دغدغههایم همیشه برای ایران بوده و تا ابد خواهد بود. ماندگاری و قدرت ایران، سر فصل و مصداق اصلی منافع ملی برایم بوده و اعتقاد دارم این سرفصلی است که میتواند نقطه وفاق ملی ایرانیان از هر گروه و جناح باشد. همواره سعیام بر آن بوده که کمتر در ارتباط با مسائل داخلی قلم بزنم. حوزه میدانیام بیش از سیاست داخلی، سیاست خارجی بوده و این حوزهای است که از یک سو در بحثهای راهبردی آن نوعی وفاق ملی وجود دارد و از سوی دیگر کمتر انسان را وارد جناح بندیها با ملاحظات خاص خود میکند. اما امروز در عرصه داخلی و خارجی هر دو با مشکلاتی مواجه هستیم که ذهنم، بر قلبم فرمان میدهد که سنتشکنی کرده به نکتهای راهبردی بپردازم. اگرچه سالهاست چرخ روزگار را برخی تندرو به نحوی میچرخانند که نخبهای چون هاشمی در میدان نباشد، اما هوشیاری سیاسی هاشمی تا امروز نه تنها مانع این امر شده بلکه شرایطی فراهم کرده که بسیاری که همراه یا ناظر بودند، امروز به در خانه او روند و برای رفع مشکلات از هاشمی مدد بطلبند. بیشک شخصیت کاریزمایی و فراجنایی هاشمی مهمترین عامل اقبال از اوست. چه کسی بهتر از او میتواند وفاق ملی ایجاد کند. هنر هاشمی در عدم یارگیریهای افراطی و ایستادن در جایی بالاتر از ورای خطوط سیاسی، سبب شده حتی او برزندانی شدن فرزندانش نیز چشم بپوشد. این همان ویژگیای است که ازهاشمی،هاشمی ساخته است. هاشمی در بدترین شرایط قهر نکرد، زیرا میدانست و میداند که صحنه سیاست، صحنه قهر نیست. بزرگی مردان و رهبران سیاسی نه با قهر که با درک شرایط و تنظیم رفتار منطبق با آن تحقق مییابد. هاشمی را نه توانستند و نه خود خواست، خانهنشین شود. امروز تحولات نشان میدهد در شیبی آرام، صحنه و میدان بازی، میخواهد بار دیگر وامدار قدرت مدیریت او شود. ما باید یاد بگیریم که با هم کار کنیم.هاشمی پس از مدیریت جنگ و دوران سازندگی، امروز میخواهد کار با هم را نه تنها به ما یاد دهد، بلکه آن را بهگونهای نهادینه کند که آینده سیاسی ایران نیز بیمه شود. اصلاحطلبان، اصولگرایان و حاشیههای نزدیک و دور به این دو گروه عمده کشور، اگر منافعی در بحران ندارند، باید این هدف هاشمی را درک کرده و کمک به این هدفی کنند که تحقق آن مقدمه اصلی ورود به بحثها و معضلات دیگر کشور خواهد بود. کمتر کسی است که معترف به این نکته نباشد که کشور دارای مشکلاتی در حوزههای اقتصادی و.... نیست، اما نقطه حل این مشکلات را در ایدهآلهای خود جستوجو کردن نه خطا، بلکه به بیراههزدنی است که بر ابعاد مشکلات خواهد افزود. قانون اساسی نه تنها ظرفیت خروج کشور از شرایط جاری، بلکه قابلیت رساندن کشور به نقطه نسبی ایدهآل را دارد، بهشرطی که همگان از خویش، بهنفع کشور گذشت کنند. در روزهایی که تحولات پیرامونی فرصتها و تهدیدات جدی برای ایران و آینده آن ترسیم میکند، آمدنهاشمی نه در کسوت نصاح وهادی، بلکه در کسوت مسئولیت پاسخگو میتواند دوباره آشتی، وفاق ملی، شادابی، توسعه و... بیشتر را برای کشور به ارمغان آورد.
سینا آزاد* * كارشناس سياست خارجي