عکاسها، تصويربرداران خبري، اهالي رسانه و حتي مردم، فردي را ميشناسند که به «آقاي دوربيني » شهرت دارد و هر جا مراسمي هست و دوربيني کار ميکند، سر و کله او هم پيدا ميشود. او عاشق «ديده شدن» است و خوشبختانه تا دلتان بخواهد در تلويزيون ديده ميشود.
راز موفقيت او در اين است که براي ديده شدن روشي را برگزيده که تمام شدني نيست، يعني جايي که او براي «ديده شدن» برگزيده، هميشگي است و مثل صندلي مقامهاي دولتي نيست که بعضيها هر چقدر هم که زور بزنند که آن را از دست ندهند، باز هم فايده اي نداشته باشد.
به اين ترتيب، آقاي دوربيني مورد اشاره (که عکس آن را در بالا ميبينيد) احتياج به هيچ بازي رسانه اي خاصي ندارد و از اين نظر بايد او را الگويي براي بقيه آقادوربينيها دانست!
احتمالا همين است که او را کمي تا قسمتي «محبوب» کرده، برخلاف بعضيها که چندين سال جلوي دوربين بودند و براي اينکه دوربينها بيشتر و حتي بيشتر تر آنها را نشان دهد، هر نوع دلتان بخواهد صحبت کردند و حتي کار را به بيان چيزهايي کردند که «لولو برده است»، آمارهاي کج و کوله دادند، شعارهاي نشدني از خودشان صادر کردند، موفقيتهاي خيالي براي خودشان تراشيدند، تابوت ماچ کردند،به بقيه مسئولان پريدند، عليه منتقدان حرفهاي آبدار ول کردند...
ولي رويم به ديوار، بالاخره روزي رسيد که صندلي شان را تحويل دادند و دوربينهاي دور و برشان جمع شد، از آن وقت بود که مجبور شدند براي اينکه به آنها توجه رسانه اي شود به کارهاي عجيب و غريب دست بزنند: روي سقف خودرو بروند و براي همسايهها سخنراني کنند، در آسانسور گير کنند و آن را به اطلاع مردم برسانند، براي خودشان بزرگداشت درست کنند و... در نهايت مسوولان کشور را دعوت به «بگم - بگم» کنند!
واقعا گلي به گوشه جمال آقادوربيني خودمان که براي اينکه دوربينها را به خود متوجه کند، احتياج به اين رفتارها ندارد و خيلي ساده و صميمي ميگويد که چه احتياجي دارد و براي رفع آن ميکوشد. واقعا چي ميشد آقادوربيني الگوي کساني ميشد که با او «درد مشترک» دارد؛ اين جوري که خيلي موفقتر خواهند بود!
نويسنده : محمد حسين روانبخش
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر