اما مطمئناً نحوه چینش مدیران و نوع استفاده از نیروهای واقعی جریان اصلاح طلبی در بخش های مختلف، بیشترین زمینه را برای به وجود آمدن بی اعتمادی نسبت به بزرگان اصلاحات فراهم کرده است.
جایی که نیروهای هزینه داده جریان که مطمئناً ثبات سیاسی شان قابل تقدیر است، عملاً به ورطه فراموشی سپرده می شوند و به اصطلاح دیده نمی شوند، اما بر عکس زمینه برای میدان داری نیروهای فاقد ثبات سیاسی که به جریان مخالف اصلاح طلبی نیز چراغ سبز نشان داده اند فراهم می شود، بدیهی است که بدنه ی فکری و فعال جریان نسبت به این نحوه عملکرد بزرگان دچار نوعی رنجش و صد البته بی اعتمادی می شوند.
از اعتماد سازی تا اجماع ؟ دو چالش فراروی اصلاح طلبان کهگیلویه بزرگ
در فاصله کم تر از چهار ماه مانده تا برگزاری انتخابات مهم مجلس شورای اسلامی، اصلاح طلبان حوزه انتخابیه کهگیلویه بزرگ (شهرستانهای کهگیلویه، بهمئی، چرام و لنده) اهم برنامه های خود را بر محور ایجاد وحدت و اجماع بین خودشان متمرکز نموده اند, غافل از آنکه در لایه های درونی این جریان، چالشی جدید که عمیق تر از چالش اختلاف و انشقاق همیشگی شان است، آرام آرام ریشه زده و سر برآورده است.
بی اعتمادی درون جریانی نسبت به اصلاح طلبان حوزه کهگیلویه بزرگ، چالش جدیدی است که اگر در فاصله کوتاه مانده تا انتخابات پیش رو، راهکاری عملی برای حل آن اندیشیده نشود، پاشنه آشیل اصلاح طلبان در این انتخابات سرنوشت ساز خواهد شد.
اما علل بوجود آمدن این چالش جدید بیش از همه به نوع رفتار و عملکرد سیاسی بزرگان جریان اصلاح طلبی در این حوزه باز می گردد.
در یک تحقیق میدانی(بدون در نظر گرفتن تعارفات مرسوم) از بدنه جریان اصلاح طلبی در بخش های مختلف جغرافیایی حوزه انتخابیه کهگیلویه بزرگ، نشانه های دلخوری، نگرانی و نارضایتی از عملکرد بزرگان این جریان به وضوح آشکارا و مبرهن است.
هر چند نباید نادیده گرفت که همین بدنه ی جریان اصلاح طلبی نیز در طول همه ی این سالها با بزرگ کردن و تبدیل نمودن این بزرگان به نوعی "تابو" خود عملاً زمینه را برای یکه تازی بی چون و چرا و عملکرد بدون پاسخ گویی شان فراهم نموده اند و در بوجود آمدن وضعیت مورد توصیف کنونی سهیم و به عبارتی مقصر بوده اند.
اما مطمئناً نحوه چینش مدیران و نوع استفاده از نیروهای واقعی جریان اصلاح طلبی در بخش های مختلف، بیشترین زمینه را برای به وجود آمدن بی اعتمادی نسبت به بزرگان اصلاحات فراهم کرده است.
جایی که نیروهای هزینه داده جریان که مطمئناً ثبات سیاسی شان قابل تقدیر است، عملاً به ورطه فراموشی سپرده می شوند و به اصطلاح دیده نمی شوند، اما بر عکس زمینه برای میدان داری نیروهای فاقد ثبات سیاسی که به جریان مخالف اصلاح طلبی نیز چراغ سبز نشان داده اند فراهم می شود، بدیهی است که بدنه ی فکری و فعال جریان نسبت به این نحوه عملکرد بزرگان دچار نوعی رنجش و صد البته بی اعتمادی می شوند.
از طرفی بزرگان جریان با مدیریت و محدود نمودن نحوه ارتباط خود با بدنه فعال جریان اصلاح طلبی، نوعی نگاه از بالا را در دستور کار خود قرار داده اند.
این در حالی ست که ارتباط مستمر و البته دو سویه لازمه ی انسجام درونی یک جریان سیاسی پویا می باشد.
از سوی دیگر با دخالت مستقیم بزرگان جریان اصلاح طلب در بحث عضوگیری احزاب به قصد همسوسازی این تشکل های سیاسی با برنامه های خودشان، احزاب به تشکل هایی طایفه ای و حتی خانوادگی عمدتاً راکد و فاقد پویایی لازم تبدیل شده اند که این مسآله نیز زمینه دلزدگی و نومیدی فعالین احزاب را فراهم نموده است و به ایجاد نوعی از بی اعتمادی نسبت به عملکرد بزرگان جریان کمک کرده است.
هم چنین طولانی شدن روند ایجاد اجماع و شفاف نبودن وضعیت، پررنگ تر شدن مسائل طایفه ای و تبدیل شدن مشکلات از بحث سیاسی به طایفه ای و رواج گروه گرایی از دیگر عوامل بوجود آمدن نوعی از بی اعتمادی و نارضایتی درون جریان اصاح طلبی می باشد.
ناگفته نماند که اصرار و علاقه ی بزرگان جریان به ادامه ی استفاده از مشاوران طایفه گرا و گروه گرا که عمدتاً فاقد شناخت کافی از تفکر اصلاح طلبی هستند و حفظ جایگاه خود را بر آینده جریان ترجیح می دهند به تشدید وضعیت چالشی موجود کمک کرده است.
نکته قابل تأمل تر آنکه برخی از کاندیدای انتخابات پیش رو(از جناح مخالف اصلاح طلبی) با درک به موقع این چالش به وجود آمده و سوار شدن بر موج بی اعتمادی و نارضایتی درون جریان اصلاح طلبی، سعی بر جذب نیروهای فعال و تأثیرگذار برای کمپین انتخاباتی خود دارند.
و اصلاح طلبان دراین فاصله کوتاه مانده تا انتخابات هفتم اسفند ماه ، باید همگام با تلاش همه جانبه برای رسیدن به یک اجماع عملی (فارغ از هر گونه شعار زدگی) در جهت اعتماد سازی و نزدیک تر شدن به بدنه ی فعال جریان حرکت نمایند تا بتوانند در این رقابت سخت سربلند باشند./صادق دوپیکر
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر