بخش اول:
به گواه تاریخ ،کهگیلویه روزگاری سرزمین وسیعی از استان کنونی کهگیلویه و بویراحمد را شامل می شد.تا سال 1342 شمسی قسمتی از استان فعلی کهگیلویه و بویراحمد جزء استان خوزستان و قسمتی نیز جزء استان فارس بوده است.»
(1)در سال 1337 ابتدا قسمت گرمسیری بهبهان به شهرستان کهگیلویه با مرکزیت تلگرد چرام تبدیل شد و سپس در سال 1338 این قسمت به شهرستان کهگیلویه با مرکزیت دهدشت تبدیل شد. این شهرستان کماکان جزء استان خوزستان و بقیه منطقه جزء استان فارس بود.
(2) به دنبال شورش ایل بویراحمد در تیرماه 1342، منطقه کهگیلویه و بویراحمد طبق تصویب نامه مجلس شورای ملی وقت، از استانهای فارس و خوزستان جدا و به فرمانداری کل تبدیل شد و یاسوج به عنوان مرکز آن تعیین گردید(3)بعدهادر اسفند 1352 شمسی فرمانداری کل کهگیلویه و بویراحمد به استان تبدیل شد.
(4)در سال 1337 منطقه کنونی شامل مناطق جغرافیایی گچساران ،باشت ،دهدشت،سوق،قلعه رئیسی،دیشموک،چرام،بهمئی و لنده تحت عنوان فرمانداری کهگیلویه از شهرستان بهبهان جدا می گردد. مرکز این فرمانداری ابتدا شهرتلگردچرام بود ولی بنا به مصالح بعد از فاصله کوتاهی ،شهر کنونی دهدشت به عنوان مرکز شهرستان انتخاب می شود.
(5)این شهرستان عظیم از سال 1353 تا کنون کوچک و کوچک تر شده است.به نحوی که در سال 1353 شهرستان گچساران و بخش باشت و در سال 1383،شهرستان لنده ،در سال 1389 شهرستان چرام و بخش سرفاریاب و در سال 1391شهرستان لنده از دل این شهرستان کهن جدا و به عنوان واحدهای اداری و سیاسی مستقل گردیده اند.
(6)در طی سالهای جنگ تحمیلی(1359-1368) استان کهگیلویه و بویراحمد ،دارای سه شهرستان بویراحمد به مرکزیت یاسوج و گچساران به مرکزیت دوگنبدان و کهگیلویه به مرکز شهر دهدشت بوده است. این بدین معناست که در ایام جنگ ، شهرستان کهگیلویه کنونی و بهمئی،چرام و بهمئی مجموعا با یک فرمانداری اداره می شده است. ولی توجه داشته باشید آنچه در این نوشتار مشاهده می فرمایید صرفا بر نقش شهرستان کهگیلویه کنونی در دفاع مقدس می باشد و برادران دیگری به نقش شهرستانهای دیگر به صورت مجزا خواهند پرداخت.
**شهرستان کهگیلویه در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی
انقلاب ایدئولوژیک اسلامی ایران ،تحت رهبری حضرت امام خمینی ره توانست تمامی توده ها و قوم های ترک و کرد و لر و عرب و بلوچ و فارس را برعلیه رژیم شاهنشاهی متحد و بسیج نماید.یکی از این مناطق قومی ،لرهای کهگیلویه ای بودند که در قالب سازمان های ایلی متفاوتی به حیات خویش ادامه می دادند. بخشی از ایل بویراحمد،ایل طیبی ایل بهمئی،ایل دشمن زیاری ،بازمانده های ایل نویی و ایل چرامی عمده ترین واحدهای اجتماعی این قوم در این شهرستان بوده اند.در کنار این واحدهای اجتماعی سادات با هویت های مستقلی و منسوب به اجداد خود در قلمرو این ایلات به حیات خویش و نقش آفرینی دینی مشغول بودند.خوانین و کدخدایان مهم ترین نیروهای متنفذ ایلی بودند.
در کنار این متنفذین نیروهای فرهنگی موثر این قوم عمدتاشامل :روحانیون،دانشجویان و فرهنگیان و دانش آموزان به سرعت شکل می گرفتند. هر چه این قشر نوظهور بیشتر فعالیت می کرد و فربه تر می شد از قدرت نفوذ آن متنفذین کاسته می شد. ،این قشر نوپدید برخلاف گروه متنفذین به سرعت خود را با پیامهای انقلابی و مبارزاتی و قیام حضرت امام ره هماهنگ نمودند.شهرستان کهگیلویه درسال 57 در محرومیت مطلق به سر می برد.
تنها نقاط شهری آن ،دهدشت و چرام بوده است که هر دو هم بیشتر شبیه به یک روستاههای پرجمعیت بودند. (8) در فاصله بسیار کمی از شهر دهدشت ،دوکانون پرحرارت جنبش انقلابی به نام بهبهان و گچساران قرار داشت که به طور مداوم با سرحلقه های انقلاب در قم و تهران و شیراز ارتباط تشکیلاتی داشتند و انقلابیون شهرستان کهگیلویه را تغذیه می کردند.فعالیتهای انقلابیون این شهرستان برعلیه رژیم از پاییز سال 1357 به نقطه اوج خویش نزدیکتر می شد.
محور فعالیتهای آنها به طور اجمال در این مدت شامل موارد زیر بوده است ::شعار نویسی و پخش اعلامیه های حضرت امام ره در همه اماکن عمومی مناطق شهری و روستایی ،،شرکت در راهپیمایی های کوچک و بزرگ در سطح شهر و روستا ،تخریب مراکز فرهنگی رژیم در شهرها.در تاریخ 19 آبان ماه 1357که ماموران رژیم در مسجد شهیدان گچساران مردم عادی را به رگبار بسته بودند ، بسیاری از جوانان شهرستان و خصوصا دانشجو معلمان دانشسرای مقدماتی گچساران که اهل کهگیلویه بودند نقش فعالی را بازی می کردند.
(8)مراسم سنتی محرم در سال 1357 از روز شنبه 11آذرماه شروه شده است .داغ شدن راهپیمایی و تند شدن شعارها در این ماه عرصه را بر نیروهای وفادار به شاه تنگ و تنگ تر می نمود. نهایتا در مورخه هشتم دی ماه همان سال یکی از روحانیون وفادار و مبارز ،شهید حجت الاسلام سید علی ورالدینی ،در شهر بهبهان به ضرب گلوله دژخیمان به شهادت می رسد.
(9) خون این شهید، آتش خشم انقلابیون را تند و تندتر می نمود.تشییع جنازه این شهید از شهر دهدشت تا روستای دم عباس به عنوان بزرگترین راهپیمایی شهرستان برعلیه رژیم مشهور شده است. شاه در بیست و ششم دی ماه فرارکرد.
(10) بسیاری از نیروهای وفادار کلا روحیه خود را از دست داده بودند.پس از این بود که سرلشکر مقصود همپایی استاندار نظامی استان کهگیلویه و بویراحمد(11) ، به قصد روحیه بخشی به ته ماند های امیدوار به بقای رژیم ،راهی مناطق و بخش های استان و شهرستان کهگیلویه می شوند. او پس از بازدید از باشت ،به منطقه چرام عزیمت و سپس به دیار دهدشت سر می زند و از آنجا برای سرکشی به سوی سوق سرازیر می شود که با استقبال بسیار کم متنفذین و شعارهای تند دانش آموزان و مردم انقلابی روبرو می شود.استاندار آخرین لاینی را که باید می دید لنده بود.
در بازگشت از لنده در حالی که بیش از ده ماشین سیمرغ دولتی از رجال استانی بدنبال او قطار شده بودند و سروان خدیویان فرمانده گردان و معاونین او به عنوان اسکورت امنیتی،پیش جنگ او شده بودند،ناگهان به صورت غیر منتظره ای وبی سابقه ای با خشم و قهر مردم انقلابی سوق روبروشدند.جوانان انقلابی با آتش زدن لاستیک و سنگ جاده را بر استاندار نظامی بسته بودند ،آنها از هر دو طرف به سبک انتفاضه امروزی لبنانی ها ،تمامی این ستون و اسکورت آنها را "بردکرچین "کردند به نوعی که جامهای اتومبیل های آنان کاملا شکسته شده بودند. گویند این کاروان ناکام با همین جامهای شکسته تا لحظه رسیدن به یاسوج اجازه استراحت نداشتند.(12)قاعدتا باید آنها همان شب به تهران تلگرافی مخابره نمودند که :ما هم داریم مثل برف آب می شویم.
(13)این حماسه که در تاریخ به نام تنگه مجاهدین سوق مشهور است بارها از سوی مدیران انقلاب مورد تقدیر قرار گرفت. عصر همان روز تنی چند از جوانان و فرهنگیان سوق را دستگیر می کنند که به همت مردم شهر دهدشت و متنفذین محلی پس از چندی آزاد می گردند. آخرین واقعه قابل ذکر خلع سلاح سروان خدیویان فرمانده گروهان دهدشت در ظهر روز 22بهمن درهمان تنگه مجاهدین سوق و خلع ید از پاسگاههای کل شهرستان توسط مبارزین بوده است .14)چنین بود که با پیروزی انقلاب از فردای بیست سوم بهمن شهر و شهرستان کهگیلویه بدست بچه های انقلاب افتاده بود.منابع: محفوظ و نزد نویسنده است.
ادامه دارد...
سید نورمحمد حسینی سوق
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر