اصلاحطلبان هنوز در کش و قوس و رصد فضای سیاسی هستند. آنها انتخابات را فرصتی برای حضور خود قلمداد میکنند و خواهان آن هستند اگر بخواهند در انتخابات حضور موثر داشته باشند باید به اجماع حداقلی برسند. در این زمینه با حجتالاسلام رسول منتجبنیا، روحانی اصلاحطلب گفتوگو کردیم و نظرات وی را در اینباره جویا شدیم. طبیعی بود شرایط چندان مطابق میل وی نباشد. وی همچنین سابقه نمایندگی مجلس و نمایندگی حضرت امام خمینی(ره) و ریاست سازمان عقیدتی سیاسی شهربانی کل کشور را نیز در کارنامه دارد. وی در این گفتوگو، گلایهای جدی از نوع صحبتها و مصاحبههای اصولگرایان درباره اصلاحطلبان داشت:
سمتوسوی رقابت سیاسی درحال حاضر چقدر مناسب است؟
رقابت سیاسی در جامعه، بین احزاب، گروهها، جبههها و جناحهای سیاسی، امری معقول و قابلقبول است و حتی میتوان گفت اینگونه رقابت برای جامعه سالم و سازنده است. بهعبارت دیگر هرکس در شرایطی باشد که بتواند نقطهنظرها و دیدگاههای اثباتی خود را مطرح کند و احیانا درصورت وجود مشکل و آسیب خاص، با حفظ منطق و اصول مستدل، اقدام به انتقاد کند تا موازین اخلاقی و دینی در نقدها رعایت شده باشد. اینگونه بحث به اسم رقابت سیاسی مورد قبول همه گروهها و تفکرات سیاسی باید باشد. ممکن است حتی دو برادر، دیدگاه سیاسی متفاوت داشته باشند که باید نقطهنظرات خود را طرح کنند و دیدگاه برادر را با ابراز نقطهنظرات و آوردن دلایل مخالف نقد کند و طرف مقابل هم فرصت داشته باشد تا دفاع کند تا درنهایت نتیجهای مطلوب، هم برای خود افراد و هم جامعه و مردم حاصل شود. در اینصورت افراد جامعه هم با گروهها و احزاب مختلف آشنا میشوند و هویت تفکرات مختلف را بهتر میشناسند چراکه هر تفکری برای اثبات مواضع خود، از برهان و دلیل استفاده کرده است. درصورت بروز چنین اتفاقی، میتوانند آگاهانه و آزادانه به کرسی انتخاب تکیه کنند و دیگران هم حق انتخاب برای قبول یکی از نظرات داشته باشند. این جامعه بهترین جامعه و مطلوبترین جامعه است، در مقابل، جامعه بینشاط جامعهای است که نقطهنظرها در آن مکتوم و مخفی بشود و اجازه بروز نداشته باشند. یعنی جامعهای که در آن نظر و عقل و اراده وجود نداشته باشد، جامعهای عاقل نیست چراکه هر فرد برای خود صاحب تفکر و گرایشی است که باید اجازه داشته باشد آن را بروز بدهد. ممکن است جامعهای بهگونهای مدیریت بشود که افراد در آن جرات ابراز نداشته باشند و مبنای آن جامعه در این باشد تنها یک تفکر وجود داشته باشد و باقی تفکرات هم خاموش و ساکت باشند. این جامعه، شبیه گورستان است و نمیتوان آن را پویا خواند و سرزنده تلقی کرد. اما جامعه دیگری هم وجود دارد که هرکس و هرگروه، دیدگاههای خود را مطرح کنند اما این دیدگاهها بدون استدلال و بدون ارائه برهان باشد و از سوی مقابل انتظار داشته باشند مردم هم بدون چون و چرا چنین حرفهایی را بپذیرند و تبعیت کنند که البته چنین شیوهای هم دستکمی از نمونه اول ندارد. به بیان دیگر نظریهها ابراز میشود اما دلایل آن ابراز نمیشود و این هم نوعی تحمیل و زورگویی است. یعنی آن جامعهای است که بهجای تکیه روی استدلالها و اظهارنظرها، روی تهمت و افترا و تخریب رقیب تکیه داشته باشد. چنین جامعهای هم درحقیقت از حد تمدن و شهروندی خارج شده است و به سوی جنگل گام برمیدارد، جامعهای که بهجای رفاقت، تنازع و اختلافات در آن افزایش مییابد و افراد این اجازه را به خود بدهند که پتکی بر سر رقیب بزنند بنابراین تنها جامعهای مورد قبول است که تمام اندیشهها آزاد باشند و تمام صاحبان تفکر، بتوانند نظریههایشان را تشریح کنند. متاسفانه گاهی میبینیم که افرادی پا روی اصول میگذارند، گاهی با این مساله روبهرو میشویم که درمییابیم هنوز آنچنان که باید اصول رقابت و فعالیت سیاسی را نیاموختهایم و تنها به دنبال آن هستیم که خودمان در جامعه حضور داشته باشیم.
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر