وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ؛ و با هم نزاع مكنيد كه سُست شويد و مهابت شما از بين برود، و صبر كنيد كه خدا با شكيبايان است.(انفال/46)
اگر چه هیچوقت در قید و بند جریانات اصولگرایی و اصلاح طلبی نبودم و حتی کوشیدم محور افکارم را معطلل این مباحث نکنم، اما رقص نامیمون قلم های بی تدبیری که امید را از دلها می رماند و کراهت مقالات ناشایسته بر آنم داشتند تا جوهر سیاه این قلم شکسته را بر میرزا قشمشمانی بریزم که خواسته یا ناخواسته بر آتش فتن می دمند و بر امواج اختلافات موج سواری می کنند.
همیشه با خود می گفتم چه خوب بود اگر جریانات اصولگرا و اصلاح طلب به مثابه دو محور بولدوزری باشند که راه پر از سنگ انقلاب را به سمت اهداف ناب اسلام باز کرده و برای مردم هموار نمایند
بیش از صدروز است که دولت "دکتر احمدی نژاد" با تمام فراز و فرودهایش سکان قدرت را واگذار کرد و جای خود را به دولت تدبیر و امید "دکتر روحانی" داد، اما دهها و شاید صدها صفحه و مقاله در نقد دیرهنگام و بی ثمر دولت نهم و دهم و تضعیف زودهنگام و بسیار زیانبار دولت یازدهم ایران نگاشته شده است. و این در شرایطی است که صد و اندی روز است که احمدی نژاد رفته است و بی شک برنخواهد گشت که بخواهیم رویه اش را تغییر دهیم و از طرفی هنوز مهر ریاست جمهوری دکتر روحانی خشک نشده است که انتظار معجزه از ایشان داشته باشیم و درگیر مسائل کلان و محتاج زمانش نماییم ...
اعتقاد کامل دارم که نقد و نقادی رکن رکین جامعه و محوری برای توسعه همه جانبه کشور و به تبع آن استانهای مستحقی چون استان مستعد ما خواهد بود؛ لذا اخلاق اسلامی و وفای به انقلاب اقتضای آن دارد که هرکس از طرف نظام مقدس اسلامی و با آراء مردمی مسئول و منصوب شود و در چارچوب اهداف انقلاب و رهنمودهای رهبری معظم حرکت نماید، باید در نقد نقادان حفظ حرمت شده و از طرف مردم نیز حمایت شود، ولو اینکه اشتباهاتی هم داشته باشد همچنان که هیچ انسانی عاری از خطا و اشتباه نبوده و نخواهد بود، و خلاصه اینکه ارزش نقد و اهمیت نقادی، هرگز اخلاق اسلامی و مصلحت انقلاب را نفی نمی کند.
لذا مادامی که صاحبنظران و اصحاب قلم ما خود را به اصل "هر سخن جای دارد و هر نقطه مکانی" پایبند ندانسته و در مسیر احساسات سطحی و تعصبات بیجا، یکه تازی کنند، ذم و مدح آنان با هر رقص قلمی که باشد ثمره مفیدی را عاید این مملکت نخواهد کرد و چه بسا که پیشرفت تصاعدی این امواج غالبا مخرب، مسخ ناخواسته اهداف والای انقلاب اسلامی را به منصه ظهور رساند.
از نخستین روزهای پیروزی دکتر روحانی در انتخابات، شاهد نقدهای بجا و بیجای دول نهم و دهم از طرف کسانی که علی الظاهر خود را اصلاح طلب معرفی می کنند بودیم که گاها به تخریب نیز کشیده شد، و از طرفی داعیه داران اصولگرایی نیز از آغاز استقرار دولت جدید، قلم بدست گرفته و نقد زودهنگام ایشان را استارت زدند که در این میان دستاوردهای چشمگیر و عملکرد قابل قبول دولت از جمله توافقات مهم مسئله هسته ای و عزل و نصب طبیعی و تا حدی منطقی مدیرانی که مؤید دولت جدید نبودند از جمله رؤسای دانشگاهها را دستاویز خود قرار دادند که اقدامات هر دوطیف، غالبا تخریب مغرضانه را مصداق می شود نه انتقاد مصلحانه؛ و مسلما سیل حوادثی که این تفکر و این روند به دنبال خواهد داشت، تبعات جبران ناپذیری درپی دارد.
سیر در آثار و اندیشه های امام خمینی(ره)، مؤید آنست که حضرتش بر این باور بوده اند: "حتی ملیت و ملیت گرایی، آنگاه که بخواهد موجب قرار گرفتن ملل مسلمان در برابر یکدیگر و تفرقه میان آنان گردد، اساس بدبختی مسلمین است"، و ایشان به صراحت ملی گرایی را خلاف اسلام می دانند؛ از دریچه این نگاه هوشمندانه بدیهی است که طرح گفتمانهای اصولگرایی و اصلاح طلبی اگر بخواهد به شکاف و بالطبع دشمنی در میان عناصر انقلاب منجر شود و به قصد حزب گرایی باشد، مستوجب مسخ شدید اهداف انقلاب و تضعیف زیانبار بازوان نظام اسلامی خواهد شد.
هرگز منکر آن نیستیم که احزاب در جای خود بازوان توانمند نظام اسلامی و انقلابند، اما در صورتی که مکمل همدیگر باشند نه مخرب یکدیگر؛ در صورتی که مستوجب برون رفت از معضلات باشند نه زمینه ساز مشکلات و زاینده اختلافات؛ که چنین اهدافی نیز در صورتی محقق خواهد شد که احزاب سیاسی قدم در راه روشن و پربرکت "آشتی ملی" گذاشته و نقاط ضعف یکدیگر را اصلاح نمایند، نه اینکه نقاط قوت همدیگر را تخریب و به چالش بکشند.
لذا غرض حقیر آنست که عرض شود در بیشه اندیشه من نوعی و امثال من، پرداختن به مسائل وقت کش و هزینه بری همچون جنگ احزاب و داعیه اصلاح طلبی و اصولگرایی، نه تنها گرهی از مشکلات مهمی که در کشور و بخصوص در استان مستعد و محروم ما جا خوش کرده اند باز نخواهد کرد و بر حجمشان خواهد افزود، بلکه مسیر همت و انرژی دولت تازه نفس یازدهم را از راهگشایی و آواربرداری مشکلات موجود، به بیراهه تمرکز بر مسائل تاریخ گذشته و صرفا بیان مشکلات به جا مانده منحرف می کند، که غالب تبعات حتمی آن نیز متوجه همین دولت فعلی شده و بالطبع گریبان اقشار مختلف را نیز خواهد گرفت.
در ایرانی که امروز استعمارگران و جهانخواران، حتی به پیچ و مهره های پیشرفتش حسادت کرده و بازکردنشان را آرزو می کنند، فرصتی برای خودزنی و خودسوزی نیروهای خودی به جای خودسازی وجود ندارد؛ و بی شک این فرافکنی و ایجاد شکاف بین احزاب و نیروهای وابسته به نظام، برای غربیان طماع و صهیونیسم غاصب، خوراک راحت الحلقومی است که هرچه از آن ببلعند بازهم برایش له له می زنند؛
و چه بسا که همین دست به یقه شدن احزاب داخلی و تخریب از درون، برنامه از پیش تعیین شده و مورد استقبال مستعمرینی است که می خواهند اجتماع و انسجام ایران اسلامی را نه تنها متفرق که باهم دشمن نموده و نهال اختلافات را در افکار اقشار و احزاب داخلی غرس نمایند؛ که این موضوعات می تواند تکرار دوباره جنگ احد باشد که روی آوردن به غنایم و منافع شخصی پس از پیروزی، سپاهیان خاطرجمع اسلام را از خدعه دشمن غافل نمود و پیروزی شیرینشان را به شکستی تلخ مبدل ساخت.
دامن زدن به این اختلاف و آفرینش چنین تنشهایی در کشور ما و خاصه در این برهه زمانی، جز ذبح وحدت ملی و ریختن خون انسجام اسلامی دستاوردی نخواهد داشت؛ و این همان چیزی است که سگ هار منطقه سودای آن دارد، اما او سر بر دودست خوابیده و ما خواسته یا ناخواسته با دستان خودمان بنای آرمانهایش را ساخته و با قلم خویش، خطوط اهدافش را پیاده می کنیم.
امروز که رشد و توسعه اسلام و نجات مسلمین از هجوم خونخوارانه اسلام ستیزان، مستلزم آنست که حتی اختلاف میان شیعه و سنی را به شدت مذموم بدانیم، اسفناک است اگر در مملکتی که داعیه دار اسلام و وحدت مسلمین است، حصار احزاب کشیده و گردن به یوغ گروهها و آنهم در راستای تخریب نیروهای خودی گذاریم.
امام علی(ع) با عثمان و رویه حکومت وی و اصلا با اصل خلافت وی مخالف بودند اما مخالف شدید قتل ایشان نیز بودند و دلیلش را اینگونه فرمودند که "نمی خواستند خلیفه کشی در جامعه مسلمین رواج پیدا کند"، حال اگر در چنین شرایطی تخریب و تخدیر رئیس جمهوری که شخص دوم مملکت است و دولتی که مجری توسعه و ترقی کشور است باب شود و این روند ادامه یابد، مسلما تمام رؤسای جمهور آینده نیز به هر دلیلی باید سر به این تیغ ناخوشایند بدهند که یقینا این راه به ناکجاآباد ختم خواهد شد.
بی شک در نظام اسلامی ایران که برآمده از متن آزادی و اراده مردم و توأم با مسئولییت الهی است، هر مسئولی که پذیرای منصبی شد ملزم به پاسخگویی و محتاج نقد خواهد بود، اما پاسخگویی در دادگاه قوانین و بر اساس مصلحت نظام مقدس اسلامی نه در بیدادگاه کوچه و بازار و بر اساس اوصاف نقلی و سماعی و به طوری که "هر کس هر چه هوس می کند به زبان آورده و قلم بزند".
از نگاه بنده نوعی، امروز که ایران اسلامی و انقلابی که ماحصل خون هزاران شهید است، در تقابل با استعمارگران حریص و یهودیان مریض قرار دارد و دندان هار زیاده خواهان را به وضوح دیده می شود، دامن زدن به اختلافات تفرقه انگیز و جبهه گیری ناثواب برای اهداف انحصاری و مسیر آب را به آسیاب دشمن شکستن، بزرگترین خیانت به قطرات خون شهدا و خاک خونبار ایران بوده و با هیچ توجیهی در سبد مصلحت فعلی و منافع ملی مملکت نمی گنجد.
امروز به وضوح شاهدیم، آنجا که رئیس جمهور وقت از دولت فراجناحی می گوید و از مشی اعتدال سخن می راند، کاسه های داغ تر از آشی بر میز لیز سخن تیز نشسته و اشک تمساح ریزان حکایت "بخشیدن خان و نبخشیدن خانعلی خان" را زنده و دیگرانی نیز به گناه نکرده متهمش کرده و "گنه کرد در بلخ آهنگری، به ششتر زدند گردن مسگری" را تداعی می کنند.
ما امروز محتاج جمع بندی امتیازات و رفع نقایص موجود به هرشکل ممکن هستیم و نیازمند آنیم که کرکره حزب گرایی را پایین کشیده و در قالب ید واحد ایرانی و پای ثابت اسلامی و در صراط مستقیم اسلام و به سوی اهداف والای انقلاب حرکت نماییم.
در پایان ضمن عرض پوزش به محضر تمامی اصحاب اندیشه و قلم این دیار، امید است نظر صاحبنظران و قلمِ قلم بدستان، از سیر در منافع مطلقا حزبی و گرایش های صرفا جناحی، به سمت به سمت انتشار آئین متکامل اسلام و حفظ و تقویت انقلاب خونبار مردم ایران بچرخد.
انشاءالله
بقلم سعیدکرمی
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر