در «سالهاي بد»، در دوره اصلاحات بودجه کشور بر اساس قيمت 18 دلاري هر بشکه نفت تنظيم شده بود وقيمت نفت پس ازسقوط آزادي هولناک شروع به رشد کرد و به 21 دلار رسيد. در همان زمان يکي از مسئولان در سخناني گفت حالا که قيمت نفت افزايش يافته چرا مردم بهرهمند نميشوند؟ در حالي که دولت اصلاحات در آن زمان به جاي تزريق پول نفت به اقتصاد کشور و ايجاد تورم، اقدام به تاسيس صندوق ذخيره ارزي کرد تا بدين وسيله جلوي تنشهاي ناشي از نوسانات قيمت نفت را در اقتصاد کشور بگيرد و درآمد مازاد نفت را در بخش توليد سرمايه گذاري کند. در آن زمان نه تورم اين قدر بالا بود و نه ارزش پول ملي اين قدر پايين، و احتمالا حالا خيليها آن سالها را به خاطر دارند، اما در آن زمان دوستان و برادراني نگران وضعيت اقتصادي مردم بودند؛ آن قدر نگران و ماتم زده که در مسجد هدايت، مسجدي که مرحوم طالقاني در آن اقامه نماز ميکرد و روزگاري محل تجمع مبارزان و انقلابيون بود، براي کارتن خوابها مجلس ختم نماديني برگزار کردند . اين رفتارها اما کافي نبود و راضي شان نميکرد... . خلاصه اينکه در آن «سالهاي بد» همه دوستان و برادران ما از وضعيت اقتصادي کشور ميناليدند و ميگفتند وقتي وضعيت اقتصادي کشور چنين است و مردم در چنان وضعي، توسعه سياسي چه معنا دارد ؟ و البته کفن پوشان فرصت رفتن به خانه را نداشتند و هميشه و هميشه در خيابانها آماده فداکاري بودند . در درون خانه هم گويا راههاي گفتوگو يکي پس از ديگري به بن بست ميرسيد اما رئيس جمهور اصلاحات در بيرون خانه صحبت از گفتوگوي تمدنها کرد تا نقطه پاياني باشد بر نظريه جنگ تمدنها و بي مهري ديگران در حق ملت ما. در مقابل باز هم برادراني بودند که اين همه خفت را نميتوانستند تحمل کنند . گفت و گو ؟ آن هم با غرب که از بند ناف گويا با هم دشمن بوده ايم در حالي که ما گفت و گو با شما اصلاح طلبان کج انديش را نيز روا نميدانيم؟ کم کم ما هم باورمان شد که راه را به خطا ميرويم. بايد کسي ميآمد و مسير را اصلاح ميکرد و ناگهان کسي آمد که آمدنش را همچو صبح ميدانستند. او از مهرورزي و عدالت با ما گفت و از آمدن نفت بر سر سفرهها.تازه يادمان آمد که اي داد چرا در سبد غذايي و بر سفرههاي ما نفت نيست؟ يکي ديگر از برادران و دوستان مان از ژاپن اسلاميگفت و ما زير لب با خود گفتيم چرا که نه؟! ژاپن نه نفت دارد نه گاز و نه مس و نه هزار هزار منابع معدني و سرزمينهاي حاصلخيز و هوش و استعداد ايراني و هزار درد بي درمان ديگر. اما مسير ژاپن از نظر برادران و دوستان مان از چين ميگذشت. به چين که رسيديم کالاهاي چيني عدالت مان را زمين گير کردند و نه تنها نفت را بر سر سفرهها نياوردند بلکه نان را هم از سفرههاي ما بردند . به چين که رسيديم ژاپن از ما دور و دورتر ميشد. بودجه کشور براساس هر بشکه نفت به قيمت 40 دلار تنظيم شد و نفت تا مرز 120 دلار رسيد اما آن سخنران حالا ديگر يادش نميآمد که از افزايش قيمت نفت و بهرهمندي مردم چيزي بگويد. حالا اولويتهاي ديگري مطرح بود، يعني پيشاز آن که به عدالت و مهرورزي برسيم از آنها گذشته بوديم و کفن پوشان حالا در پستها و سمتهاي ديگر رنج و خستگي سالها را از تن به در ميکردند و از کفنهاشان جز خاطره چيزي برجاي نمانده بود و البته آن لپتاب معروف که همه اسناد را در خود داشت و هميشه و همواره همه را تهديد به افشاگري ميکرد هيچ گاه گشوده نشد مثل آن ليست در جيب بغل که با توصيه دوستان شفيق هرگز ارائه نشد. در اين سالهاي خوب که ديگر منحرفان و کج انديشان اصلاح طلب در قدرت نيستند ارزش پول ملي هر روز سقوطي ديگر را تجربه ميکند و تورم همچنان در حال صعود است.فاصله طبقاتي به شکافي غير قابل بازگشت تبديل شده است و اصولا چيزي به نام قشر متوسط به افسانه پيوسته است. اما جاي هيچ نگراني نيست. رئيسجمهوري دولت عدالت گستري و مهرورزي اخيرا در سازمان ملل گفتهاند درآمد سرانه هر ايراني بيشاز 4 هزار دلار است و البته ايشان نگفتند که آيا اين درآمد سرانه 4 هزار دلاري واقعا عادلانه در بين مردم تقسيم شده است يا نه؟ البته هنوز جاي هيچ نگراني نيست چرا که تا چند روز آينده يارانهها واريز خواهد شد و باد همه چيز را با خود خواهد برد . |
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر