شهرستان کهگیلویه جهت شناخت قهرمان بین دوتیم استقلال و پرسپولیس برگزار که بعد از ۱۲۰ دقیقه تلاش دوتیم به مساوی تن دادن و کار به ضربات پنالتی کشیده شد که در ضربات پنالتی پرسپولیسی ها بهتر عمل کردند وقهرمان مسابقات گردیدند. یاد آوری کنم این بازی تیم پرسپولیس با تمام قوا آمده بود تا من و استقلال را شکست دهند.
خاطره دیگر هم برمی گردد به سال ۱۳۶۹ که این بار تیم نصر سپاه دنبال من بودند و با قولهای که به بنده داده شد یک روز صبح قبل از طلوع آفتاب درب خانه به صدا در آمد به درب منزل رفتم دیدم آقایان امرالله یزدانبخش و خلیل صلاحت پور هستند و آقای یزدانبخش گفت سوار شو تا برویم دهدشت و برای نصر قرارداد ببندی و من هم با آنها همراه شدم. نزدیکهای دهدشت آقای یزدانبخش از سرشوخی اسلحه کمری خود را در آورد و روی گردن من گذاشت و گفت: کیو همینجا با دوتا تیر خلاصت می کنم تا دیگر تیمی سراغت نیاید و مرا از کوچه پس کوچه های دهدشت به هیئت فوتبال بردند و برای یک سال هم با نصر سپاه دهدشت قرارداد بستم و با این تیم قهرمان بسیج استان، سوم شهرستان کهگیلویه و سوم یادواره شهید آرانپور دهدشت را کسب کردم.
خاطره دیگر هم به بازی فینال بین دوتیم پرسپولیس واستقلال برمی گردد بازی فینال بازی در اوج حساسیت خود و در حضور انبوه تماشاگران علاقمند که از ساعت ها قبل ورزشگاه را پر کرده بودند برگزار که در یک درگیری تک به تک بر سر مالکیت توپ علی مسلمی بازیکن استقلال بعد از دریافت توپ به شدت با من برخورد کرد و من هم که از حساسیت بازی اطلاع داشتم بلند شدم و مقابل ایشان ایستادم که آروم بازی کنید که یک مرتبه ایشان مرا به باد کتک گرفت و من هم هیچگونه عکس العملی از خود نشان ندادم و کار به جایی کشیده شد که داور او را اخراج و تیم استقلال ده نفره شد و بازی را یک به صفر به پرسپولس واگذار کرد و پرسپولیس قهرمان مسابقاات شد.
چه مقام ها و عناوینی در فوتبال بدست آوردید؟
قهرمان مدارس راهنمایی استان، قهرمان جوانان شهرستان کهگیلویه با تیم پرسپولیس در سال ۱۳۶۴، دو عنوان نایب قهرمانی استان با منتخب جوانان شهرستان کهگیلویه در سالهای ۱۳۶۴و۱۳۶۵، چندین عنوان قهرمانی و نایب قهرمانی با تیم بزرگسالان پرسپولیس دهدشت از لیگ استان، لیگ شهرستان کهگیلویه، جام حذفی استان و شهرستان کهگیلویه و چندین یادواره از جمله یادواره شهید آرانپور و یادواره دکتر تیمور صلاحی در سالهای ۶۵،۶۶،۶۷،۷۰،۷۱،۷۲،۷۳،۸۱،۸۲
قهرمان بسیچ استان و سوم شهرستان کهگیلویه و سوم یادواره شهید آرانپور با تیم نصر سپاه در سال ۱۳۶۹، نایب قهرمان شهرستان کهگیلویه با تیم استقلال دهدشت در سال ۱۳۶۸ ،کسب دو عنوان قهرمانی بخش های استان با تیم کشاورز سوق ، چندین عنوان قهرمانی و نایب قهرمانی استان با تیم منتخب بزرگسالان شهرستان کهگیلویه در سالهای ۶۵،۶۶،۶۷،و۱۳۶۸
آیا در دوران فوتبال به تیم ملی هم دعوت شدی؟
بله در سال ۱۳۷۰ به همراه تیم منتخب نوجوانان شهرستان کهگیلویه نماینده استان در مسابقات کشوری که در استان بوشهر برگزار می شد شرکت و از انجا به اردوی تیم ملی نوجوانان که در مجموعه ورزشی شهید شیرودی و زیر نظر آقای پرویز ابوطالب سرمربی وقت نوجوانان ایران بود، دعوت شدم که به خاطر یک سری مسائل نتوانستم در این اردو شرکت کنم.
چه توصیه ای به جوانان دارید؟
به جوانان عزیز توصیه می کنم عمر خود را بیهوده تلف نکننید جوانی خود را پژمرده نکنید من در سن ۴۷ سالگی هنوز شور جوانی در سر دارم و باور نمی کنم پیر شدم وبارها وبارها در میادین ورزشی جوانان را تشویق به رقابت با خودم کردم تا بدانند که ورزش در سلامتی وشادابی معجزه می کند بیاید یک بار هم که شد تجربه کنید می دانم مشکلات هست بیکاری هست ولی این که دلیل نمی شود که خود را برای اینها نابود کنید استعدادتان را در جایی بکار گیرید موفق می شوید اگر پشتکار داشته باشید.
درد دل؟
وقتی به گذشته فوتبال سر می زنم ونگاهی به فوتبال امروز می اندازم در آن از زمین تا آسمان تفاوت می بینم خدایی فوتبال کشور به کجا می رود وقتی آن زمان ورزشکاری مثل فرشاد پیوس آقای گل ایران ۴۰ هزار تومان دستمزدش بود و یا محمد مایلی کهن در ب ورزشگاه بلیط فروشی می کرد و یا وحید قلیچ مسئول آب دادن زمین چمن ورزشگاه بود ویا ورزشکاران مطرح دیگر با موتور سیکلت بر سر تمرینات ومسابقات حاضر می شدند همش به عشق پیراهن ورنگ آن وبه عشق مردم با تعصب بازی می کردند و فوتبالی با کیفیت آن زمان ولی امروز چه در آمدهای میلیاردی ، ماشینهای آخرین سیستم ،بهترین لباسها ،بهترین غذاها ولی کوفوتبال فوتبال که نمی بینیم جز مسائل حاشیه ای ، فحاشی ، باند بازی ،فحاشی و….. واما فوتبالیستهای عزیز استان اگر خود را باور داشته باشند چیزی از دیگران کم ندارند مگر میلاد غریبی وایمان موسوی و…. بازیکنان این استان نیستند آنها با انگیزه و پشتکاری که داشتند مراحل را طی و حالا در سطح کشور می درخشند بقیه ورزشکاران این استان چیز کمی از آنها ندارند ولی باید به آنها میدان داد ودستشان گرفته شود ما باید بازیکن صادر کنیم نه بیایم از دیگر استانها بازیکن وارد کنیم اما دلم برای فوتبال دهدشت می سوزد دهدشتی که فوتبالش در دهه ۶۰ و۷۰ در کشور و استان می درخشید که حتی تیم منتخب یاسوج آن زمان حریف تیم باشگاهیش نمی شد با آن تماشاگرانش که موقع مسابقات سکوهای ورزشگاه پیر شهرمان را پر می کردند که جای سوزن انداختن نبود چرا با کنار رفتن قدیمی ها فوتبال جوانان هنوز نتوانستند اقتدار دهدشت را بهش برگردانند کجا رفتند آروانه ها، سخن سنج ها ، بهرمند ها ، آموس ها ،عزیزی ها ، آرانپورها ،باقرزاده ها ،پور آزادی ها، خردمند ها، مسلمی ها، استوی ها ، بخشی ها، دوهنده، دانشفر ، برنگپور ، پژواک ،نرمابی، فلاحت پیشه، جاودان، افروز پور ، کاظمی، آذر بارگون ، افشین ، باستان، کشوری ، شیخی، آرام، آژ، افراء ، خوبانی، سهمگین ، تقوی، بوذرجمهری ، صفایی ، رخ افروز، اژدر و………. چرا نماینده در لیگ کشور نداریم چرا سکوهای ورزشگاه آزادی دهدشت زانوی غم بغل گرفتند کجایند آن پرچم های قرمز وآبی کجا رفتند آن هیجانات بعد از مسابقه در خیابانهای دهدشت ،می خواهم از خودم بگویم که با هزینه شخصی مسیر دهدشت وسوق را می آمدم و در سرما وگرما تمرین می کردم چرا چون عاشق فوتبال بودم چون می خواستم پیشرفت کنم حتی خدا را گواه می گیرم در ماه رمضان با زبان روزه همین مسیر را می آمدم دوساعت تمرین می کردم و برمی گشتم .همه مشکلات را می دانم ولی خدایی ما آن زمان چه داشتیم در بدترین شرایط بدون بازهای تدارکاتی وارد مسابقات کشوری می شدیم و مسیر دهشت کرج ،دهدشت اهواز ،دهدشت خرم آباد و….را با مینی بوس طی می کردیم در زمین خاکی تمرین می کردیم کفش و لباس مناسب نداشتیم دستکشهای که به دست می کردم دستکشهای کارگری بود که بخاطر برجستگهای که داشت مورد استفاده قرار می گرفت ولی امروزه بچه ۵ ساله هم دستکش دروازبانی دارد و نتایجی هم که می گرفتیم نسبت به سطح فوتبال آن زمان دهدشت قابل قبول بود آن هم با تیمی کاملا” بومی و مربی بومی که خود بازیکن این تیم بوده و بیشترین عملکرد در کسب نتیجه به تمرینات منظم ،قدرت بدنی،تعصب وعشق به تیم نتیجه می داد ومشکل اساسی امروز فوتبال دهدشت تن ندان به تمرین نداشتن ثبات مدیریتی ، علاقمندی وتعصب ، مشکل مالی و بی تفاوتی می باشد که امیدوارم علاقمند و مسئولین تیم ها یک یا علی بگویند و آستین ها را بالا زنند و نام دهدشت را پر آوازه کنند وحالا بعد از یاسوج وگچساران منتظر ظهور قطب سوم فوتبال استان در کشور باشیم ما می توانیم اگر مسئولین همت کنند.
حرف آخر؟
قبل از هرچیز از شما وهمکارانتان که ترتیب این مصاحبه را دادید کمال تشکر را دارم و جا دارد از تمام عزیزانی که باعث پیشرفتم شدند اتز جمله مسعود محمدی ،سید ابوصالح دانشفر ،امرالله یزدانبخش ،هیبت الله دوهنده ،لطف الله آروانه ،فضل الله شاهی سوق ،جهانگیر افروزپور آقای دژن ، مرحوم محمد دستاران، فرشاد و فرود عزیزی ، قلندر سخن سنج ،خلیفه بهرمند ، علی اکبر افسر و مرحومان علی اکبر مصفا و علی استوی و….. وهمچنین از ورزشکاران ، ورزشدوستان ، پیشکسوتان و مردم خوب شهرستانهای کهگیلویه ، یاسوج، گچساران ، چرام ،بهمئی و لنده تشکر کنم و تشکر ویژه داشته باشم از مربیان ، ورزشکاران ، پیشکسوتان ومسئولین ورزش و مردم با فرهنگ و دوست داشتنی شهرم سوق که همواره در کنارم بودند و با تشویق هایشان باعث پیشرفتم شدند.
************
کیومرث دوستکام در یک نگاه:
متولد: ۵ بهمن ۱۳۴۵
پست تخصصی: دروازبان
سال شروع فوتبال: ۱۳۶۳
سال پایان: ۱۳۸۲
باشگاهها: پرسپولیس ، استقلال ، استقلال جوان ، نصر سپاه دهدشت و کشاورز ،زاگرس، آزادی، تراکتور سازی و فجر سوق ، پرسپولیس لنده و منتخب جوانان و بزرگسالان شهرستان کهگیلویه ومنتخب بزرگسالان وجوانان استان
متاهل و دارای ۴ فرزند (۳ پسر و یک دختر)
شغل فعلی: کارمند اداره ورزش و جوانان سوق
ساکن : شهر سوق از توابع شهرستان کهگیلویه
منبع/سایت استان
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر