سينماي ايران بي سابقه ترين وضعيت خود را اين روزها و اين سالها تجربه ميکند. گويي هنر هفتم تلاش دارد تا فاصله چنداني با وضعيت اقتصاد، ورزش، اجتماع و سياست ما نداشته باشد.اين هنر- صنعت که وابستگي حياتي به افکار عمومي دارد، اين روزها حال خوشي ندارد.بيمار محتضري است که به زور کمک نفس بودجههاي دولتي، تنفس ميکند. اين موجود بيمار، روي تختي دراز کشيده است که تمام فرزندان، بستگان، مخاطبان، مسئولان بالادست و حتي دشمنانش به دورش صف کشيده اند و نفس هايش را ميشمارند. برخي از او قطع اميد کرده اند و در ذهن خود به دنبال قبري مناسب برايش ميگردند و احتمالا به مجلس ترحيمش ميانديشند و حتي شعر روي سنگ قبر و اعلاميه هفتم و چهلم اش را نيز انتخاب کرده اند.برخي ديگر که هنوز به معجزه اعتقاد دارند،اشک در چشم، دست به دعا برداشته اند وتا شايد اعجازي مسيحايي رخ دهد و بيمار محتضر اندکي چشم بگشايد. گروهي البته نيز مخالف بااينان، اين موجود مفلوک را گناهکاري مي دانند که ايمان و امان مردمان را برباد داده و اکنون خود به عقوبت گناهانش، مکافات پس ميدهد. اينان البته که مرگ بيمار را طلب ميکنند و اگر دستشان برسد يکي از چند لوله پلاستيکي وصل شده به او را قطع ميکنند تا راه نفسهاي کمکي را نيز بگيرند. از سوي ديگر مسئولان و متوليان نگهداري اين موجود، نيزمانند زماني که ورزشکاران ودانشمندان و افراد مشهور ديگر در بستر بيماري افتاده اند، دست در جيب کرده و اعلام ميکنند که همه خرج کفن و دفن و مجالس يادبود و بيمه و مقرري بازماندگان را تقبل خواهند کرد. اين موجود اما چرا به اين روز افتاده است؟ پاسخ به اين سئوال بدون ترديد تقصيرات را متوجه همه اطرافيان وي خواهد کرد. دشمنان که وضعشان روشن است. تقصيرات را به گردن ميگيرند وبا افتخار اعلام ميکنند که حاضرند روي همين تخت گلويش را هم بفشارند تا اين نفسهاي به شمارش افتاده به آخر برسد و از رنج زنده ماندن به اين صورت رهاشود. اما ديگراني که ظاهرا به عيادت وي آمده اند، کمتر از دشمنان در اين وضعيت دخيل نيستند. آن روز که مخاطبان به جاي مراجعه به گيشههاي سوت وکور سينماها، در پياده روهاي شهر به دنبال نسخه قاچاق فيلمهاي روي پرده ميگشتند و خود نيز با تکثير نسخههاي بيشتر براي عمه، عمو، خاله، دايي و کل فاميل، نياز به مراجعه به سالنهاي سينما را در مخاطبان کاهش دادند، لگدي محکم نثار اين موجود نگون بخت کردند. فرزندان اين بيمار که همان سينماگران هستند نيز در طول همه اين سالها ثروت اين پدر پير را به تاراج بردند. برخي از آبرويش مايه گذاشتند تا به مسندي در راهروهاي قدرت برسند.بعضي اطلاعيههاي سياسي خود را با امضاي وي منتشر کردند. گروهي از ارتباطاتش بهره بردند تا اميال ضد فرهنگي خود را ارضا کنند. تعدادي از اين فرزندان نيز با حسادتهاي عجيب و غريب،از موضع دينداري برادران و خواهران خود را بدکاران و فاحشههايي خواندند که در اين خانه مسکن گزيده اند تا به اشاعه فحشا و منکرات بپردازند و لابد بايد به دار مجازات آويخته شوند. گروهي ديگر از اين فرزندان همه نام و اعتبار پدر را به کميتي با واحد دلار و ريال تبديل کردند تا با آن شرکتي سودآور تاسيس کنند که تنها خروجي آن پول است. برخي از متوليان و مسئولان نيز آن را صندلي محکمي ديده اند که ميتوان برآن نشست و برديگران آقايي کرد. از نگاه آنان، اين صندلي بايد خوب سواري بدهد و اگر گاه فنرش از جا دررفت يا پايه هايش کمي اين طرف و آن طرف رفت، به جاي وارسي، بايد برآن محکم تر نشست تا فرصت تکان خوردن پيدانکند و يادش نرود که بايد تنها صندلي باشد، تا هم بتوان از روي آن به ميزي پراز مزايا مسلط شد و هم با مردمان به اقتدار سخن گفت. اين اطرافيان که اکنون گرد تخت اين بيمار محتضر حلقه زده اند، بدون ترديد در وضعيت به وجود آمده سهمي دارند، اما اين همه داستان نيست.بلکه نگاهي فراخ تربه جوانب پيرامون اين موضوع نشان ميدهد که برخي از سياسيون نيز بهتر ديده اند که بخشي از بازي خود را به اين زمين بکشانند. آن چنان که زمين ورزش را جولانگاه خود قرار داده اند و آن گونه که حوزههاي ديگر فرهنگ را سمکوب اسبان خود کرده اند. در گيريهاي اخير پيرامون موضوع اکران برخي فيلمها در سينماهاي تحت نظارت حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي، و جهت گيري تند برخي سينماگران و مقامات دولتي بر سر اين موضوع و همچنين حملات شديد اخير هردوطرف برسر موارد مطرح شده در يک فيلم سينمايي از آن جمله است. اگرچه نميتوان از احساسات برخي از مردم درباره موارد مطرح شده در برخي فيلمهاي سينمايي چشم پوشي کرد، اما بدون ترديد اردوکشي خياباني، آنچنان که در موضوعات تنش زا منع شده است در اين زمينه نيز ضمن اينکه برالتهابات نه چندان کم جامعه ميافزايد، ميتواند لگد محکم تري براين جنازه نيمه جان باشد.
|