حامد بهداد:اصغر فرهادی را دوست دارم ولی... به این مسئله فکر نمیکنم. اصغر فرهادی را دوست دارم و به تواناییهایش ایمان دارم. به هر حال نشد در فیلمش بازی کنم. حالا فکر کن میرفتم و اصلا اسکار هم میگرفتم، این جایزه نجاتم میداد؟ |
حامد بهداد مصاحبه تازهای با روزنامه همشهری داشته است. * بد نیست از اتفاق مهم این روزهای سینمای ایران شروع کنیم؛ از موفقیت «جدایی نادر از سیمین» در اسکار. عدهای معتقدند این یک موفقیت فردی است و ربطی به کلیت سینمای ایران ندارد. نمیشود تاثیر اساتیدی که بر گردن سینما و کلا حوزه تفکر و اندیشه این سرزمین حق دارند را نادیده گرفت. به نظرم باید ماجرا را موازی هم دید. لذتش برای همه است. اصغر فرهادی فرزند همین سینماست و از دل جریان سینمای راستین و اصیل بیرون آمده. اساسا تفکیک قائل شدن در این زمینه کار اشتباه و غلطی است. * امسال بازیگر فیلم فرانسوی «آرتیست» در حضور چهرههایی چون جرج کلونی وگری الودمن اسکار گرفت. فکر میکنید روزی برسد که یک بازیگر ایرانی سیمرغ بگیرد؟ جهانی شدن بازیگر ایرانی هم به دلیل محدودیت زبان و لهجه امکان پذیر نمیشود مگر در نقشهای خاص؛ بازی کردن در نقش یک پاکستانی که فرض بگیرید موهایش را هم رنگ کرده است. این خیلی فرق دارد با نقشهایی که سوپراستارهای سینمای آمریکا بازی میکنند. تو به عنوان یک بازیگر ایرانی هرگز در هالیوود جا نخواهی افتاد مگر اینکه نقش خاصی به پستات بخورد. تازه اگر هم این اتفاق افتاد باید دید تداومی در کار هست یا نه. * برای شما ظاهرا این امکان به وجود آمده بود که در فیلم یک کارگردان شاخص اروپایی بازی کنید. * چرا؟ * منظورتان از مشورت، کسب اجازه از اداره نظارت و ارزشیابی است؟ * در سالهای اخیر، سینمای ایران یک لژیونر در سینمای جهان داشته و او هم همایون ارشادی است که در ۲ فیلم بین المللی بازی کرده است؟ * حالا جدای از حضور در پروژههای بین المللی، موفقیت بازیگران سینمای ایران در عرصههای جهانی را چگونه میبینی. * به عنوان مثال جایزه خرس نقرهای بهترین بازیگری برلین برای گروه بازیگران «جدایی نادر از سیمین» * برویم سراغ فعالیتهای خودتان. در جشنواره امسال چند فیلم داشتید که مهم ترینش «نارنجی پوش» مهرجویی بود. نکته جالب در خصوص حضورتان در فیلمهای کارگردانهای نسل اول، انرژی و مایهای است که برایشان میگذارید و اینکه کاملا مشخص است که درک درستی از دنیا آنها دارید. در این زمینه شاید حتی تفاهمتان بهتر از همکاریهایی باشد که با فیلمسازان هم نسل خودتان داشتهاید. وقتی با مهرجویی کار میکردم با خودم کله باری از گذشته را به دوش میکشیدم؛ چیزهایی که از مهرجویی در وجود من ثبت شد، از گاو و دایره مینا تا هامون. من همیشه با این کوله بار سر صحنه نارنجی پوش حاضر میشدم، درست مثل وقتی که با کیمیایی کار میکردم و همه آن نوستالژی سینمای ناب کیمیایی همراهم بود و کمکم میکرد که به دنیای او نزدیک شوم. وقتی با یک مولف بزرگ همکاری میکنم زبان او را به خوبی تشخیص میدهم و بر اساس همان زبان و روایت بازی میکنم. شاخکهای من خوب تشخیص میدهد. و فکر میکنم این حس و ویژگیای خدادادی است. امیدوارم که در کار با فیلمسازان جدید هم بتوانم به این مسئله دست پیدا کنم. البته مسئله اینجاست که باید قالبی وجود داشته باشد تا من بتوانم بر اساسش بازی کنم. وقتی هیچ دنیایی وجود ندارد از خلا نمیتوان به چنین چیزی دست پیدا کرد. آن وقت من هم سر صحنه سردر گم میشوم. * مهرجویی این سالها قدری بیحوصله نشده؟ فاصله فیلمهای اخیرش از «دایره مینا»، «اجاره نشینها»، «هامون»، «لیلا» و... زیاد شده. به نظر میرسد مهرجویی خسته و کم حوصله شده منتقدان ممکن است به فیلمهای مهرجویی یا کیمیایی نقد داشته باشند ولی کدام بازیگر است که دلش نخواهد با اینها کار کند؟ این بزرگواران فرق دارند برای من با بقیه کارگردانها. قبلا هم گفتهام من جلوی دوربین مهرجویی و کیمیایی ادای دین میکنم به سینمایشان. چیزی که در آنها هست و من را معتحب میکند انگیزه بالایشان است و اینکه در شرایط هم واقعا تلاش میکنند و از نفس نمیافتند. کیمیایی هر سال عمرش فیلم ساخته یا مهرجویی. اینها به صورت مادر زادی هنرمند به دنیا آمدهاند. فیلمهای بد اینها از فیلمهای خوب خیلی از کارگردانها بهتر است. * با این تفاصیل طبیعی است که از تک سکانس «محاکمه در خیابان» اینقدر خوب استفاده میکنید و در واقع قدرش را میدانید و در «جرم» بازی را به نمایش میگذارید که حاصل انطباق و درک درست دنیای قهرمانان کیمیایی است... یک مکانیکی است که در گوشهای خاموش است ولی له نشده، در جرم منهدم شده ولی یک انگیزه لازم دارد تا دوباره بایستد؛ مثل سید در «گوزنها». وقتی جلوی دوربین کیمیایی بودم همه حسم به این قهرمانها و کاراکترها بود. با همه وجودم بازی میکردم و حواسم بود که مقابل دوربین چه مردی ایستادهام. قهرمانهای کیمیایی هر چقدر هم از نفس بیفتند کاریزمایی دارند که برای تماشاگر جذابشان میکند. * فکر میکنید چرا آدمهای کیمیایی با تمام فراز و نشیبهایشان دوست داشتنی و تماشایی از کار در میآیند؟ * برگردیم به فیلمهای شما. «انتهای خیابان هشتم» جز اکران نوروزی است که به نظر میرسد در آن فرصت خوبی برای ایفای نقش کاراکتری عصیانگر فراهم شده باشد. کلا اینجور نقشهایتان بیشتر دیده میشود. * ولی شما در جشنواره بیست و نهم فیلم فجر برای جرم سیمرغ نقش مکمل را گرفتید. * آن سیمرغ هم به نظرم بیشتر با سلیقه و نگاه و مدیریت علی معلم به دست آمد. فکر میکنم معلم در تمام جوایز جشنواره بیست و نهم سهم داشت و به نظرم انتخابهای خوبی هم صورت گرفت. شاید اگر او در هیات داواران نبود نه جایزهای به شما میرسید و نه اساسا این همه سیمرغ برای «جرم». * یکی از بازیهای خوب کارنامهتان «نارنجی پوش» بود که داوران جشنواره امسال نادیدهاش گرفتند. در نارنجی پوش سفری جالب داشتم در محضر او؛ سفری پر پیچ و خم که وقتی نگاه میکنم پر از زیبایی و حیرت است. مهرجویی و کیمیایی بزرگان این سینما هستند. اگر مرحوم حاتمی زنده بود صد در صد با او کار کرده بودم. در فیلم بیضایی هم دعوت شدم آن موقع ترسیدم در رفتم که آن البته حکایت دیگری دارد. * یکی از نقشهایی هم که رد کردید «درباره الی» بود. قرار بود چه نقشی را بازی کنید؟ * الان پشیمان نیستید که بازی نکردید؟ «درباره الی» میتوانست مسیر تازهای برایتان باز کند. * کوتاهی و بلندی نقش هم انگار برایتان مسئله نیست. در «پله آخر» علی مصفا نیز نقش بسیار کوتاهی بازی کردهاید. چرا حامد بهداد این نقش تک سکانسی را بازی میکند؟ * سوالهای زیادی مانده ولی فضای ما محدود است. نکتهای هست که دلتان بخواهید بگویید؟ به فرهادی و گروه بازیگریاش، به شهاب حسینی، پیمان معادی، ساره بیات و لیلا حاتمی، به محمود کلاری و محمود سماک باشی تبریک میگویم. امیدوارم باز هم شاهد چنین موفقیتهایی باشیم، باز هم شادی این گروه را ببینیم و ما هم خوشحال شویم. |
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر