حاج احمد و آقا مصطفي فرزندان امام، به نوعي مشاوران ايشان و حلقه واسط بنيانگذار کبير انقلاب با ملت هم بودند. در سالهاي اخير برخي اظهار نظرهاي نوههاي امام و رويکردهايشان به مسائل سياسي و اجتماعي حاشيه ساز بوده است. سه دختر مكرمه حضرت امام، خانمها صديقه مصطفوي همسر مرحوم آيتالله اشرفي، خانم فريده مصطفوي همسر جناب آقاي حسن اعرابي و خانم دكتر زهرا مصطفوي همسر آقاي دكتر محمود بروجردي ميباشند و دو فرزند پسر ايشان، آيتالله شهيد حاج آقا مصطفي خميني و حجتالاسلام والمسلمين حاج سيد احمد خميني بودند. امين و مورد وثوق امام آقا مصطفي، امين و مورد وثوق امام بود. محرمانه ترين پيامها از طريق او به امام ميرسيد و يا پيامهايي از طريق او به ديگران انتقال مييافت. زماني که امام در سال 1342 در قيطريه تهران تحت نظر بودند، تنها رابط مشخص و مجاز ايشان مصطفي بود. پس از آزادي امام و بازگشت به قم در فروردين 1343 نيز همراه امام بود. در زمان تبعيد امام به ترکيه نيز، پس از آزاديشان از زندان به وي پيوست و در آنجا مراقب سلامتي و تغذيه او بود. در عراق بيش از هرجا و زمان ديگر احساس مسئوليت ميکرد و سعي ميکرد که ايشان را تنها نگذارد. امام، از ايشان به عنوان «اميد آينده اسلام» نام برده اند.سيد مصطفي خميني با دختر مرتضي حائري وصلت کرده اند. خديجه ثقفي، همسر امام خميني(ره) درباره اينكه چگونه اين وصلت صورت گرفته است، ميگويد: «يک وقت شايع شد كه با آقا مرتضي حائري وصلت كردهايم، بهطوري كه مصطفي ميگويد: وقتي آقاي حائري از صحن حرم بيرون ميآيد، رفقا ميگويند كه پدر زنت آمد. اين شايعه به گوش آقا رسيده بود و يک شب آقا از من پرسيد كه دختر آقاي حائري را ديدهاي؟ من هم كمي توضيح دادم. آقا گفت: چطور است اين دروغ را راست كنيم؟ گفتم كه هرطوري صلاح ميدانيد. فردا صبح هم آقا پيغام فرستاده بود و ظهر، آنها جواب داده بودند و باز آقا پيغام داده بود كه همان شب بروند براي صحبت؛ بعد به ما خبر دادند كه مردها رفتهاند و ما زنها هم بعداً رفتيم و قرارعقد گذاشته شد.» اين عقد در 24 سالگي سيد مصطفي خميني و در تاريخ 17 فروردين 1333 صورت گرفت. آقا مصطفي در تحصيل علوم نيز بسيار کوشا بود.مرحوم حاج آقا مصطفي خميني از آغاز فعاليتهاي سياسي همواره مورد تهديد نيروهاي امنيتي قرار داشت و با توجه به تلاش گسترده او جهت زنده نگهداشتن نهضت امام خميني در ايران و عراق، از سوي مقامات ايراني و عراقي شديداً مورد توبيخ قرار گرفت. به همين جهت زماني كه درگذشت ايشان منتشر شد براي هيچ يك از انقلابيون قابل قبول نبود كه فوت وي به صورت طبيعي اتفاق افتاده باشد، مضاف بر اينكه تا آن زمان نشاني از بيماري جدي در او ديده نميشد. به نوشته سايت مرکز اسناد انقلاب اسلامي يكي از اولين كساني كه از شهادت مرحوم حاج مصطفي مطلع شد سيد محمود دعايي بود. او اتفاقات شب و روز شهادت سيد مصطفي خميني را چنين شرح ميدهد:« آن روز صبح، من براي تهيه نان بيرون رفته بـودم. هـنـوز آفـتاب نزده بود، ديدم، ننه صغري كه بسيار مورد احـتـرام ما بود؛ فرياد ميكشد و پاي برهنه ميدود و به سرش ميزنـد. من از ديدن اين صحنه بسيار متأثر شدم. پيرزن ميگفت: خاك بر سرم شد، آقا بدو. من فوق العاده وحشت زده شدم و به ذهنم چيز ديگري آمد. گفتم؛ چي شده؟ گفت: آقا مصطفي مريض است. سراسيمه رفتم ديدم كه آن مرحوم پشت سجاده شان دراز كشيدهاند. ابتدا بسيار تلاش كردم با پزشكان بيمارستان نجف تماس بگيرم ولي ايـن توفيق را نداشتم، بلافاصله خود را به بيمارستان رساندم، آنها آن قـدر آمـادگي نداشتند كه يك آمبولانس بفرستند، اين لحظات بـراي مـن بـسـيـار سخت ميگذشت. آن جا تصميم گرفتم اين خبر را بـدون ايـن كـه ايجاد وحشت و نگراني كند به منزل امام برسانم ـ ايـن طـور خبرها را بايد خيلي حساب شده و به اصطلاح با ظرافت به بـسـتگان رساند ـ طلبه اي آن جا بود، به او گفتم: به منزل امام ميروي و فـقـط احمدآقا را خبر ميكني و ميگويي خيلي فوري به مـنزل اخوي سر بزند. آن طلبه هم رفت و احمد آقا را صدا زد و ما مـوفـق شـديم با يك تاكسي كه به زحمت ميتوانست به كوچه بيايد، ايـشـان را بـه بـيمارستاني منتقل كنيم. متاسفانه در بيمارستان پـزشـك كشيك پس از معاينات اوليه تشخيص داد ايشان از دنيا رفته اند. بـا عـلائـمي كه روي پوست بدن وجود داشت، مشخص بود كه مرگ طبيعي نـبـوده است و ناشي از مسموميت ميباشد. در خارج از بيمارستاني كه حاج آقا مصطفي(ره) را به آن جا انتقال داديم، يك ماشين نمره تـهـران بـود كـه پس از شنيدن خبر مرگ ايشان به طرف بغداد حركت كرد. در همان لـحـظـات اوليه كه امام از مرگ فرزند آگاه شده بودند. »مقام معظم رهبري مرحوم سيد مصطفي خميني را يكي از شخصيتهاي بالقوه و بالفعل اسلام دانسته و تاكيد كردند: «روزي كه ايشان شهيد شدند، در حدود سنين 48 - 47 سالگي بودند و در آن سن جزء ممتازين كساني بود كه در حوزههاي علميه قم، نجف، مشهد و... وجود داشت، بنده ايشان را به عنوان يك چهره برجسته حوزه علميه قم از سالهاي قبل ميشناختم» منع از فعاليت سياسي تنها پسر مصطفي خميني، حسين نام دارد. او از ابتداي انقلاب به فعاليتهاي سياسي پرداخت، فعاليتهايي كه با خط انقلابيون پيرو خط امام زاويه داشت. در سال 59 بعد از غائله اي در مشهد مسئولين کميته با دفتر امام تماس ميگيرند و پيغام به امام داده ميشود که آقاي سيد حسين خميني نوه شما در مشهد از بني صدر دفاع کرده، مردم به او هجوم آوردند دست به اسلحه برده ما چه کار کنيم؟ امام به مرحوم آيت الله اشراقي ميفرمايند که به مسئولين کميته مشهد پيغام دهيد که سيد حسين خميني تحت الحفظ به تهران اعزام شود و اگر دست به سلاحش برد او را با تير بزنند.امام خميني در نامه اي به اين نوه خود او را از ورود به عرصه سياسي منع ميکند و مينويسد که «من علاوه بر نصيحت پدري پير، به شما امر شرعي ميکنم که در اين بازيهاي سياسي وارد نشوي و واجب شرعي است که از اين برخوردها احتراز کني؛ من به شما امر ميکنم به حوزه علميه قم برگرد و با کوشش، به تحصيل علوم اسلامي و انساني بپرداز».حسين خميني، پسر 46 ساله آيتالله مصطفي خميني، بعد از فوت امام (ره) هم وارد سياست شد،در سال 1383 به ايالات متحده آمريكا و عراق سفر كرد و ديدارهايي هم در آن كشور داشت. بخش دوم این گزارش را فردا در همین بخش خبری مطالعه بفرمایید
|