» با « فرج» مي پريدم نه «فرح»
غلامعلي حدادعادل که اين روزها نامش بيشتر با انتخابات رياست جمهوري يازدهم گره خورده است، در کنار اظهارنظرهاي انتخاباتي خود، با انتشار يادداشتي مفصل به برخي از ادعاهاي دکتر عبدالکريم سروش درباره وي، فعاليتهاي فرهنگي و سياسي اش پاسخ داد. نحوه حضور حدادعادل به مجلس ششم، فعاليتهاي دانشگاهي و سوابق قبل از انقلاب وي از جمله مواردي بود که در سخنان چندي پيش سروش مورد انتقاد واقع شد که اين نماينده مجلس نهم به آنان پاسخ گفت. در ابتداي اين يادداشت که با عنوان «پاسخي به تهمتها (يک حرف از هزاران)» منتشر شده آمده است: عبدالکريم سروش سالهاست به من و بسياري ديگر ناسزا ميگويد و من، اگرچه سالهاست در قبال ناسزاهاي او سکوت کردهام، اين بار ميخواهم سکوت خود را بشکنم. حدادعادل ابتدا درباره يک ادعاي سروش مبني بر سرقت ترجمه يک کتاب فلسفي توضيحات مفصلي ارائه کرد. رئيس مجلس هفتم در بخش ديگري به ادعاي ديگر سروش درباره ترجمه وي از قرآن نيز با ذکر جرئياتي پاسخ داد و نوشت: ترجمه من از قرآن کريم در سال 1390 منتشر شده و در يکسالونيم گذشته به چاپ سوم رسيده و چاپ چهارم آن نيز در دست انتشار است. همگان ميتوانند آن را نقد و ارزيابي کنند. سروش هم ميتواند آن ترجمه را ملاحظه کند و هر جا عيب و ايرادي ديد تذکّر دهد و مطمئن باشد که، اگر نقد او از مقوله سبک و سليقه نباشد و به رفع خطايي که کمتر مترجم قرآني از ان مصون است بينجامد، من از آن استقبال ميکنم و آن را مايه ارتقاء ترجمه خود خواهم دانست. مدّعي عربيداني هم نيستم. نُهسالي تلاش کردهام و ترجمهاي از قرآن بهدست دادهام که بسياري آن را پسنديدهاند.
از جمله کساني که آن را پسنديده، آقاي بهاءالدّين خرّمشاهي است که خود سالها قبل به ترجمه قرآن همّت گماشته است. نماينده مجلس ششم در بخش ديگري از نامه خود به يک ادعاي ديگر سروش درباره نحوه ورود وي به مجلس ششم پاسخ داد و نوشت: سروش اتّهامهاي ديگري هم بر من وارد کرده است؛ آنجا که گفته است:«با مدد و نصرت آقاي جنتي و با ابطال 700 هزار رأي عليرضا رجايي... وي به گرمخانه مجلس راه يافت». او ادّعا ميکند که من بهناحق وارد مجلس ششم شدهام و رأي نداشتهام و شوراي نگهبان را متّهم ميکند که براي من رأي ساخته است. بايد پرسيد وي از کجا به چنين يقيني رسيده است؟ آنچه اتّفاق افتاد اين بود که نخست، بر اساس اعلام وزارت کشور دولت اصلاحات، اعلام کردند که من رأي نياوردهام و در فهرست سي نفر نمايندگان تهران نيستم. شوراي نگهبان به بازگشايي صندوقها و بازشماري آرا اقدام کرد. نتيجه شمارش مجدّد آراي حدود 700 صندوق از مجموع 3000 صندوق اين شد که من بهعنوان نفر بيستونهم به مجلس راه يافتم. در آن زمان، اصلاحطلبان جنجال کردند و مانند سروش شوراي نگهبان را متّهم به رأيسازي براي من کردند و اعتبارنامه مرا به مدّت پنج ماه در مجلس ششم متوقّف کردند. اينجا مجال کالبدشکافي آن واقعه نيست. من از سروش ميپرسم تو از کجا به درستي آنچه وزارت کشور دولت اصلاحات اعلام کرده بود و به نادرستي آنچه شوراي نگهبان بعداً اعلام کرد پي بردهاي؟ آيا جز اين است که اين ادّعا و اتّهام را برپايه اين پيشفرض و اين اعتقاد بنياد نهادهاي که مجريان انتخابات آن دوره صادقاند و شوراي نگهبان خلاف ميگويد؟ در مقابل کسان ديگري هم هستند که معتقدند مجريان انتخابات آن دوره در شمارش آرا دستکاري و تقلّب کردهاند و بازشماري شوراي نگهبان ميتوانسته به روشن شدن حقيقت کمک کند. حداد افزود: حالا من از سروش ميپرسم آيا شما که اينگونه با قاطعيت و يقين از آراي صندوقهاي انتخابات مجلس ششم و تعداد رأي نامزدها صحبت ميکنيد، همه آراي صندوقها را شمردهايد؟ معلوم است حرفهاي کساني را تکرار ميکنيد که خودشان مجري بودهاند و در اين قضيه در معرض اتّهاماند. شما «خصم» را «شاهد» گرفتهايد و همه ميدانند که در هيچ محکمهاي «خصم شاهد نميشود». خود من هيچگاه درباره تعداد آراي خودم اظهار نظري نکردهام، چون به آراي داخل صندوقها دسترسي نداشتهام.استاد فلسفه دانشگاه تهران در بخش ديگري نوشته است: تهمت ديگري که سروش در همان پينوشت شماره 2 به من زده اين است که:«...اگر تا ديروز با"فرح" ميپريد، امروز از فرح ميپرد». اشاره دکتر سورش به رابطه دوستي حدادعادل با سيد حسن نصر استاد فلسفه دانشگاه تهران در قبل از انقلاب و رئيس انجمن سلطنتي فلسفه است. حدادعادل در اين باره پاسخ داد: من از او ميپرسم کجا من به قول تو با"فرح" پريدهام؟ آيا ممکن است مدرک و سندي دالّ بر اثبات اين ادّعاي خود بهدست دهي؟ من چه کاره بودهام که با"فرح" سروکاري داشته باشم؟ من به اصرار و ابرام از تو ميخواهم چنين کني و بگويي که اين ادّعا بر پايه چه واقعياتي بنا شده است. آيا، از اين منصفانهتر، ميشود از کسي که ادّعايي ميکند تقاضايي کرد؟ و از اين «مظلومانهتر»؟ تو اگر کوچکترين سند و مدرکي داشتي قطعاً رو ميکردي.ولي من، براي آنکه همه بدانند که تو دروغ ميگويي، تنها به يک نمونه از سخنان خود تو استناد ميکنم. حتماً به ياد داري که وقتي کتاب «نهاد ناآرام جهان» را در لندن نوشته بودي و ميخواستي آن را در ايران چاپ کني، دستنوشت خودت را به من سپردي و من چند ماه زحمت کشيدم و آن را ويرايش کردم و به آن سروسامان دادم و برايش ناشر پيدا کردم و بر همه چيز، از کاغذ و قطع و جلد و کارهاي لازم ديگر، نظارت کردم تا آن کتاب در آمد و اين همه به سال 1356 بود. تو در مقدّمه آن کتاب نوشتي:«دوست پرمهرم، آقاي غلامعلي حدّاد عادل نيز با محبّت بيدريغش مرا مدد بسيار رساند و اگر همکاريهاي مشفقانه او نبود، اين دفتر چنانکه اينک هست نميبود. سپاس بسيار من براي او و براي دوستان ناشناخته و ناآشناي بسياري که همکاريها و تشويقهاشان بهنحوي در تکميل اين دفتر سهمي داشته است».قصد من از آوردن اين چند سطر در اينجا اين است که همگان بدانند در همان سالهايي که سروش مدّعي شده من «با فرح ميپريدهام»، براي او «دوست پرمهر»ي بودهام و تنها کسي بودهام که او ميتوانسته کتابي مانند «نهاد ناآرام جهان» را بهدستش بسپارد و از «همکاريهاي مشفقانه» او بهرهمند شود. بايد از سروش پرسيد اگر حدّاد با فرح ميپريد و تو مخالف بودي، پس اين رابطه صميمانه و دوستانه و همکاريهاي تنگاتنگ ميان تو و او چه معنايي ميتواند داشته باشد؟ چطور کسي هم با فرح ميپريده و هم «دوست پرمهر» تو بوده است؟ حقيقت اين است که من با تو ميپريدهام، با"فرح" نميپريدهام، با"حاج فرج" ميپريدهام. آيا اين تناقض نيست و آيا همين يک حرف از هزاران حرف که درباب اين تهمت تو ميتوان زد کافي نيست که يقين کنيم تو دروغ ميگويي؟
تاریخ انتشار :
2 اسفند 1391, 00:58
» اخبار مرتبط:
تشکيل شوراي عالي انتخاباتنشست خبري سخنگوی شورای نگهبان با محوريت «مشايي»امضاي 164 نماينده مجلس پاي تقدير نامه مرتضوي !!!واکنش به احتمال رد صلاحيت محمد خاتمیواکنش تند حداد عادل به اظهارات باهنر
» اشتراک گزاری خبر