علی قاسمی - حکایت شهرسوق :رنگ رخسار خبرمیدهد از سر درون این حکایت غم انگیزشهری است که به لحاظ فرهنگی و ادبی و هنری وعلمی شهرت وآوازه آن زبانزد بود.مهدپرورش عالمان وبزرگان زیادی است و رشادتها و جان فشانیهای جوانان برومند وانقلابی اش در دوران جنگ تحمیلی نمادی از غیرت و وفاداری به آرمان انقلاب و امام امت بود وبا تقدیم دهها شهید وجانباز و ایثارگرسمبل شهرفرهنگ و شهادت لقب گرفت .
سابقه مبارزات و مقاومت قبل از انقلاب آن که حماسه تنگه مجاهدین سندافتخار و برگ زرینی از شور وشعور فرزندان آن روز و مردان امروز است برای همیشه دراذهان ماندگار است. اگرچه اهل قلم بسی درباب سوق قلم فرسایی نمودندو مثنوی هفتاد من سراییدند ونیازی به اطاله کلام نیست اما درحد بضاعت جهت تنویر افکارهمشهریان به حکایت مظلومیت شهری که دیروزش گمشده و امروز و فردایش ناپیداست،گذرا وکوتاه اشاره میشود .
کمتر از سه ماه از سال جاری و آغاز سال آتی بیش نمانده است در آستانه بیستمین سال تاسیس شهرداری سوق هستیم . شهری با قریب دو دهه قد مت شهری به تناسب پیشینه وداشته هایش از جایگاه واقعی خود به دورمانده است و لابد ضرب المثل های هرشکستی که به هرکس رود از خویش است ،هرکسی آن درودعاقبت کار که کشت و یا از ماست که برماست و یا هرچه کنی به خود کنی را زیاد شنیدید. .بی شک سوا از کم لطفی ها و نامهربانیهای مسولان در گذشته وحال،با کمی تامل در مثل های فوق ریشه زیادی از مشکلات زاییده درون وناشی ازبی تفاوتی و بی انگیزگی وبی تدبیری هاست.نداشتن ها و نتوانستن ها رابایددر نخواستن ها وباهم نبودن های خودمان جستجوکرد.
اعتراض ،انتقاد وپرسشگری حلقه های مفقوده است که آنچنان دراینجادیده نمی شود. وفراتر ازهمه مسائل مرزبندی ها ،تعصبات، مناقشات قومی وانگیزه های شخصی راه توسعه وپیشرفت را بر شهر بسته وراه آورد آن به بارآوردن فرزندان و نسل هایی متعصب، کینه جو وتقابل گرا است که مستلزم برادری و برداشتن بساط تفرقه و سرودن ندای وحدت وهمدلی وکاشتن بذر محبت درمزرعه دل وجان و روح و روانمان است.
زندگی شهری یک زندگی جمعی است و برای موفقیت در این نوع زندگی بایستی فردگرایی و منفعت طلبی شخصی مهار و اخلاق و روحیه تعاون و کارجمعی رواج یابد وفراموش نکنیم که شهر متعلق به همه شهروندان است وهمه درقبال آن مسئولند و با عبرت آموختن از گذشتگان که با بزرگ منشی و تفکر آینده نگر خود میراثهای گرانبهایی را برایمان به یادگارگذاشتند اینگونه باشیم و آن را به نحوشایسته به نسل های آینده تحویل دهیم در این رهگذرمتاسفانه ماخود وارث وعامل معضلات عدیده ای هستیم که خود تحمیل گر آنانیم.
افت و پسرفت شهر علی رغم تقسیمات کشوری و استقرا بخشداری بدون فراهم نمودن زیرساختهای اساسی سبب دور ماندن از کورس رقابت با سایر نقاط استان شده است وباید بپذیریم روستاها و دهستانهایی هست که فاصله چندانی با شهرسوق ندارند وحتی بیم آن میرود درآینده ای نه چندان دور و درصورت تداوم این روند تنزل شهرسوق حتی درحد یک دهستان دور از انتظار نباشد .سوق در همه حوزه هاآن گونه که سزاوار بود مورد غفلت واقع شده است .
فقدان جاده ارتباطی مناسب بعنوان اساسی ترین زیرساخت توسعه شهری که مهم تر از همه 9کیلومترجاده معروف( وحشت یا مرگ )به دهدشت وجاده های مواصلاتی به روستاها و دهستان تابعه است که قصهي اين قتلگاه خونبار که تکرار تصادفات گاه و بيگاه آن قربانيان زيادي را گرفته تبديل به جزيي لاينفک از خاطرات شوم مردمان صبور و چشم انتظار سوق شده است و از سوی دیگر ،نبود آب بعنوان محور تولیدعلی رغم همجواری با سدمارون و گذشت سالها ازاحداث سد و عدم پیش بینی برداشت آب کشاورزی در گذشته و زمانبری طولانی مدت وهزینه های سنگین بالغ بر 700میلیارد ریال انتقال آب ازسدمارون و وجود دشتهای وسیع بی آب حومه شهر و بخش و وجود جوانان جویای کار ،عدم سرمایه گذاری دربخش گردشگری و جاذبه های تفریحی مانند طبیعت دژکوه وپاقلعه ، آبشارطوف خیمه ،بادامستان بلوط بنگان و حاشیه سد ،لگین راک و اماکن زیارتی امامزاده سیدناصرالدین ،امامزاده یوسف،امامزاده پیرشهید ،وآرامگاه هنرمند فقید حسین پناهی ،آبگرفتگی پل وجاده قدیم بهبهان وقطع مسیر ورویای احداث پل روگذرسد،ودهها کمبود برای همگان محرز و اظهر من الشمس است .
علاوه بر آن نزدیکی به مرکزیت شهرستان و عدم برخورداری از امکانات و محرومیت از خدمات به بهانه هم جواری به شهر دهدشت و نادیده گرفتن مطالبات شهری ،بی توجهی و بی مسولیتی شهروندان که ماحاصل خودزنی ها ، خود رایی ها وعدم انسجام اجتماعی ومشارکت همگانی ،نبود منابع در آمدی واشتغال مشکلات شهری را دوچندان وسبب شده هرساله گروهی فرار را بر قرارو ماندگاری درشهرسوق ترجیح دهند وبارسفر به سایر شهرها ببندند. امیداست به پشتوانه غنای فرهنگی با مشارکت همگانی همه با هم یک دل و یک صدا دستهای همت به هم گره بزنیم وبا اندیشه های تعامل گرا وبرچیدن تقابل ها، تنگ نظری ها وخودمحوری ها فصلی از شکوفایی و رونق را با همت علمی و عملی مردم به ویژه جوانان پرشور تا رسیدن به جایگاه واقعی اش دوباره آغاز کرد.اینک انتظار می رود مسولان در قبال وظیفه ای که مردم به دوش آنها سپرده اند خداترس ،وظیه شناس ومتعهد باشند ودر برابرهمه تبعیض ها و بی عدالتی هایی که به شهرسوق می شود خدارا درنظرگیرند.
واینک همشهری تا دیر نشده به قول شاعرچاره ای بیندیشیدکه :
دارد بهارمیگذرد باشتاب عمر فکری کنید فرصت پلکی درنگ نیست
بسمه تعالی
اذا مات العالم ثلم فی الاسلام ثلمه لایسدها شئ
آنگاه که عالمی دینی بمیرد شکافی در اسلام پدید می آید که هیچ چیزی آن را پر نمی کند .
ابتداءا ضایعه ی مولمه ی درگذشت انسانی رشید و متدین از جبهه ی اصلاحات ، جناب حجت الاسلام والمسلمین سید کریم موسوی (ره) را که در اثر سانحه ی رانندگی دعوت معبود ازلی را لبیک گفته و رخ در نقاب خاک کشیده به عموم مردم فهیم استان ، جبهه اصلاحات و بیت معظم ایشان تعزیت و تسلیت عرض می نمایم . سید سفرکرده ما ، در عمر پر برکت خود ، با آنکه در زی طلبگی و درکسوت روحانیت می زیست هیچگاه به تعلقات و زخارف پر زرق و برق دنیا که چشم برخی را کور کرده و برای نیل به آن عزت ، دین و اندیشه ی خود را می فروشند و پایمال می کنند ، دل نبسته و زاهدانه و عابدانه از دنیای فانی به سوی ابدیت عروج کرد .
نگاهی به زهد و پارسایی آن سید وارسته مویدهمین مدعاست ، که در حالیکه برخی از مدعیان و سینه چاکان دینداری ، با اتومبیل های فاخر و خانه های انگشت نما ، با تفاخر و ناز زندگی می کنند ، مرحوم موسوی با اتومبیل پیکانی بسنده می کرد که به رغم بسیاری حتی تمکن بیمه ی آن را نیز دارا نبود .
جای تامل است که بدانیم برخی برای پرکردن کیسه ی دنیای خود از هر فرصتی استفاده کرده تا عطش دنیا طلبی خود را سیراب کنند و کم نیستند کسانی چون سید سفر کرده که سالهاست مورد بی مهری و غفلت متولیان ارشد استان قرار گرفته اند و حتی از تامین نیازهای اولیه خود بی بهره اند .سید کریم موسوی مظلوم و ... و بی توقع رفت اما سید کریم های دیگری هنوز هستند که صرفاً به دلیل نگرش های فکریشان، حتی از درمان ساده ترین بیماری خود و خانواده هم عاجزند ، این قصور و کوتاهی را به پای چه کسی باید نوشت؟
سید فخیم ما ، سبکبال و پاک دست از دنیای اهل کام و ناز آهنگ سفر کرده اما مشی و سلوک اصلاحات او در شریان کالبد فرزندان اصلاحات همچنان ساری و جاری است . خدایا سبوی جانمان را از باده صبوری و شکیبایی لبریز فرما .با عرض تسلیت مجدد
بقلم :سید نعمت اله صدوقی دیماه 1392
وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ؛ و با هم نزاع مكنيد كه سُست شويد و مهابت شما از بين برود، و صبر كنيد كه خدا با شكيبايان است.(انفال/46)
اگر چه هیچوقت در قید و بند جریانات اصولگرایی و اصلاح طلبی نبودم و حتی کوشیدم محور افکارم را معطلل این مباحث نکنم، اما رقص نامیمون قلم های بی تدبیری که امید را از دلها می رماند و کراهت مقالات ناشایسته بر آنم داشتند تا جوهر سیاه این قلم شکسته را بر میرزا قشمشمانی بریزم که خواسته یا ناخواسته بر آتش فتن می دمند و بر امواج اختلافات موج سواری می کنند.
همیشه با خود می گفتم چه خوب بود اگر جریانات اصولگرا و اصلاح طلب به مثابه دو محور بولدوزری باشند که راه پر از سنگ انقلاب را به سمت اهداف ناب اسلام باز کرده و برای مردم هموار نمایند
بیش از صدروز است که دولت "دکتر احمدی نژاد" با تمام فراز و فرودهایش سکان قدرت را واگذار کرد و جای خود را به دولت تدبیر و امید "دکتر روحانی" داد، اما دهها و شاید صدها صفحه و مقاله در نقد دیرهنگام و بی ثمر دولت نهم و دهم و تضعیف زودهنگام و بسیار زیانبار دولت یازدهم ایران نگاشته شده است. و این در شرایطی است که صد و اندی روز است که احمدی نژاد رفته است و بی شک برنخواهد گشت که بخواهیم رویه اش را تغییر دهیم و از طرفی هنوز مهر ریاست جمهوری دکتر روحانی خشک نشده است که انتظار معجزه از ایشان داشته باشیم و درگیر مسائل کلان و محتاج زمانش نماییم ...
اعتقاد کامل دارم که نقد و نقادی رکن رکین جامعه و محوری برای توسعه همه جانبه کشور و به تبع آن استانهای مستحقی چون استان مستعد ما خواهد بود؛ لذا اخلاق اسلامی و وفای به انقلاب اقتضای آن دارد که هرکس از طرف نظام مقدس اسلامی و با آراء مردمی مسئول و منصوب شود و در چارچوب اهداف انقلاب و رهنمودهای رهبری معظم حرکت نماید، باید در نقد نقادان حفظ حرمت شده و از طرف مردم نیز حمایت شود، ولو اینکه اشتباهاتی هم داشته باشد همچنان که هیچ انسانی عاری از خطا و اشتباه نبوده و نخواهد بود، و خلاصه اینکه ارزش نقد و اهمیت نقادی، هرگز اخلاق اسلامی و مصلحت انقلاب را نفی نمی کند.
لذا مادامی که صاحبنظران و اصحاب قلم ما خود را به اصل "هر سخن جای دارد و هر نقطه مکانی" پایبند ندانسته و در مسیر احساسات سطحی و تعصبات بیجا، یکه تازی کنند، ذم و مدح آنان با هر رقص قلمی که باشد ثمره مفیدی را عاید این مملکت نخواهد کرد و چه بسا که پیشرفت تصاعدی این امواج غالبا مخرب، مسخ ناخواسته اهداف والای انقلاب اسلامی را به منصه ظهور رساند.
از نخستین روزهای پیروزی دکتر روحانی در انتخابات، شاهد نقدهای بجا و بیجای دول نهم و دهم از طرف کسانی که علی الظاهر خود را اصلاح طلب معرفی می کنند بودیم که گاها به تخریب نیز کشیده شد، و از طرفی داعیه داران اصولگرایی نیز از آغاز استقرار دولت جدید، قلم بدست گرفته و نقد زودهنگام ایشان را استارت زدند که در این میان دستاوردهای چشمگیر و عملکرد قابل قبول دولت از جمله توافقات مهم مسئله هسته ای و عزل و نصب طبیعی و تا حدی منطقی مدیرانی که مؤید دولت جدید نبودند از جمله رؤسای دانشگاهها را دستاویز خود قرار دادند که اقدامات هر دوطیف، غالبا تخریب مغرضانه را مصداق می شود نه انتقاد مصلحانه؛ و مسلما سیل حوادثی که این تفکر و این روند به دنبال خواهد داشت، تبعات جبران ناپذیری درپی دارد.
سیر در آثار و اندیشه های امام خمینی(ره)، مؤید آنست که حضرتش بر این باور بوده اند: "حتی ملیت و ملیت گرایی، آنگاه که بخواهد موجب قرار گرفتن ملل مسلمان در برابر یکدیگر و تفرقه میان آنان گردد، اساس بدبختی مسلمین است"، و ایشان به صراحت ملی گرایی را خلاف اسلام می دانند؛ از دریچه این نگاه هوشمندانه بدیهی است که طرح گفتمانهای اصولگرایی و اصلاح طلبی اگر بخواهد به شکاف و بالطبع دشمنی در میان عناصر انقلاب منجر شود و به قصد حزب گرایی باشد، مستوجب مسخ شدید اهداف انقلاب و تضعیف زیانبار بازوان نظام اسلامی خواهد شد.
هرگز منکر آن نیستیم که احزاب در جای خود بازوان توانمند نظام اسلامی و انقلابند، اما در صورتی که مکمل همدیگر باشند نه مخرب یکدیگر؛ در صورتی که مستوجب برون رفت از معضلات باشند نه زمینه ساز مشکلات و زاینده اختلافات؛ که چنین اهدافی نیز در صورتی محقق خواهد شد که احزاب سیاسی قدم در راه روشن و پربرکت "آشتی ملی" گذاشته و نقاط ضعف یکدیگر را اصلاح نمایند، نه اینکه نقاط قوت همدیگر را تخریب و به چالش بکشند.
لذا غرض حقیر آنست که عرض شود در بیشه اندیشه من نوعی و امثال من، پرداختن به مسائل وقت کش و هزینه بری همچون جنگ احزاب و داعیه اصلاح طلبی و اصولگرایی، نه تنها گرهی از مشکلات مهمی که در کشور و بخصوص در استان مستعد و محروم ما جا خوش کرده اند باز نخواهد کرد و بر حجمشان خواهد افزود، بلکه مسیر همت و انرژی دولت تازه نفس یازدهم را از راهگشایی و آواربرداری مشکلات موجود، به بیراهه تمرکز بر مسائل تاریخ گذشته و صرفا بیان مشکلات به جا مانده منحرف می کند، که غالب تبعات حتمی آن نیز متوجه همین دولت فعلی شده و بالطبع گریبان اقشار مختلف را نیز خواهد گرفت.
در ایرانی که امروز استعمارگران و جهانخواران، حتی به پیچ و مهره های پیشرفتش حسادت کرده و بازکردنشان را آرزو می کنند، فرصتی برای خودزنی و خودسوزی نیروهای خودی به جای خودسازی وجود ندارد؛ و بی شک این فرافکنی و ایجاد شکاف بین احزاب و نیروهای وابسته به نظام، برای غربیان طماع و صهیونیسم غاصب، خوراک راحت الحلقومی است که هرچه از آن ببلعند بازهم برایش له له می زنند؛
و چه بسا که همین دست به یقه شدن احزاب داخلی و تخریب از درون، برنامه از پیش تعیین شده و مورد استقبال مستعمرینی است که می خواهند اجتماع و انسجام ایران اسلامی را نه تنها متفرق که باهم دشمن نموده و نهال اختلافات را در افکار اقشار و احزاب داخلی غرس نمایند؛ که این موضوعات می تواند تکرار دوباره جنگ احد باشد که روی آوردن به غنایم و منافع شخصی پس از پیروزی، سپاهیان خاطرجمع اسلام را از خدعه دشمن غافل نمود و پیروزی شیرینشان را به شکستی تلخ مبدل ساخت.
دامن زدن به این اختلاف و آفرینش چنین تنشهایی در کشور ما و خاصه در این برهه زمانی، جز ذبح وحدت ملی و ریختن خون انسجام اسلامی دستاوردی نخواهد داشت؛ و این همان چیزی است که سگ هار منطقه سودای آن دارد، اما او سر بر دودست خوابیده و ما خواسته یا ناخواسته با دستان خودمان بنای آرمانهایش را ساخته و با قلم خویش، خطوط اهدافش را پیاده می کنیم.
امروز که رشد و توسعه اسلام و نجات مسلمین از هجوم خونخوارانه اسلام ستیزان، مستلزم آنست که حتی اختلاف میان شیعه و سنی را به شدت مذموم بدانیم، اسفناک است اگر در مملکتی که داعیه دار اسلام و وحدت مسلمین است، حصار احزاب کشیده و گردن به یوغ گروهها و آنهم در راستای تخریب نیروهای خودی گذاریم.
امام علی(ع) با عثمان و رویه حکومت وی و اصلا با اصل خلافت وی مخالف بودند اما مخالف شدید قتل ایشان نیز بودند و دلیلش را اینگونه فرمودند که "نمی خواستند خلیفه کشی در جامعه مسلمین رواج پیدا کند"، حال اگر در چنین شرایطی تخریب و تخدیر رئیس جمهوری که شخص دوم مملکت است و دولتی که مجری توسعه و ترقی کشور است باب شود و این روند ادامه یابد، مسلما تمام رؤسای جمهور آینده نیز به هر دلیلی باید سر به این تیغ ناخوشایند بدهند که یقینا این راه به ناکجاآباد ختم خواهد شد.
بی شک در نظام اسلامی ایران که برآمده از متن آزادی و اراده مردم و توأم با مسئولییت الهی است، هر مسئولی که پذیرای منصبی شد ملزم به پاسخگویی و محتاج نقد خواهد بود، اما پاسخگویی در دادگاه قوانین و بر اساس مصلحت نظام مقدس اسلامی نه در بیدادگاه کوچه و بازار و بر اساس اوصاف نقلی و سماعی و به طوری که "هر کس هر چه هوس می کند به زبان آورده و قلم بزند".
از نگاه بنده نوعی، امروز که ایران اسلامی و انقلابی که ماحصل خون هزاران شهید است، در تقابل با استعمارگران حریص و یهودیان مریض قرار دارد و دندان هار زیاده خواهان را به وضوح دیده می شود، دامن زدن به اختلافات تفرقه انگیز و جبهه گیری ناثواب برای اهداف انحصاری و مسیر آب را به آسیاب دشمن شکستن، بزرگترین خیانت به قطرات خون شهدا و خاک خونبار ایران بوده و با هیچ توجیهی در سبد مصلحت فعلی و منافع ملی مملکت نمی گنجد.
امروز به وضوح شاهدیم، آنجا که رئیس جمهور وقت از دولت فراجناحی می گوید و از مشی اعتدال سخن می راند، کاسه های داغ تر از آشی بر میز لیز سخن تیز نشسته و اشک تمساح ریزان حکایت "بخشیدن خان و نبخشیدن خانعلی خان" را زنده و دیگرانی نیز به گناه نکرده متهمش کرده و "گنه کرد در بلخ آهنگری، به ششتر زدند گردن مسگری" را تداعی می کنند.
ما امروز محتاج جمع بندی امتیازات و رفع نقایص موجود به هرشکل ممکن هستیم و نیازمند آنیم که کرکره حزب گرایی را پایین کشیده و در قالب ید واحد ایرانی و پای ثابت اسلامی و در صراط مستقیم اسلام و به سوی اهداف والای انقلاب حرکت نماییم.
در پایان ضمن عرض پوزش به محضر تمامی اصحاب اندیشه و قلم این دیار، امید است نظر صاحبنظران و قلمِ قلم بدستان، از سیر در منافع مطلقا حزبی و گرایش های صرفا جناحی، به سمت به سمت انتشار آئین متکامل اسلام و حفظ و تقویت انقلاب خونبار مردم ایران بچرخد.
انشاءالله
بقلم سعیدکرمی
ادامه خبر...هر روز صبح در جنگل آهوئی از خواب بیدار میشود که میداند باید از شیر تندتر بدود تا طعمه او نگردد ، و شیری که میداند باید از آهوئی تندتر بدود تا گرسنه نماند. مهم نیست که شیر باشی یا آهو ، با طلوع هر آفتاب با تمام توان آماده دویدن باش. |
مهم این نیست که قشنگ باشی ، قشنگ این است که مهم باشی! حتی برای یک نفر نلسون ماندلا
ما هم به ذهن سلیم و هم قلب نیازمندیم ،شکوه زندگی این نیست که هرگز به زانو در نیائیم ،در این است که هر بار افتادیم دوباره برخیزیم . نلسون ماندلا
زندگی شگفت انگیز است فقط اگربدانید که چطور زندگی کنید .نلسون ماندلا
شک هایت را باور نکن و هیچ گاه به باورهایت شک نکن .نلسون ماندلا
موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن .نلسون ماندلا
بگذارعشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو باکسی .نلسون ماندلا
کوچک باش و عاشق.. که عشق می داند آئین بزرگ کردنت را ...نلسون ماندلا
ما زاده شده ایم تا شکوه و بزرگی خداوندی را که در درونمان است،آشکار سازیم و این امر،همه ی انساتها را در بر میگیرد.نلسون ماندلا
بهترین لذت آدمی این است که بداند نسلی که از او به جا مانده ، ولی حسی برتر از هر لذت موجود این است که بداند مسئولیت خانواده ای بر دوش اوست و هر فردی میتواند از این لذت برخوردار باشد.نلسون ماندلا
اگر قرار باشد خون را با خون شست دچار بدبختی میشویم ،ببخشیم اما فراموش نکنیم! نلسون ماندلا
شجاعت مترادف نترسیدن نیست،بلکه شجاعت به معنای غلبه بر ترس است .نلسون ماندلا
برای آنکه مانع احساس عدم امنیت دیگران در اطرافمان باشیم ، خود را از انظار دور می سازیم . اما این کار ما را به جایی نمی رساند . ما متولد شده ایم که شکوه و عظمت خداوند را به نمایش در آوریم . چیزی که در درون ماست . نه در درون برخی از ما ، بلکه در درون تک تک ما . و زمانی که به این نور درونمان اجازه تابیدن می دهیم ، ناآگاهانه به دیگران نیز اجازه چنین کاری را می دهیم . نلسون ماندلا
بقای دوستی ها به تفاهم متقابل وابسته است .نلسون ماندلا
آزادی به بریدن زنجیرها از دست و پا خلاصه نمی شود ،آزادی به احترام گذاشتن آزادی دیگران نیز نیاز دارد.نلسون ماندلا
از خدا پرسیدم: خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟
خدا جواب داد :گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر،
با اعتماد زمان حال ات را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو.
ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .
شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن.
زندگی شگفت انگیز است فقط اگربدانید که چطور زندگی کنید .نلسون ماندلا
ما هم به ذهن سلیم و هم قلب نیازمندیم ،شکوه زندگی این نیست که هرگز به زانو در نیائیم ،در این است که هر بار افتادیم دوباره برخیزیم . نلسون ماندلا
زندگی شگفت انگیز است فقط اگربدانید که چطور زندگی کنید .نلسون ماندلا
شک هایت را باور نکن و هیچ گاه به باورهایت شک نکن .نلسون ماندلا
موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن .نلسون ماندلا
بگذارعشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو باکسی .نلسون ماندلا
کوچک باش و عاشق.. که عشق می داند آئین بزرگ کردنت را ...نلسون ماندلا
ما زاده شده ایم تا شکوه و بزرگی خداوندی را که در درونمان است،آشکار سازیم و این امر،همه ی انساتها را در بر میگیرد.نلسون ماندلا
بهترین لذت آدمی این است که بداند نسلی که از او به جا مانده ، ولی حسی برتر از هر لذت موجود این است که بداند مسئولیت خانواده ای بر دوش اوست و هر فردی میتواند از این لذت برخوردار باشد.نلسون ماندلا
اگر قرار باشد خون را با خون شست دچار بدبختی میشویم ،ببخشیم اما فراموش نکنیم! نلسون ماندلا
شجاعت مترادف نترسیدن نیست،بلکه شجاعت به معنای غلبه بر ترس است .نلسون ماندلا
برای آنکه مانع احساس عدم امنیت دیگران در اطرافمان باشیم ، خود را از انظار دور می سازیم . اما این کار ما را به جایی نمی رساند . ما متولد شده ایم که شکوه و عظمت خداوند را به نمایش در آوریم . چیزی که در درون ماست . نه در درون برخی از ما ، بلکه در درون تک تک ما . و زمانی که به این نور درونمان اجازه تابیدن می دهیم ، ناآگاهانه به دیگران نیز اجازه چنین کاری را می دهیم . نلسون ماندلا
بقای دوستی ها به تفاهم متقابل وابسته است .نلسون ماندلا
آزادی به بریدن زنجیرها از دست و پا خلاصه نمی شود ،آزادی به احترام گذاشتن آزادی دیگران نیز نیاز دارد.نلسون ماندلا
از خدا پرسیدم: خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟
خدا جواب داد :گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر،
با اعتماد زمان حال ات را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو.
ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .
شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن.
زندگی شگفت انگیز است فقط اگربدانید که چطور زندگی کنید .نلسون ماندلا
ادامه خبر...
تحول اساسی و پایدار در هر جامعه در گرو متحول شدن نظام تعلیم و تربیت آن جامعه است و محور اصلی تحول و توسعه نظام تعلیم و تربیت بهبود کیفیت کار معلم، شناخت و ویژگی های آنها می باشد.معلمان به عنوان پایه گذاران اندیشه های علمی ، مبلغان ارزش ها و مسئولیت های اجتماعی به فرزندان ما می باشند و حرف اول را در تربیت منابع انسانی می زنند و هیچ حرفه ای همچون شغل معلمی تاثیر موثری در جوامع ندارد.
مصالح بنای عظیم و انسان ساز آموزش و پرورش شامل برنامهریزی آموزشی، برنامهریزی درسی، خلق روشهای نو در آموزش و یادگیری، فراهمسازی امکانات و تجهیزات و فضاسازی لازم و... می باشند که هرچند اصولی، دقیق و حسابشده باشند اما در برابر وضعیت نامناسب زندگی اجتماعی و رفاهی معلمان مقاوم نخواهد بود.
چگونه میتوان تحول بنیادی در آموزش وپرورش ایجادکنیم و بی توجه به نیازهای اولیه معلم باشیم ؟ تعلیم و تربیت در محیطی پیشرفت خواهد داشت که معلم و دانش آموزان از نظر روحی آسوده خاطر باشند و مشکلات مادی نداشته باشند. معلمی که با ده ها مشکل، قدم به کلاس می گذارد، معلوم است که بازدهی چندانی ندارد. او همیشه در فکر این است که چگونه با مشکلات و معضلات بی شماری که دارد، از یک سو و کمی حقوق از سوی دیگر، مبارزه کند. اگر فکر معلم در خارج ازکلاس باشد، جسم مادی او سودی برای دانش آموز ندارد. معلمی که ۲۴ ساعت در هفته تدریس می کند و ساعتی که باید به استراحت و مطالعات تکمیلی بپردازد، مجبور است به کار دیگری دست بزند، مسلماً کیفیت تدریس او لطمه ی فراوانی خواهد خورد.
بعضی میگویند معلمین چهار ماه یا بیشتر بیکارند ،ولی سوال من این است که معلم در این چهارماه با وجود معضل بیکاری در کشور به چه کاری میتواند مشغول شود که در حد و شان او باشد؟هرچند متاسفانه بعضی از معلمین مجبورند که دست به مشاغلی بزنند که بعضی از این مشاغل شخصیت و مقام والای معلمی را زیر سوال می برد .
معلم معمار افکار، تمدن و اقتصاد و حتی فرهنگ و الگوساز جامعه است.ولی متأسفانه در اجتماع امروز ما، معلم، مقام اصیل و اصلی خود را از دست داده است و جامعه آن گونه که باید و شاید، قدر و منزلت او را نمی داند (و گاه به دیده ی ترحم به معلم می نگرد). افراد مستعد و بهترین دانش آموزان باید در شغل دبیری و تربیت معلم به کار گرفته شوند ولی به دلیل حقوق پایین معلمی که زمینه ساز پایین آمدن شان و منزلت او شده است دیگر خواستگاه افراد باهوش جامعه نیست . این مشکلات، انگیزه ی مقدس معلم شدن را خدشه دار می کند و به نوعی کیفیت تدریس و یادگیری را موجب گردیده.
درهای باز دولتهای گذشته به روی نیروهای بیسواد (به روشهای مختلف)،این نهاد عظیم و تاثیر گذار را به مخروبه ای مبدل کرده که اگر تمام شرایط را از العان مهیا کنیم چندین سال طول میکشد تا بتوانیم در جهان آکنده از علم و پژوهش ، خلاقیت و تولید ،حرفی برای گفتن داشته باشیم. درست است که شاید در جهان شاهکارهای فردی داشته باشیم ولی این شاهکارها هنر آموزش و پرورش نیست بلکه جهش شخصی است.
طرفداران و مبلغان تحول و توسعه در جوامع باید بیش از هر کس حامیان واقعی معلمان باشند و سیاست گزاران آموزش و پرورش با در نظر گرفتن حقوق و مزایای شغلی ویژه برای معلمان و رسیدگی به وضع سواد و معیشت آنان و ایجاد جاذبههای شغلی برای این حرفه، نارساییهای جانبی را بازسازی کرده تا موجب توسعه همه جانبه در آموزش و پرورش باشند.این یک آژیر جدی است برای مجریان دولت تدبیر و امید که باید به فکر اصلاحات اساسی و همه گیر در آموزش و پرورش باشند.
تغییر و تحولات سیاسی هم به نوعی مسائل آموزش و پرورش را تحتالشعاع قرار میدهند. روی کارآمدن یک جناح سیاسی، تغییر وزیر، معاونین و مدیران و تحول و بازنگری کلیه برنامهها را به دنبال دارد. یک علت اصلی تغییرات مکرر نظام آموزشی، تغییر محورهای فعالیت در وزارتخانه، تمرکز به روی یک یا چند متغیر خاص و مواردی از این قبیل، تغییرات انجام گرفته در وزارتخانه به لحاظ تحولات سیاسی بوده است. این نشان میدهد که چشم اندازها و طرح های میان مدت و درازمدت بر اساس مقوله ها و ملاکهای علمی روز دنیا برنامه ریزی نشده بلکه خواستهای سیاسی و عقیدتی مسیر علم و دانش را تعیین میکند.
سیاست زدگی در عرصه آموزش و پرورش آفت بزرگی است، ورود تصمیمات سیاسی به آموزش و پرورش منجر به ضربه زدن به تعلیم و تربیت شده است. متاسفانه سیاسی کاری، خط گرایی، قوم سالاری و حامی پروری در هرشکلی، باعث می گردد که آموزش پرورش ازتبدیل شدن به یک سیستم کارآمد با فرایند مثمر ثمر،به یک مکان برای تامین منافع جناحی باندی و محفلی گروه های منفعت طلب بیرون از آموزش وپرورش تبدیل شود و به این صورت بجای اداره این نهاد حساس به دست کارگزاران واقعی وشایسته آموزش وپرورش به ملعبه دست گروههای سیاسی خاص برای تامین منافع جناحی وباندی آنها تبدیل می گردد.
به نظرم علم و معلمی کالا نیست که بشود به هر کسی و با هر چیزی معامله شود ،بلکه رسیدن به درجه معلمی به مثابه شرکت در یک مسابقه دو ماراتن یا یک مسابقه دوچرخه سواریست است که هرکس نیرو و توان بیشتری دارد و تا پایان مقصد می دود یا رکاب می زند باید تصدیق وامتیاز بگیرد .اگر توانایی شرکت در این مسابقه را نداشته باشد باید به سراغ رشته ای دیگر برود. حتی اگر در وقت مسابقه دچار مشکل شود ،جایزه ای به او داده نمیشود بلکه باید آماده شود تا مسابقات بعدی. به قول "گاردنر" هفت نوع هوش وجود دارد که شامل:۱-هوش ریاضی منطقی ۲-هوش کلامی و ادبیات۳-هوش دیداری و فضایی۴-هوش موسیقی و موزون ۵-هوش جنبشی وتربیت بدنی۶-هوش درون فردی ۷- هوش برون فردی که هر انسانی ممکن است در یک یا چند هوش توانمند باشد.چرا کسی که هوش ریاضی ضعیفی دارد باید به روشهایی از جمله خواستگاه سیاسی و طایفه ای به کاری گمارده شود که در حد دانش و هوش و توانایی او نیست
- پراکنده کاریها، کاستیها، ضعفهای ، ندانمکاریها ،سوءمدیریت ،تعارضها و تضادهای فرهنگی در نهادهای فرهنگی جامعه اعم از خانواده، مدرسه، سازمانهای متولی فرهنگ، رسانهها و... به مسیری جز هدر رفتن فرصتها منتهی نخواهد شد. در هر شاخهای از این مجموعه تاثیر گذار، کار خاصی انجام میشود و نظام و هماهنگی سیستماتیکی وجود ندارد.
فرهنگ کشور نیاز به یک اندیشه نظامدار و منسجم دارد، نیاز به یک دیدگاه کلان نگر و جامع نگر. هرکسی برای خود ساز و کاری دارد .طرح های دراز مدت و چشم اندازهای پیش بینی شده به دلایل مختلف از جمله نبود یک فرهنگ مشترک در امور آموزش و یادگیری عقیم میمانند.آموزش و پرورش از این وضعیت ضربه می خورد .ار جمله اینک، یادگیری ـ یاددهیهای فعلی، با اهدافی غیر از دانایی صورت میپذیرد. از جمله نتایج دیگر تاثیرات معضلات فرهنگی بر آموزش و پرورش، تنزل جایگاه آموزش و پرورش در سطوح مختلف است. نگاه فعلی به آموزش و پرورش، کمتر نگاهی از سر احترام و نیاز به آن است، بلکه بیشتر نگاهی از سر ترحم و تحمل است. اگر اهمیت وزارتخانهها و نهادها را در درجه بندی کنیم، آموزش و پرورش در چه مرتبهای قرار میگیرد؟
با وجود این وابستگی ،دولت تاکنون نتوانسته است مشکلات و نیازهای مالی آموزش و پرورش را پاسخگو باشد و همه ساله بودجه آموزش و پرورش با کسری چند صد میلیارد تومانی تنظیم می شود و مسائل جاری و بحران های مالی آموزش و پرورش همواره مانع بزرگی برای تهیه تصمیمات مهم و برنامههای بلندمدت و آیندهنگر بوده است.عدم توازن بین هزینه ها ، امکانات آموزش و پرورش ،تقاضای فزاینده برای آموزش و یادگیری، ارتقای کیفیت آموزش و یادگیری از یک طرف و از طرف دیگر محدودیت شدید منابع مالی دولت و سهمی که برای آموزش و پرورش در نظر گرفته می شود (سیر نزولی سهم آموزش و پرورش از درآمد ملی "دهه ۵۰ ۳۰ ۲۵% "دهه ۶۰ ۲۰%۲۵" - "دهه ۷۰ ۱۵%۲۰ " - "دهه ۸۰ ۸%۱۲ " ) از جمله مشکلاتی است که ضرورت توجه به خصوصی سازی را مهیا می سازد.
هرچند زمینه خصوصی سازی به دلایل مختلف ،از جمله اختلاف طبقاتی در کشور ما مهیا نیست ولی گرایش به خصوصی سازی آموزش و پرورش ،علاوه بر کاهش فشار بر بودجه دولت، سبب آزادی انتخاب و نوآوری در آموزش و پرورش،ایجاد رقابت و کیفیت بخشی،پاسخگویی سریع به خواستها،مشارکت همه جانبه گروههای ذینفع و سپردن امور مردم به دست مردم ،کارآیی علمی و اقتصادی،مشتری محوری،کاهش بار مالی و مدیریتی دولت ، ایجاد یک بازار رقابتی در قلمرو یاددهی و یادگیری ، کارآیی بیشتر در استفاده از منابع، توجه بیشتر به سلایق و انتخابهای افراد جامعه شده و سبب ارتقاء کیفیت آموزش و یادگیری می شود.
بقلم:مجید خوزان
هندوانه به عنوان نمادی كروی كه برونش سبز و درونش قرمز است و سمبل خورشید محسوب میشود، به عنوان مهمترین میوه بر سر سفره چله قرار میگیرد.
ایرانیان قدیم شادی و نشاط را از موهبتهای خدایی و غم و اندوه و تیره دلی را از پدیدههای اهریمنی میپنداشتند. مراسم نوروز، جشن مهرگان، جشن سده، چهارشنبه سوری و شب یلدا و سنت های دیگر در واقع بیانگر این حقیقت است كه ایرانیان پس از رهایی از بیدادگری و ستم به شكرانه بازیافتن آزادی، جشن برپا می ساختند و پیروزی نیكی بر بدی و روشنایی بر تاریكی و داد بر ستم را گرامی میداشتند.
شب یلدا در خراسان به "شب چله" معروف و دارای پیشنیه دیرینهای است و مردم در این شب با شركت در شب نشینیهای طولانی و خوردن انواع میوه و تنقلات سعی در بهتر گذراندن طولانیترین شب سال دارند. مردم این منطقه برای استقبال نخستین روز از سردترین فصل سال تا آنجا كه توان مالی دارند، در خرید میوههای مخصوص شب یلدا مانند هندوانه، انار و خربزه كوتاهی نمیكنند.
بردن هدیه به خانه عروس با عنوان "شب چلهای " از دیگر مراسم شب یلدا در استان خراسان به ویژه مناطق جنوبی این استان است. در این شب برای دخترانی كه به تازگی نامزد شدهاند، ازسوی خانواده داماد، هدایایی فرستاده میشود و خانوادههای عروس و داماد دور هم جمع میشوند. در این شب افراد با جمع شدن در خانه بزرگ فامیل، خواندن شعر و داستان، خوردن شیرینی، آجیل و انواع تنقلات، بلندترین شب سال تا پاسی از شب بیدار میمانند.
خراسان جنوبی
یكی از آیینهای ویژه شب یلدا در استان خراسان جنوبی برگزاری مراسم "كف زدن" است. در این مراسم ریشه گیاهی به نام چوبك را كه در این دیار به "بیخ" مشهور است، در آب خیسانده و پس از چند بار جوشاندن، در ظرف بزرگ سفالی به نام "تغار" میریزند. مردان و جوانان فامیل با دستهای از چوبهای نازك درخت انار به نام "دسته گز" مایع مزبور را آنقدر هم میزنند تا به صورت كف درآید و این كار باید در محیط سرد صورت گیرد تا مایع مزبور كف كند.
كف آماده شده با مخلوط كردن شیره شكر آماده خوردن شده و پس از تزیین با مغز گردو و پسته برای پذیرایی مهمانان برده میشود. در این میان گروهی از جوانان قبل از شیرین كردن كفها با پرتاب آن به سوی همدیگر و مالیدن كف به سر و صورت یكدیگر شادی و نشاط را به جمع مهمانان میافزایند.
استان اصفهان
اما در استان اصفهان نیز از قدیمالایام آیینهای ویژهای وجود داشته كه كم و بیش هنوز هم ادامه دارد.به باور اصفهانیهای قدیم، زمستان به دو بخش "چله" و "چلهكوچیكه" تقسیم میشد كه موعد چله از اول دیماه تا ۱۰بهمن بود اما "چله كوچیكه" از دهم بهمن آغاز میشد و تا سی بهمن ادامه داشت. البته آیین برگزاری شب چله در اصفهان به دو نام "چله زری" (ماده) و"عمو چله"(نر) تقسیم میشود زیرا از گذشته تاكنون همه موجودات و اشیاء را بر اساس جنس مذكر و مونث تقسیم میكردند. اصفهانیها دوشب را به عنوان شب چله برپا میكردند و آیینهای مخصوص به این شب را به جا میآوردند. آیین شب چله در شهر اصفهان خانوادگی برگزار میشده است و خانوادههای اصفهانی با پهن كردن سفرهیی با عنوان "سفره شب چله"، این شب را گرامی میداشتند.
هندوانه بهعنوان نمادی كروی كه برونش سبز و درونش قرمز است و سمبل خورشید محسوب میشود، به عنوان مهمترین میوه بر سر سفره چله قرار میگیرد. از دیگر بخشهای این آیین در اصفهان قدیم پهن كردن تمام البسه و رخت خوابها در هوای آزاد بویژه در مقابل خورشید با هدف خوش آمدگویی به "عمو چله" و "چله زری" بوده است.
استان کرمانشاه
در استان كرمانشاه نیز كه از شهرهای باستانی و كهن ایران زمین است، شب یلدا از جایگاه ویژهای در میان مردم برخوردار است و همواره با مراسم زیبا و با شكوهی همراه است. مردم استان كرمانشاه براساس آیینی كهن در این شب بیدار میمانند تا با شعر خواندن، قصه گفتن، فال حافظ گرفتن و آجیل خوردن با مادر جهان در زادن خورشید همراهی و همدردی كنند. میوههایی نیز دراین شب خورده میشود كه به گونهای نمادی از خورشید است مانند هندوانه سرخ، انار سرخ، سیب سرخ و یا لیموی زرد، قصههایی از عشق جاودانه شیرین و فرهاد، رستم و سهراب، حكایت حسین كرد شبستری و خواندن اشعار زیبا و دلنشین شامی كرمانشاهی در گذشته نقل مجالس شب یلدا در كرمانشاه بود.
آن روزها افراد فامیل بنا بر رسمی دیرینه به خانه بزرگترین فرد فامیل كه معمولا پدر بزرگ و مادر بزرگ بودند میرفتند و با تكاندن برفهای زمستان از لباس هایشان در گرمای آرامش بخش كرسی فرو میرفتند. افراد فامیل بر سر یك سفره باهم شام میخوردند و بر روی سفره مخصوص این شب خوردنیهای متنوعی چیده میشد.
خوردنیهایی از قبیل آجیل، راحت الحلقوم، مشكلگشا، شیرینی محلی دست پخت مادر بزرگها به خصوص نان شیرینی معروف "نان پنجرهای، كاك و نان برنجی"، و میوههایی چون انار، سیب و هندوانه كه نگین این سفره بود. یكی از آداب زیبایی كه شب یلدا در استان كرمانشاه وجود دارد گرفتن فال حافظ است كه مردم با اعتقادات خاص خود رهنمودهایش را چراغ راه مشكلات خود در زندگی قرار میدهند.همچنین دختران دم بخت با این كار از باز شدن بخت خود در آن سال خبری میگرفتند.
استان زاهدان
مردم استان زاهدان نیز براساس یك سنت دیرینه در شب یلدا در خانه بزرگ قوم خویش گردهم میآیند و به قصههایی كه پدربزرگها و مادر بزرگها برایشان نقل میكنند گوش میدهند.
برگزاری جشنها و نشستهای خانوادگی همراهباگروهی از اعتقادات اسطورهای، شبی خاطرهانگیز را برای خانوادههای زاهدانی به خصوص كودكان ونوجوانان فراهم میكند. گفتن قصه، گرفتن فال حافظ، بازیهای دستهجمعی نظیر گل یا پوچ و بیان لطیفه و خاطره را از سرگرمیهای شب یلدا در این منطقه عنوان كرد.
استان آذربایجان شرقی
استان آذربایجانشرقی نیز به عنوان یكی از خطههای زرخیز ایران زمین برای زنده نگه داشتن این شب بیادماندنی برای خود آداب و رسوم ویژهای دارند كه به پارهای از آنان اشاره میشود. اكثر مردم آذربایجان در شب یلدا "چیلله قارپیزی" (هندوانه چله) میخورند و معتقدند باخوردن هندوانه، لرز و سوز سرما به تنشان تاثیر نداشته و اصلا سرمای زمستان را حس نمیكنند.
در بیشتر شهرها و روستاهای آذربایجان شرقی رسم بر این است كه كسانی كه نامزد هستند در دوران نامزدی در این شب برای نامزدهای خود "خوانچه " طبق میفرستند و اقوام در هر چه بهتر بودن این خوانچهها كمك میكنند. محتویات خوانچهها عبارتند از شیرینی، پرتقال، سیب، انار، هندوانه، آیینه و پارچه كه با پولك و تور تزیین میشود. هنگام غروب، زنان فامیل هدایایی به رسم یاری به منزل داماد آورده و به جشن و پایكوبی میپردازند.
سپس طبقهای آماده را بر سر افرادی كه معین شده قرار داده و روانه خانه عروس میكنند و مادر عروس پس از تحویل طبقها، هدایای مانند پول، شیرینی، جوراب و دستمال به آنها میدهد. فردای این شب مادر دختر تمام طبقها را در اتاق میهمان چیده و از زنان فامیل برای صرف میوه و شیرینی دعوت میكند. همچنین علاوه بر فرستادن سهم چله برای نوعروس، در نخستین سال ازدواج زوج های تبریزی، پدر عروس قبل از غروب آفتاب سهم دختر و دامادش را كه شامل هندوانه، میوه، آجیل، شیرینی، یك قواره پیراهنی باكفش و چادری روانه منزل آنها میكند.
در آذربایجان سابقا كه ارتباطات به این آسانی نبود از اواخر تابستان مقدار زیادی هندوانه و خربزه در تور میگذاشتند و آن را از سقف آشپرخانه آویزان میكردند تادر هوای آزاد خراب نشود و یا اینكه در كاه قرار میدادند. هندوانه مهمترین خوراك شب چله مردم آذربایجانشرقی است.
اغلب مردم در این شب برنج، مرغ و آش شیر پخته و بعداز شام نیز از تنقلات موجود در منزل شامل قاورقا (گندم برشته با شاهدانه) آجیل، لبو، هویچ، حلوای گردو انواع میوه، خربزه، هندوانه و خشكبارهایی چون انگور، بادام و سنجد میل میكنند.
ریشسفید خانواده در حالیكه با چاقو هندوانه را میبرد، میگوید قادا بلامیزی بو گئجه كسدوخ (بلایای خودمان را امروز بریدیم) در تبریز پوستهای میوه و آشغالها را در آب روان ریخته و این رفتار را خوب و خوش یمن میدانند. بعد از خوردن تنقلات و میوه در سابق بزرگان خانواده به نقل حكایات و داستانهایی از حماسههای ملی این سرزمین نظیر، اصلی و كرم، بایاتی خواندن و ضربالمثل پرداخته و تا پاسی از شب به صحبت و گفت و گو مشغول میشوند.
زنان معمولا تا پایان چله كوچك خانه تكانی نمیكنند و اعتقاد دارند اگر در طول این دو چله كسی خانه تكانی كند، چله او را نفرین میكند و اگر چله كسی را نفرین كند به نكبت و بدبختی گرفتار میشود.
استان مرکزی
اما آیین شب یلدا در استان مركزی از دیرباز در سه شب متوالی باعناوین شب "چلهبزرگه"، "چله وسطی" و "چلهكوچیكه" برگزار میشده و خویشان و دوستان سفرهای از مهر را میگشودند و از هر دری سخنی میگفتند. یكی از آیینهای ویژه یلدا، در استان مركزی دیدار و بزرگان و سالخوردگان فامیل بودهاست.
در شبهای چله افراد فامیل در همایشی صمیمی دور كرسی چوبی جمع میشدند و به قصههای بزرگترها گوش میدادند. زنان و دختران روستایی در گرگ و میش شبهای چله در تكاپو و هیجانی خاص ملزومات غذا و تنقلات ویژه این شب را مهیا میكردند وبرای گذران ساعات خوش در كنار فامیل لحظه شماری میكردند.
آنان درسینیهای قدیمی مسی درفضای دودهگرفته آشپزخانههای قدیمی، انواع میوه و تنقلات به ویژه هندوانه، انگور، تخمه و نخودچی كشمش، و خرما را مهیا میكردند. دراین شب استثنایی پس از صرف شام و خواندن دعای شكر درپای سفره، همگان در كنار هم، از شادیها و غمها، موفقیتها، اعتقادات، امیدها و بیمهاشان میگفتند.
بزرگترها و ریش سفیدان فامیل در این شب علاوه بر خواندن اشعار حافظ، سعدی و فردوسی خاطرات و داستانهای كهن ایران زمین را برای اعضای خانواده نقل میكردند.
در شب یلدا، بزرگترها با كودكان هم بازی میشدند،"پر یا پوچ" دزد بازی و مشاعره از جمله بازیهایی است كه در شب چله در مناطق مختلف استان مركزی با مشاركت همه اعضای خانواده رواج داشت. این رسومات تا ۵۰سال پیش در شهر اراك و سایر مناطق استان مركزی به شكلی فرا گیر وجود داشت اما اكنون به ندرت میتوان چنین جلوههایی را به چشم دید.
یلدای تهران قدیم نیز با میوههای تازه فصل پاییز ، میوههای خشك شده تابستان آجیل مخصوص، شیرینی و هندوانه به صبح میرسید.
تهران
تهرانیان قدیم درهمه اعیاد خود سنت حسنه جمع شدن افراد خانواده در منزل بزرگتر خانواده را منظور میداشتند و همه فرزندان خانواده در منزل مادر و پدر جمع میشدند. از سنن یلدای تهران، صرف میوههای تابستانی از جمله هندوانه است كه به دلیل نزدیكی این مراكز كشاورزی با تهران، میوه هندوانه در خوراكیهای شب یلدای تهرانیان قرار گرفته است.
آجیل شب یلدا نیز از دیگر مصروفات تهرانیها است كه تركیب آن نشانی از اعتقاد و تجربه اهالی تهران قدیم به خواص گوناگون میوههای خشك شده است كه با عنوان "آخشیج "(تضادها) كاربرد داشته است. ولی تهرانیها شب یلدا را همه ساله جشن میگیرند تا سنتهای زیبای قدیم در لابلای زندگی مدرنیته شهرنشینیشان حفظ شود.
استان قزوین
مردم استان قزوین نیز همچون دیگر هموطنان ایرانی، این آیین كهن را با رفتن به خانه بزرگترها میگذرانند. به عقیده بزرگترها آوردن میوههای مختلف خشك و تر و میوههای سرخ فام كه به "شب چره" معروف است، همراه با خوراكیهای دیگر شگون داشته و زمستان پر بركتی را نوید میدهد.
در بعضی مواقع كه مادر بزرگها در آوردن تنقلات تاخیر میكنند كوچكترها شعر "هر كه نیارد شب چره - انبارش موش بچره" سر میدهند، كه مادربزرگ در آوردن "شب چره" تعجیل میكند. دراین شب اغلب مردم قزوین با خوردن سبزی پلو با ماهیدودی و سپس هندوانه، انار، انواع تنقلات از جمله كشمش، گردو، تخمه، آجیل مشگلكشا و انجیر خشك، شب نشینی خود را به اولین صبح زمستانی گره میزنند.
به عقیده مادر بزرگهای قزوینی اگر دراین شب ننه سرما گریه كند باران میبارد، اگر پنبههای لحاف بیرون بریزد برف میآید و اگر گردنبند مراوریدش پاره شود تگرگ میآید. یكی دیگر از آداب و رسوم "شب یلدا" فرستادن "خونچه چله" از سوی داماد به عنوان هدیه زمستانی برای عروس است. در این خونچه برای عروس پارچه، جواهر، كلهقند و هفت نوع میوه مثل گلابی هندوانه، خربزه، سیب، به با تزئینات خاصی فرستاده میشود.
خراسان شمالی
از جمله آیینهای شب یلدا در خراسان شمالی آن است كه خانوادهها در این شبنشینی شب یلدا تفالی نیز به دیوان حافظ میكنند كه اینكار هم معمولا توسط بزرگ خانواده صورت میگیرد. آنان دیوان اشعار لسانالغیب خواجه شیراز را با نیت بهروزی و شادكامی می گشایند و فال و مراد دل خود را از او طلب میكنند. بازگویی خاطرات، قصهگویی پدر بزرگها و مادر بزرگها نیز یكی از مواردی است كه یلدا را برای خانوادهها دلپذیرتر میكند. یكی دیگر از سنتهای كهن شب یلدا، چله بردن برای خانواده عروس است. با فرا رسیدن شب چله مردهای جوان طبقهای آراسته میوه، شیرینی و كلهقند تزیین شده را به رسم هدیه به خانه عروس جوان میبرند.
این طبقهای هدیه كه معمولا مسی است و روی آن با سفرههای قرمز گلدوزی شده پوشانده شده، پر از ظرفهای بزرگ میوه پیچیده در زرورقهای رنگین با گل و نوارهای مواج میشود.
مردانی این طبقها را بر سر گذارده و در پی یكدیگر با شادی و پایكوبان راهی خانه عروس میشوند. خانواده دختر نیز به پاس قدردانی و به رسم یادبود لباس و یاقطعه پارچهای را برای خانواده داماد، در سینی خالی شده هدایا میگذارند. اگر قبل از شب چله برف باریده باشد برخی از مردم شهر و روستا در این شب با خوردن برف شیره، با شیرین كردن كام با معجونی از بارش زمستانی، با سردی زمستان آشتی میكنند. همچنین بزرگترها با دادن حلوا قلقلی از كوچكترها پذیرایی میكنند.
حلوا قلقلی از كوبیده شدن مغز گردو، بادام، كنجد و دیگر دانههای روغنی تهیه و سپس در شیره انگور نیز خوابانده میشود. اما برخی از افراد كهنسال و نیز آشنایان به فرهنگ مردم در خراسان شمالی همه این آیین و مراسم را بهانهها و ترفندهایی برای گردهم آمدن خانوادهها، بجای آوردن صله ارحام و رفع كدورتهای احتمالی بین خویشاوندان میدانند. آنان بر این باورند كه پیشینیان در هر فصل به بهانهای سعی میكردهاند تا اقوام را جمع كرده و صلح، صفا و صمیمیت را در بین آنان حكمفرما كنند.
منبع:
اس ام اس تبریک شب یلدا |
امشب جایی نری میخوام بشمرمت
جوجو یلدات مبارک
محفل آریاییتان طلایی ، دلهایتان دریایی ، شادیهایتان یلدایی ، پیشاپیش مبارک باد این شب اهورایی
روی گل شما به سرخی انار
شب یلدا شب بزم و سرور است / شبی طولانی و غمها بدور است
شباهنگام تا وقت سحرگاه / بساط خنده و شادی چه جوراست
یلدا مبارک
شب یلدا همیشه جاودانی است / زمستان را بهارزندگانی است
شب یلدا شب فر و کیان است / نشان از سنت ایرانیان است
یلدا مبارک
یلداست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد امشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیست
شب یلدا مبارک!
شب یلدا شد و میلاد خوش ایزد مهر / زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر
شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق / رخ معشوقه و مدهوشی دلداه عشق
شب یلدایتان پرستاره و پر خاطره باد
باور به نور و روشنایی است ،
که شام تیره ،از دل شب یلدا
جشن مهر و روشنایی به ما هدیه میدهد
یلدایتان مبارک
هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشیینیم و بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها
یلدایتان رویایی
روزهایتان پر فروغ
شبهایتان ستاره باران!
میان دوستان افتاده ای تک / رخت هندونه ،زلفت عین پشمک!
برایت می زنم اینک پیامک / شب یلدای تو ای گل! مبارک!
شب شما به شیرینی هندوانه
خندتون مثل پسته
و عمرتون به بلندی یلدا
شب یلدا مبارک
بلندترین شب سال هم خورشید را ملاقات خواهد کرد و این یعنی
بوسه گرم خداوند بر صورت زندگی وقتی همه چیز یخ می زند.
یلدا مبارک
من امشب دارم می رم، فکر نکنم دیگه همدیگر رو ببینیم... منو فراموش نکن و به خاطر تمام بدی هام منو ببخش...
از طرف پاییز - یلدا مبارک
ببین چگونه قناری ز شوق می لرزد
نترس از شب یلدا بهار آمدنی است
همهً شب های غم آبستن روز طرب است
یوسف روز ز چاه شب یلدا آید
بیا ای دل کمی وارونه گردیم
برای هم بیا دیوونه گردیم
شب یلدا شده نزدیک ای دوست
برای هم بیا هندونه گردیم
شب یلدا مبارک
عمرتون ۱۰۰ شب یلدا/دلتون قد یه دریا /توی این شب های سرما/یادتون همیشه با ما
شب یلدا مبارک
توی سرمای این شب طولانی به فکر بی خانه مان هایی که چشم میزنند
زودتر صبح بشه هم هستی ؟
یلدا یعنی یادمان باشد که زنگی آنقدر کوتاه است، که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت
یلدا یعنی بهانه ای برای در کنار هم شاد بودن و زندگی یعنی همین بهانه های کوچک گذرا.
یلداتان مبارک و زندگیتان پر از بهانه های شاد باد.
جیک.جیک.جیک.جیک.جیک
یه جیک اضافه کن بفرست برای جوجه بعدی
چند ساعت بیشتر به آخر پاییز نمونده، جوجه هاتو شمردی!؟
روی شما مثل گل هندونه ، خنده هاتون مثل قاچ هندونه ، روزگارتون مثل پوست هندونه ، جیبتونم پر تخم هندونه
یلداتون مبارک
شب یلدا عزیزه هندوونه
اگر چه ترش و لیزه هندوونه
بهایش را چو پرسیدم ز یارو
بگفتا هیس جیزه هندوونه
شب یلدا کنار یار بودی
به او دلبسته و بیمار بودی
شپش هایش گرفتی از سر شب
تو ِ نادان مگر بیکار بودی؟
قیمت پماد سوختگی شب یلدا(چله)خیلی خیلی بالا میره.
اگه نگرفتی زود تر بخرش شاید هندوانه ای که گرفتی سفید در بیاد هااا
اون وقت لازمت میشه!!!
ما منتظر صبح شب یلداییم
دستی به دعا تا فرج فرداییم . . .
شب یلدای من آغاز شد....
نه سرخی انار نه لبخند پسته نه شیرینی هندوانه.....
بی تو یلدا زجر آور ترین شب دنیاست
بی من یلدایت مبارک
آری امشب شب یلدا است.....
شب فال.....
شب عشق.....
شب هندوانه.....
وشب آزادی وشب رهایی
چیزی به یادم نمی آید
جز اینکه
امشب شب تنهایی من است
یلدایت مبارک
من بلندای شب یلدا را
تا خود صبح شکیبا بودم
شب شوریده ی بی فردا را
با خیال تو به فردا کردم
چه شبی بود !؟
عجب زجری بود !؟
غم آن شب که شب یلدا بود
شب یلداست
دلم در خواب پروانه شدن بود
ولی افسوس
دلم در اوج رفتن روبه شمعی سوخت و من نالان
کنار سفره ای از عشق خالی ...
شبی مایوس و سرگردان دارم امشب
امشب جایی نری میخوام بشمرمت
جوجو یلدات مبارک
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
محفل آریاییتان طلایی ، دلهایتان دریایی ، شادیهایتان یلدایی ، پیشاپیش مبارک باد این شب اهورایی
روی گل شما به سرخی انار
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
شب یلدا شب بزم و سرور است / شبی طولانی و غمها بدور است
شباهنگام تا وقت سحرگاه / بساط خنده و شادی چه جوراست
یلدا مبارک
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
شب یلدا همیشه جاودانی است / زمستان را بهارزندگانی است
شب یلدا شب فر و کیان است / نشان از سنت ایرانیان است
یلدا مبارک
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
یلداست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد امشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیست
شب یلدا مبارک!
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
شب یلدا شد و میلاد خوش ایزد مهر / زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر
شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق / رخ معشوقه و مدهوشی دلداه عشق
شب یلدایتان پرستاره و پر خاطره باد
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
باور به نور و روشنایی است ،
که شام تیره ،از دل شب یلدا
جشن مهر و روشنایی به ما هدیه میدهد
یلدایتان مبارک
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشیینیم و بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها
یلدایتان رویایی
روزهایتان پر فروغ
شبهایتان ستاره باران!
میان دوستان افتاده ای تک / رخت هندونه ،زلفت عین پشمک!
برایت می زنم اینک پیامک / شب یلدای تو ای گل! مبارک!
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
شب شما به شیرینی هندوانه
خندتون مثل پسته
و عمرتون به بلندی یلدا
شب یلدا مبارک
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
بلندترین شب سال هم خورشید را ملاقات خواهد کرد و این یعنی
بوسه گرم خداوند بر صورت زندگی وقتی همه چیز یخ می زند.
یلدا مبارک
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
من امشب دارم می رم، فکر نکنم دیگه همدیگر رو ببینیم... منو فراموش نکن و به خاطر تمام بدی هام منو ببخش...
از طرف پاییز - یلدا مبارک
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
ببین چگونه قناری ز شوق می لرزد
نترس از شب یلدا بهار آمدنی است
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
همهً شب های غم آبستن روز طرب است
یوسف روز ز چاه شب یلدا آید
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
بیا ای دل کمی وارونه گردیم
برای هم بیا دیوونه گردیم
شب یلدا شده نزدیک ای دوست
برای هم بیا هندونه گردیم
شب یلدا مبارک
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
عمرتون ۱۰۰ شب یلدا/دلتون قد یه دریا /توی این شب های سرما/یادتون همیشه با ما
شب یلدا مبارک
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
توی سرمای این شب طولانی به فکر بی خانه مان هایی که چشم میزنند
زودتر صبح بشه هم هستی ؟
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
یلدا یعنی یادمان باشد که زنگی آنقدر کوتاه است، که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
یلدا یعنی بهانه ای برای در کنار هم شاد بودن و زندگی یعنی همین بهانه های کوچک گذرا.
یلداتان مبارک و زندگیتان پر از بهانه های شاد باد.
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
جیک.جیک.جیک.جیک.جیک
یه جیک اضافه کن بفرست برای جوجه بعدی
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
چند ساعت بیشتر به آخر پاییز نمونده، جوجه هاتو شمردی!؟
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
روی شما مثل گل هندونه ، خنده هاتون مثل قاچ هندونه ، روزگارتون مثل پوست هندونه ، جیبتونم پر تخم هندونه
یلداتون مبارک
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
شب یلدا عزیزه هندوونه
اگر چه ترش و لیزه هندوونه
بهایش را چو پرسیدم ز یارو
بگفتا هیس جیزه هندوونه
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
شب یلدا کنار یار بودی
به او دلبسته و بیمار بودی
شپش هایش گرفتی از سر شب
تو ِ نادان مگر بیکار بودی؟
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
قیمت پماد سوختگی شب یلدا(چله)خیلی خیلی بالا میره.
اگه نگرفتی زود تر بخرش شاید هندوانه ای که گرفتی سفید در بیاد هااا
اون وقت لازمت میشه!!!
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
ما منتظر صبح شب یلداییم
دستی به دعا تا فرج فرداییم . . .
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
شب یلدای من آغاز شد....
نه سرخی انار نه لبخند پسته نه شیرینی هندوانه.....
بی تو یلدا زجر آور ترین شب دنیاست
بی من یلدایت مبارک
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
آری امشب شب یلدا است.....
شب فال.....
شب عشق.....
شب هندوانه.....
وشب آزادی وشب رهایی
چیزی به یادم نمی آید
جز اینکه
امشب شب تنهایی من است
یلدایت مبارک
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
من بلندای شب یلدا را
تا خود صبح شکیبا بودم
شب شوریده ی بی فردا را
با خیال تو به فردا کردم
چه شبی بود !؟
عجب زجری بود !؟
غم آن شب که شب یلدا بود
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
شب یلداست
دلم در خواب پروانه شدن بود
ولی افسوس
دلم در اوج رفتن روبه شمعی سوخت و من نالان
کنار سفره ای از عشق خالی ...
شبی مایوس و سرگردان دارم امشب
ادامه خبر...
عکاسها، تصويربرداران خبري، اهالي رسانه و حتي مردم، فردي را ميشناسند که به «آقاي دوربيني » شهرت دارد و هر جا مراسمي هست و دوربيني کار ميکند، سر و کله او هم پيدا ميشود. او عاشق «ديده شدن» است و خوشبختانه تا دلتان بخواهد در تلويزيون ديده ميشود.
راز موفقيت او در اين است که براي ديده شدن روشي را برگزيده که تمام شدني نيست، يعني جايي که او براي «ديده شدن» برگزيده، هميشگي است و مثل صندلي مقامهاي دولتي نيست که بعضيها هر چقدر هم که زور بزنند که آن را از دست ندهند، باز هم فايده اي نداشته باشد.
به اين ترتيب، آقاي دوربيني مورد اشاره (که عکس آن را در بالا ميبينيد) احتياج به هيچ بازي رسانه اي خاصي ندارد و از اين نظر بايد او را الگويي براي بقيه آقادوربينيها دانست!
احتمالا همين است که او را کمي تا قسمتي «محبوب» کرده، برخلاف بعضيها که چندين سال جلوي دوربين بودند و براي اينکه دوربينها بيشتر و حتي بيشتر تر آنها را نشان دهد، هر نوع دلتان بخواهد صحبت کردند و حتي کار را به بيان چيزهايي کردند که «لولو برده است»، آمارهاي کج و کوله دادند، شعارهاي نشدني از خودشان صادر کردند، موفقيتهاي خيالي براي خودشان تراشيدند، تابوت ماچ کردند،به بقيه مسئولان پريدند، عليه منتقدان حرفهاي آبدار ول کردند...
ولي رويم به ديوار، بالاخره روزي رسيد که صندلي شان را تحويل دادند و دوربينهاي دور و برشان جمع شد، از آن وقت بود که مجبور شدند براي اينکه به آنها توجه رسانه اي شود به کارهاي عجيب و غريب دست بزنند: روي سقف خودرو بروند و براي همسايهها سخنراني کنند، در آسانسور گير کنند و آن را به اطلاع مردم برسانند، براي خودشان بزرگداشت درست کنند و... در نهايت مسوولان کشور را دعوت به «بگم - بگم» کنند!
واقعا گلي به گوشه جمال آقادوربيني خودمان که براي اينکه دوربينها را به خود متوجه کند، احتياج به اين رفتارها ندارد و خيلي ساده و صميمي ميگويد که چه احتياجي دارد و براي رفع آن ميکوشد. واقعا چي ميشد آقادوربيني الگوي کساني ميشد که با او «درد مشترک» دارد؛ اين جوري که خيلي موفقتر خواهند بود!
نويسنده : محمد حسين روانبخش
آیت اله پوش - اکنون که فرصتی دیگر فراروی اصلاح خواهان و اعتدال گرایان قرار گرفته تا مدیریت ورزش استان را به دست اهلش بسپارند، توصیه هایی ضروری، دلسوزانه و بر حسب وظیفه، که بیش از 27 سال تجربه ام در ورزش استان است، از روی خیر خواهی خدمت استاندار محترم و مجمع نمایندگان استان بیان می نمایم تا انشالله مدیریت و ساختار ورزش استان متحول و ورزش، به جایگاه واقعی خود باز گردد.
زیرا مهمترین عامل مؤثر در بروز وضعیت اسفبار حاکم بر ورزش استان، فاصله بین وضعیت مطلوب و موجود است که آنهم ناشی از مدیریت ضعیف و ساختار بیمارگونه اداره کل ورزش و جوانان استان و استمرار این شرایط در ادارات تحت پوشش این اداره کل می باشد. آنچه از این مدیریت حاصل شد باید اینگونه مطرح نمود که: تغییر مکرر مدیریت های ورزشی در زمان های کوتاه مدت (انتخاب نادرست) حاشیه سازی توسط گروهی خاص که سال هاست فرصت را به خود و باندشان اختصاص داده اند و برای ورزشکاران و دلسوزان ورزش استان، فرصت سوزی کردند. که امیدورایم با این افراد برخورد قاطع شود. عدم شایسته سالاری درتعیین مدیران و اصلاح ساختارهای ورزش، عدم سنخیت بین پست سازمانی و اطلاعات ورزشی با مهارت فنی افراد، تعدد برنامه های بی محتوا و تعارض بین آنها، شکاف میان سیاست های توصیفی و کارکردگرایی مدیران، نا آشنایی با اهداف کلان سازمان و رو آوری به مدیریت سنتی، بدون تخصص، ناکارآمد و واپس گراست.
نداشتن برنامه هدفمند و فقدان استراتژی علمی با رهبرد کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت و از سویی عدم نظارت، بازرسی و همچنین مصادره فرصت های ورزشی در جهت های غیر ورزشی. عدم بهره گیری از تحقیقات کاربردی، طرح های علمی، پژوهش های ورزشی، عدم ارتباط مطلوب، منطقی و مؤثر با بخش خصوصی، ارگان های دولتی و بویژه دانشگاه ها. سیاسی نگری در انتخاب مدیریت ورزش استان و به تبع آن، تأثیر پذیری بیش از حد این مدیریت، از جریان های سیاسی و سوگیری در انجام فعالیت های تخصصی. بی دقتی و سطحی نگری در زیر ساخت ها و غیر استاندارد بودن سخت افزارهای ورزش استان.
واگذاری ساختارهای ورزش استان به بخش خصوصی به دور از مبانی قانونی و مغایر با اخلاقیات و عدالت اجتماعی. بستر سازی نامناسب و ناعادلانه برای حضور بخش خصوصی در عرصه ورزش و ازدست دادن حامیان مالی.
جناب آقای دکتر خادمی می دانیم که حضرتعالی فردی مدیر و مدبر، خوش فکر، متدین و باهوش هستید، با توجه به اینکه ورزش استان در شرایط مخاطره آمیزی قرار گرفته است، نگرانی ما دوست داران ورزش این است که، آیا برای کاهش نقاط ضعف و فاصله گرفتن از تهدیدها، برنامه ای دارید؟ آیا مشاورین محترم جنابعالی واقعیت های ورزش استان را به حضورتان تبیین می کنند؟ و از همه مهمتر این که آیا این مشاورین، اطلاعات تخصصی ورزشی دارند و با مشکلات ورزش در استان آشنا هستند و قادرند با پیشنهادات خلاق و کاربردی، باری از دوش ما بردارند و یا همچنان خاری در پیش پایمان می گذارند؟ جناب آقای دکترخادمی هم شما می دانید و هم ما آشناییم که، ورزش هم در بعد فیزیکی، روانی و هم از حیث اجتماعی، فراتر از بسیاری از پدیده ها و با بلکه هزینه کمتر، قادر است آسیب های فردی و اجتماعی را کاهش و کنترل نموده، و کم هزینه ترین مسیر در پیشگیری از ناهنجاری اجتماعی است و متضمن سلامت و امنیت فرد، خانواده وجامعه است.
جناب آقای دکترخادمی، استاندار عزیز و محترم، موفقیت بیشتر سازمان ها درگرو نیروی انسانی کارآمد، متخصص و متعهد است و فقدان نیروی انسانی آگاه، ماهر و مؤمن، مؤثر بر عملکرد ضعیف سازمانی است. بدون شک ناکارآمدی و عدم اثر بخشی کارشناسان متخصص، نقش مهمی در عدم توسعه و گسترش ورزش دارد. برادر عزیز، مَخلص کلام این که، در ساختار این ورزش به هر نقطه و جایگاهی که بنگرید، نیاز به تغییر و تجدید نظر وجود دارد. این ساختار بیمار است، باید عوامل مسبب در بیماری مشخص و محیط آن ضدعفونی گردد، وگرنه ورزش بیمارشده را هلاک، اطرافیان را آلوده و با بوجود آوردن محیطی مناسب برای شیوع بیماری، مخاطبان ورزش پاک، از مهلکه می گریزند. بدون تردید این رویه، جو مناسب را به روی افراد کار آمد مسدود و رشد و اعتلای ورزش استان را آرزویی دست نیافتنی خواهد کرد. به عنوان مثال جناب آقای سید عبدی افتخاری مدیر کل ورزش و جوانان سابق استان و مدیر کل ورزش و جوانان موفق، خلاق و تأثیر گذار کنونی استان همدان، مصداق عینی این بی برنامگی است.
جناب استاندار، ورزشکاران استان از جنابعالی و مجمع نمایندگان استان در مجلس شوری اسلامی خواهان رسیدگی و اتخاذ بهترین تصمیم ها هستیند. هم چنین از نهادهای نظارتی و بازرسی استان خواهان بررسی دقیق و تخصصی از وزارت ورزش و جوانان هستیم. گرچه متأسفانه حمایت های خاص برخی از جریان های داخلی و کشوری، مانع از برخورد قاطع با متخلفین و سوداگران به ورزش استان می شوند، لیکن یقین دارم که می توان با همت و درایت همین جوانان بی ادعا و انرژیک، و البته با وجدان کاری و اخلاص در عمل شان، همه واقعیت ها را دوباره ساخت.
ما از مدیریت عالی استان توفع داریم با حساسیت خاص و توجه ویژه، ساختار اداره کل ورزش وجوانان و ارگان های حمایتی را متحول نمایند زیرا در این برهه از زمان جامعه ی هدف این ارگان ها بیشتر از هر زمان دیگری در معرض خطر و آسیب پذیرند و مسئولیت ما نیزخطیر است.
هرکس صدای مظلومیت مسلمانی را بشنود و به ندای دادخواهی اش دادی نرساند، مسلمان نیست. و این صدای مظلومیت هزاران جوان مسلمان است. یا حسین، یا علی اکبر، یا علی اصغر