» قسم به قلم و آنچه می نویسد- به قلم آمنه فاطمی سوق
راک نیوز- « درد و دل های آمنه فاطمی سوق چهره ی موفق نهضت سواد آموزی استان به مناسبت هفته ی نهصت سواد آموزی »
و چنین خواهم خواند و خواهم نوشت که پیش از این توان نوشتن و خواندنم نبود
کودکی ام را در سنگلاخ ها و کوهستانهای رشته کوه زاگرس در سرما وگرماهای ییلاق وقشلاق از مرزخوزستان تا نزدیکی اصفهان به میمنت و بزرگی جملات (بابا آب داد.بابا نان داد) در سیاه چادرهای عشایر سپری کردم .
به دلیل روند زندگی عشایری و حاکمیت قانون کوچ نتوانستم از بهار علم و دانش باغچه ای برای آرامش روحم فراهم کنم. غروب ها که بچه های دهمان از مدرسه بر می گشتند من بر روی تپه های اطراف خانه با چشمانی خیس نظاره گر شادی ها و سرورشان می شدم و عقده های ناتوانی و محرومیتم از تحصیل را با فشردن انگشتانم به هم خالی می کردم چندسالی را بدور از کانون گرم الفبا به سر بردم ،تا اینکه به لطف پروردگار متعال سعی و تلاش پدر و مادرم پا به کلبه محقر نهضت سواد آموزی گذاشتم و در آنجا رسالت آموزش را به گردنم حلقه آویز نمودم.
دوران ابتدایی را در کانون گرم نهضت با هزاران دردو مشقت به اتمام رساندم
و دینم را نسبت به الفبا ادا کردم.
معیشت عشایری خانواده مجبورم کرد به دور از آنها به کلاس درس بروم. وهر آنچه را گوش می دهم فرا گیرم.چرا که دیگر یاری کننده ای نبود. وبا جدیت وپشتکاری خود را برای شکستن سد کنکور آماده کردم .و سرانجام وارد در مقطع کارشناسی جغرافیای سیاسی دانشگاه دولتی تربیت معلم سبزوار شدم .در آنجا نیز دست از سعی و تلاش بر نداشتم توانستم مقطع کارشناسی ارشد برنامه ریزی شهری را در دانشگاه اصفهان سه ترمه به اتمام برسانم .بازم هم با سعی تلاش به تحصیل ادامه دادم در سال ۱۳۹۵ در آزمون دکترا شرکت کردم و توانستم این سد بزرگ را نیز بشکنم و وارد دانشگاه شیراز بشوم اما باتوجه بی انگیزه بودن از ادامه دادن تحصیل منصرف شدم .هم اکنون که چند سالی از فارغ التحصیلی من می گذرد موفق به یافتن شغل مناسبی نشدم .و همچنان بار مسولیت و زحمت چندین ساله ی پدر و مادر پیرم بر دوشم سنگینی می کند
آری حجم فشارهای روانی ناشی از تخریب آوار بیکاری و فقدان شغل استخوانهای افکارم را چنان در هم شکست که گویی هیچ لحظه ای از دوران خلقتم بر روی این هندسه خاکی در راهروهای هیچ مدرسه ای قدم بر نداشته ام و کلامی از بر نشده ام .شعر چشمه و سنگ در سلول های خاکستری مغزم پوسیده و دیگر توان دعوت به تلاش کارزار ندارم آری دیگر جمع جبری اعداد ،خارج قسمتها و مقسوم علیه ها حیرتم را بر نمی انگیزد و مرا به کنکاش دعوت نمی کند.
دیروز اگر پابرهنه در سرما و گرما ،مسیر های سنگلاخی مدرسه را با شوق می پیمودم و به موضوع انشای معلمم که می گفت در آینده می خواهی چه کاره شوی می اندیشیدم ،ولی امروز بر خلاف انتظارم مشکلات معیشتی وعده وعیدهای پوچ بر روشنایی راهم سایه افکند.
دیروز حجم کیف گونی بافم پر از کلکسیون های باورها و عقاید سبز آینده ام بود وحروف الفبا ناجی ذوق پاره و شکسته ی حضورم در میان امواج پر تلاطم محرومیت ها و نداری هایم بود وبه برکت همین حروف معجزه گر سختی ها را از یاد می بردم و در راه رفتن لحظه ای درنگ نمی کردم.
مداد نوک شکسته ام در سیاه چادرهای عشایر،چنان در راه رفتن قوتم می بخشید و هدایتم می کرد که گویی برایم
عصای موسی (ع) بود.
آری دوران تحصیلی ام پر از نمایشگا ه های رنج و درد و درد محرومیت بود گویی من
در پشت هیچ میز و صندلی ای با آرامش خاطر در س نخواندم ودر هیچ زنگ تفریحی با دوستانم بازی نکرده ام
چوپان دروغ گوها را در کوهستان های زاگرس چوپانی کرده ام .گاو عمو حسین ها را من به چرا بردم .داستان حسنک را دیروز زندگی کردم و گاو وگوسفندانش را من اب و علف می دادم .اما امروز دنیای ماشینی آسمان خراش ها و سلام سفارشات الکترونیکی ،دنیای لبریز از آلودگی های صوتی ،فریادهای زجر کشیده وبی رنگ و ریای ما، صماخ هیچ گوشی را به ارتعاش در نمی آورد و در حلزون های هیچ شقیقه ای جای نمی گیرد...
تا بدانیم و بدانند کسانی هم بودند که با هزاران امید آرزو درس خواندند .اما به هیچ نتیجه ای نرسیدند...
اشاره : مطلب فوق از سری یادداشت های ارسالی مخاطبین می باشد و انتشار آن به معنی تایید یا تکذیب آن نمی باشد .
تاریخ انتشار :
9 دی 1398, 18:09
» اخبار مرتبط:
عکس : قبولی دختر ۱۳ساله در رشته پزشکی دانشگاه ایران40 دانش آموز بازمانده از تحصیل گچساران به کلاس درس برگشتندانتقام عجیب از نوعروس خیانتکار/پایان بازی با احساسات یک جوان!/دوباره پای تلگرام درمیان است!گفتگو با رتبه سوم کنکور تجربی: دانش آموزان فریب برخی کلاس های کنکور را نخورند+عکسگزارشی دلنشین از یک خانواده روستایی با چهار پسر دانشجوی دکترا و پزشکی
» اشتراک گزاری خبر