نويسنده : منصور فرزامي |
گفت و چه نيکو گفت آن مرد اصولگرا و چه اعتراف صادقانهاي بود اما نگفت که زمينه خانهنشيني سابقون، بزرگان انقلاب، شخصيتهاي اهل و انسانهاي توانمند را چه تفکري فراهم کرد و باز هم به پاي ديگران نوشت و اين عادت زيرکان است که باز هم به پاي ديگران بنويسند و به لطايف زباني و تحليل آنچناني، مرگ را براي همسايه خود بخواهند! و نگفت که سيطره يک تفکر «مانا» ست که هنوز هم هست و با حرف «سرزباني» نميتوان بيرونش کرد و هرگز نگفت که اکنون آن «تفکر» بايد پاسخگوي همه اين مسائلي باشد که در جامعه ماست و مسئول اجرايي کشور، برکشيده همين تفکر است. و نگفت که زمينه حمايت تمام قد را در دولت، اصولگراياني فراهم کردند که منافع آنان تضمين و تأمين ميشد و يار در مجموعه اجرايي داشتند . تا چنين بود، هرگز آن گروه نگفت که به عنوان مثال با انحلال « سازمان مديريت و برنامهريزي» و «شوراهاي اقتصاد و پول و اعتبار» که بنيان و زير ساخت برنامههاي کشور و نظام اقتصادي و تدوين و مهار نقدينگي را بر عهده داشتند، راه چگونه به « نا کجا آباد»ختم شد! و اکنون که هر زباني به نقد از مسئول اجرائي کشور، ميگويد، همنوا شدهايم تا از قافله مدعيان بيداري و آگاهي و دلسوزي براي کشور باز نمانيم! چرا که آينده نگري، مشي مطلوب زيرکان راه «ميان بر» است و فرياد «واويلا» چه عاطفه بر انگيز! چه نيکو بود که آن عزيز، نقد را به خانه گروه و تفکر خود ميبرد و به صدق اعتراف ميکرد که آنان که بر مصدر نشستهاند و هيچ هنجاري را مجاب نيستند و حرمت بزرگ و کوچک را ميشکنند و موجب آن همه مسائل اجتماعي و سياسي و اقتصادياند، برکشيده عمل و تلقي ما هستند پس چنان نکنيم که اگر از ما بودند و منافع ما تأمين شد، مسئول و مسئولان « بصلاح » اند و اگر نبودند، مشمول هر عتابي. و چه خوب ميشد اگر ميگفت که نه تنها رئيس جمهور نميتواند بي ارتباط با احزاب و جامعه باشد، بلکه جامعه به احزاب تشکيلاتي و قوي با تمامي سلايق محتاج است چون ايران ملک طلق يک فرد و يک گروه نيست و متعلق به همگان است و اگر امروز در نيابيم، فردا بر ما پشيماني و پريشاني عارض خواهد شد. اگر آن عزيز و همفکرانش بپذيرند که چاره ما نه 1+5 و نه در مماشات با غرب و نه در تعامل انفعالي بلکه در آشتي ملي است که يگانه عامل وحدت جامعه ماست و وفاق راستين و بيشائبه از ناحيه تمامي آنها که دوستدار نظام و ملک و ملتاند و دلجويي و ملاطفت نسبت به همه آناني که آزردهايم و کشور را از قابليت و صداقت آنها محروم کردهايم. پس بقا و سعادت ايران و ايراني، منوط است به فرا خواني فراگير تا همه به ياري ملت بشتابند و انتخاباتي آزاد براي همه کساني که دلشان براي ايران زمين و ارزشهاي متعالي آن ميتپد و پرهيز از انحصار و تماميت خواهي و سهم طلبي: من آن چه شرط بلاغ است با تو ميگويم تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال |
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر