اگر بصورت کلی جناح های سیاسی داخل کشور را بخواهیم دسته بندی بکنیم
دوجناح عمده سیاسی در کشور وجود دارد یکی اصلاح طلبان و دیگری اصولگرایان
. هرچند که به غیر از این دوجناح ، گروه ها، افراد و یا احزاب دیگری
بصورت مستقل و یا غیر مستقل وجود دارد ولی اعتبار و تاثیرشان بدون جناح
های اصلاح طلبان و اصولگرایان کمرنگ وناچیز است. درطی هشت سال گذشته
قدرت اجرایی و اکثر نهادهای قانونی در اختیار اصولگرایان بوده وبه شیوه
ای انحصارطلبانه بر مراکز قدرت چنگال انداخته اند و طعم شیرین قدرت باعث
شده که حتی باور اینکه روزی بخواهند صندلی های قدرت را به جناح دیگر
واگذار کنند برایشان سخت و دشوار است. در طی این مدت هشت سال گذشته رهبر
معظم انقلاب دستورات و توصیه های راهبردی بسیاری جهت حل مشکلات مردم به
مسئولان ارائه و گوشزد نمودند ولی مسئولان خواسته یا ناخواسته گرفتار
بداخلاقی های سیاسی و افراط و تفریط وسیاسی کاری شدند ودر اجرایی کردن
دستورات و رهنمودهای رهبری غفلت نمودند . این غفلت مسئولان اجرایی کشور
باعث شد که آنچنان که باید نتوانند مشکلات مردم را حل کنند .اصولگرایان
در زمانی که اصلاح طلبان بر مسند قدرت بودند هر روز شعار وااسلاما سر
میدادند و به هر بهانه به اصلاح طلبان انتقاد می کردند که نمی توانید
کشور را اداره کنید و نمی توانید مشکلات مردم را حل نمایید.همین
اصولگرایان مدعی بودند که اگر مدیریت اجرایی کشور بدست ما بیفتد چنین و
چنان خواهیم کرد و بهتر از اصلاح طلبان می توانیم کشور را اداره
کنیم.دودوره ریاست جمهوری و دودوره مجلس شورای اسلامی و سایر نهادها و
دستگاههای قانونی کشور در دست اصولگرایان بوده و نتوانسته جوابگوی
نیازهای مردم باشند.حداقل در زمان اصلاح طلبان قیمتها بصورت روزانه
افزایش پیدا نمی کرد و یا اینکه مدیرت اجرایی و مسئولان اجرایی در مقابل
هر مشکلی پاسخگو بودند.ولی الان اصولگرایان بجای حل مشکلات اقتصادی مردم
دچار بداخلاقی های سیاسی برای حفظ قدرت شده اند. هشت سال فرصت زیادی بود
که اصولگرایان بتوانند تفکرات و برنامه هایشان را برای خدمت به مردم عملی
نمایند .در عمل ابتکار و نبوغ خاصی از اصولگرایان دیده نشد و بیشتر شعار
محور بودند .اصولگرایان حتی طبق سند چشم انداز نتوانستند کشور را به جلو
ببرند و از همه مهمتر اینکه اگر به دستورات و فرمایشات مقام معظم رهبری
در عمل توجه و دقت بیشتری می کردند کشور به این وضعیت نامناسب اقتصادی
نمی رسید.به نظر من کارنامه اصلاح طلبان در زمینه حل مشکلات مردم بسیار
روشنتر و موفق تراز اصولگرایان بوده.
بهتراست همانطور که رهبر معظم انقلاب بر سیاست جذب حداكثری و دفع
حداقلی، تاکید نموده اند در انتخابات ها ی پیش رو این امکان فراهم آید
که چهره های شاخص اصلاح طلب بتوانند رقابتی سالم و سازنده با اصولگرایان
داشته باشند . زیرا با توجه به قدرت فکری و داشتن برنامه های قوی
مدیریتی اصلاح طلبان شانس زیادی برای بدست گرفتن دوباره قدرت را
دارند.البته اگر اصولگرایان شرایط منصفانه و بستر سازی لازم را در این
زمینه بوجود آورند و مانع تراشی نکنند.
علی اکبر رحیم فر
بنام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد
رشد شخصی و رشد اجتماعی ؛ در تقاطع یا در موازات همدیگر؟
امام علی(ع) می فرماید؛
بهترین راه خداشناسی ، خودشناسی است .
آری خدایی که انسان را تنها آفرید و از روحش در آن دمید، بهترین و شاید تنهاترین راه شناخت خودش را در شناخت انسان ازخود قرارداد.
تفاوت انسان با دیگر موجودات در آزادی و توانایی در اندیشه و گفتار و کردار است.
در طول ارداه خداوند انسان تنها موجودی است که از قدرت خلاقیت و اکتشاف و زندگی اجتماعی برخوردار است و توانایی مدیریت و کنترل زندگی خود و محیط اطراف و پیرامون خویش را دارد. پس انسانی که چنین توانایی را در خود ببیند به خدای خود پی میبرد و انسانی که به خدای خود ایمان داشته باشد از این الطاف و دارایی ها بهتر استفاده خواهد کرد و چنین انسانی همیشه با ایمان و قوی بوده، نه ظالم میشود نه مظلوم.
امام علی(ع) میفرماید؛
برای این دنیا چنان تلاش کن که گوئی تا ابد زنده ای و برای آخرت به گونه ای زندگی کن که گوئی فردا خواهی مرد.
چنین برداشت میکنیم که هر شخص دارای دو بعد مادی و معنوی است و از آنجا که در تمامی ادیان ، خیر همه امور در تعادل اشاره شده است و باید بین دو امر مادی و معنوی بگونه ای رفتار کرد که تعادل بین هر دو برقرار باشد. قسمت اول این فرمایش کنایه بر تلاش شخص برای رشد فردی در همه زمینه های شخصی - اجتماعی در همه ابعاد زندگی دارد و قسمت دوم فرمایش روشنگر این مطلب است که همان شخص در عین اینکه برای رشد شخصی خود تلاش می کند اگر معنویات را که مهمترین آنها رعایت حقوق دیگران و تعامل و همکاری در جامعه است در امورات خود جدی درنظر بگیرد میتواند تعادل بین مادیات و معنویات را بوجود آورده و علاوه بر اینکه برای خود خوب باشد برای دیگران نیز خوب باشد و چنین افرادی از قابلیت اعتماد بالایی برخوردار است. بنابرین اگر جامعه ما مملو از ثروتمندان و توانمندانی باشد که در عمران ، آبادی و ساخت جامعه دخیل باشند ثروت و توانایی آنها بطور غیر مستقیم در اختیار جامعه قرار خواهد گرفت و اینگونه است که شخص هم به خود منفعت رسانده و هم به دیگران.
حکایت آن چند نفری که همه در بند و زنجیر بودن و یکی از آنها فقط در حد حرافی به دیگران تذکر میداد و نقشه ها میکشید تا اینکه عاقلی در جمع به او گفت تو اگر اول خود را نجات دادی و از زنجیرها رها کردی سپس ما را نیز آزاد کن.
از فرمایش امام بزرگوار و حکایت زندانیان می توان به اهمیت رشد نبوغ و توانایی شخصی در اجتماع پی برد. اما این رشد و توانایی با رشد و توانایی جامعه چه مناسبتی میتواند داشته باشد؟
بهترین مثال برای موقعیت شخص در جامعه رابطه اعضای بدن و کل بدن انسان است. بدن بعنوان یک سیستم بزرگ متشکل از میلیون ها جزء بزرگ و کوچک که بصورت ریز سیستم ها در کنار هم و برای یک هدف و آن هم تحرک و سلامت سیستم بدن است تحت یک رهبری واحد عمل می کنند که خود سیستم بدن واحدی درون یک سیستم بزرگتر بنام طبیعت می باشد که این سیستم طبیعت نیز متشکل از میلیون ها سیستم کوچک تر از انواع موجودات زنده و غیر زنده است اما منظم در ارتباط با همدیگر به حیات خود ادامه می دهد.
در نظر بگیریم یک سیستم کوچک از بدن از کار بیافتد حتما در کل سیستم بدن اختلال ایجاد می کند و سیستم بدن برای حل مشکل آن یک سیستم کوچک تمام تلاش خود را بوسیله دیگر اعضاء می کند تا سلامت خود را بازیابد . عقل سالم در بدن سالم؛ بدنی که متشکل از اعضاء سالم و قوی باشد و دائم در حال تلاش برای سلامت اعضاء خود باشد یعنی یک عضو در خدمت کل بدن و کل بدن در خدمت آن عضو، همیشه سالم می ماند.
گاها شنیده ایم نجات یک معتاد نجات جامعه است.این یعنی یک سیستم کوچک جامعه بنام فرد عارضه ای درست کرده که میتواند عارضه ای به نسبه بزرگتر درست کرده و سیستم بزرگتری بنام خانواده را تحت تاثیر قرار بدهد علیرغم ضربه به سیستم خانواده می تواند فراتر از ان سیستم های خانواده های دیگر و همین طور تا بخش های بزرگتری را در بر بگیرد. پس شخص زمانی سالم در خدمت محیط پیرامون است که دارای یک سیستم بدنی روحی روانی سالم باشد. حال جامعه ای که متشکل از انسان های متفاوت بسیار زیاد است نیز برای ادامه حیات و رشد و تعالی خود باید دارای اجزا سالم و قوی باشد که تحت یک نظم و مدیریت خوب در ارتباط با هم فعال باشند.
ارتباطات جامعه بصورت گفتمان و تبادل اطلاعات و کالا بین کلیه اجزا جامعه صورت میپذیرد که می تواند حاوی سلامت و یا ذلالت باشد.
در این وسط حتی یک جزء می تواند به سلامت جامعه کمک کند یا آن را به خطر بیاندازد و به همین منوال یک جامعه بعنوان یک سیستم از سیستم بزرگتری بنام جهان می تواند به عمران و آبادی و جهانی شدن کمک کند یا آن را بر هم بریزد. جامعه ای که ممکن است یک شخص با توجه به موقعیت خود آن را بر هم بریزد یا به نوبه خود به سلامت آن کمک کند.بطور مثال در یک کشور شخصی خودسرانه دست به اعمال تروریستی میزند و کل اعتبار آن جامعه را به زیر سوال می برد و در طرف مقابل شخصی با نبوغ خود علمی را کشف کرده و کل جامعه به آن می نازد.
دانایی و توانایی جامعه برابر است با میانگین دانایی و توانایی کل افراد آن جامعه.
حال جامعه با مدیریتی که متشکل از افراد دانا و توانایی که از طریق اراده عمومی خود جامعه بوجود آمده است هماهنگی های لازم را برای ارتباطات و تبادل اطلاعات و کالا و ... و حمایت از اشخاص شایسته و زمینه سازی برای بازپروری اجزاء عقب افتاده و فرسوده بواسطه تعاون و همکاری عموم جامعه مهیا میکند که هر چه میانگین دانایی و توانایی جامعه بالاتر توانمندتر باشد این بازپروری و رشد جامعه سریع تر و پایدارتر خواهد بود. و شاید همان مدیریت جامعه متشکل از افراد فرصت طلب و خائن و ضعیف باشد که بواسطه اراده عمومی بوجود آمده باشد پس تک تک اجزاء در تشکیل مدیریت جامعه نقش دارند که این عمومیت توسط افراد خاص گاهاً جهت دهی میشوند.
جامعه ای که از مهندسین خبره ، پزشکان کارآمد ، وکلای با جرائت و قضات عادل و شجاع ، نمایندگانی دانا ، شجاع و مدافع المردم ، مدیران توانا ، وزرای خردمند و رئیس جمهوری دنیا دیده ، صبور ، متین و وزین و بالاتر از همه مردمی با نشاط ، آزاد و آگاه به زمانه و ... تشکیل شده باشد تمدن بوجود خواهد آورد.
در پایان می توان چنین نتیجه گرفت رشد اشخاص در گرو جامعه و رشد جامعه در گرو رشد اشخاص آنست و این دو در موازات با هم هستند.
همیشه شاد باشید که شادی حق مسلم ماست
فرشید عزیزی
نويسنده : ولي درويشي |
اگرروزي حضرت امام (ره) فرمودند: «کساني که نميتوانند يک نانوايي را اداره کنند، چگونه ميتوانند بازرگاني کشور را اداره کنند؟» امروز بايد خطاب به برخي مسئولين اجرايي گفت: وقتي شما توان کنترل قيمت مرغ را نداريد چگونه ميتوانيد بازرگاني و اقتصاد کشور را اداره نماييد؟ چگونه از پشت سر گذاردن موفقيت آميز شرايط سخت کنوني سخن ميگوييد؟ هنوز مردم به ياد دارند که قيمت مرغ در چند ماه قبل، پس از يک افزايش نسبي به 2800 تومان در هرکيلو رسيده بود. اما مدتي بعد سريال بهت انگيز افزايش قيمت آن آغازشد و بهاي آن هر از چندي برقلهاي نشست و مسوولين که هميشه ابتدا افزايش قيمت را تکذيب ميکردند و بعد آنرا حباب ميدانستند و پس از مدتي با پذيرش ضمني واقعيت وعده ميدادند که با اجراي طرحهاي مناسب به زودي مشکل را حل خواهند کرد و در نهايت نيز با دعوت از مردم براي خريد مرغ به نرخ دولتي موجب تشکيل صفهاي کيلومتري از مردم ميشدند، سرانجام قيمتهاي افسار گسيخته مطرح شده در بازار را تنها با کاهش مبلغي ناچيز، تثبيت ميکردند و با اين نحوه رفع مشکل، خدمتي! غيرقابل جبران به مردم ميکردند و لابد به زعم خود، بنيان محتکران و سودجويان اين بازار را برانداخته و آنان را به خاک سياه مينشاندند! اين داستان هنوز هم، هر از چندي تکرار ميشود، بي آنکه متوليان امر حداقل با تجربه اندوزي از گذشته، راهکاري درخور شأن دستگاههاي عريض و طويلشان براي متوقف کردن آن به اجرا گذارند. در تازه ترين مورد از اين دست اقدامات، از حدود2 هفته قبل قيمت مرغ که بر قله دست نايافتني هر کيلو 4800 تومان آرام و قرار نداشت به 6500 تومان و بيشتر از آن رسيد و دولتيان که به خاطر نشان دادن توانمنديهاي بالايشان در حل چند باره اين معضل! به هيچ وجه احساس نگراني نميکردند، باز هم دست به کار توزيع مرغ در بازار شدند و سرانجام توانستند قيمت آنرا تااطلاع ثانوي روي 5900 تومان تثبيت کنند. اين نحوه مديريت آنجا تأسف برانگيزتر ميشود که بدانيم توليد ماهانه مرغ در کشور 15 هزار تن ميباشد و اين ميزان توليد از ميزان مصرف داخلي کشور بيشتر است. علاوه بر آن حداقل 120 هزار تن مرغ ذخيره شده نيز در کشور وجود دارد. اما اينکه با چنين ميزان توليد و چنين ذخيره اي مسئولين، نه پيشگيري از افزايش قيمت و يا بازگرداندن قيمتها به مبالغ پيشين، بلکه تثبيت قيمت 5900 توماني براي کالايي که 2 هفته قبل بهاي آن 4500 تومان بوده است، را افتخار خود بدانند، همچون نمکي است که بر زخم مردم ميپاشند و اين در حالي است که قطعا اگر اين نحوه مديريت خيانت به اقتصاد و زندگي مردم به شمار نيايد، به هيچ روي هم نبايد خدمت به آنان محسوب گردد. اگر به سير افزايش ساير کالاها و خدمات از جمله کالاهاي موجود در سبد غذايي مردم که جزء اساسي ترين و مهمترين کالاها در هر کشورند، دقت گردد، مشاهده ميشود که عليرغم اهميت موضوع، نوع مواجهه مسئولين با اين زنجيره گرانيها، چيزي غير از همين رويه غرور آفرين! ذکر شده در مديريت قيمت گوشت مرغ نيست. تکرار اين مشکل در خصوص کالاهاي متفاوت، در کنار يکسان بودن نوع مواجهه مسئولين با آنها دو موضوع را به ذهن متبادر ميکند. اول اينکه: شايد مسئولين ميپندارند که کار خود را به خوبي انجام ميدهند و درمديريت اوضاع موفق عمل ميکنند و به همين دليل در آشفته بازارهاي مختلف نيز همين رويه را در پيش ميگيرند. دوم اينکه: آنان تدبيري غير از اين نميدانند و تواني بيش از اين ندارند. که درهر دو صورت بايد به آنان گفت: شما که نميتوانيد قيمت مرغ را کنترل کنيد، چگونه ميتوانيد بازرگاني کشور را اداره کنيد؟ و از آنان خواست که تا الطافشان بيش از اين موجب زحمت مردم نشده است، در احوالات خود بينديشند. |
نويسنده : محمدحسين روانبخش |
1- شفافيت آنقدر زياد شده که دارد از در و ديوار مديريت اجرايي کشور بيرون ميجهد! اين شفافيت به اندازهاي است که انتظار ميرود حتي تکليف يک سوزن هم مشخص باشد ولي گاهي تکليف 500 تا پورشه لوکس نامشخص است! يکي از نمايندگان مجلس ديروز خبر داد که «اخيرا خبر رسيده تعداد 500 دستگاه خودروي لوکس پورشه از طريق جزيره ابوموسي به کشور وارد شده که مرجع واردکننده و ارز تخصيصي به آن مبهم است» . يادش بخير، اوايل دولت نهم که تازه بازي شروع شده بود، دستور رسيده بود که خودروهايي مثل پژو از مديران گرفته شود تا به سادهزيستي عادت کنند...حالا احتمالا سادهزيستي عادت شده و بايد براي تشکر از سادهزيستي بعضي سادهزيستها، به آنها پورشه داد! ما که خيلي در جريان نيستيم اما منابع آگاه ميگويند خوردن نان و پنير به عنوان ناهار در پورشه، آي ميچسبه، آي ميچسبه! اين جوري اتفاقا سادهزيستي بيشتر هم به چشم ميآيد؛ چون وقتي يک پورشه يک ميليارد توماني در خيابان حرکت کند، همه به آن توجه ميکنند ولي يکباره با يک صحنه حماسي روبرو ميشود: کسي که داخل پورشه نشسته، دارد نان و پنير ميخورد؛ واي خدا! چرا اين قدر مسئولان ما ساده زيست هستند؟! 2- البته شفافيت فقط مربوط به قوه مجريه نيست و با کمال خوشبختي دارد به قوه مقننه هم کشيده ميشود. به همين دليل هم قرار است حضور عکاسها در صحن علني مجلس محدود شود. يکي نيست به بعضي نمايندگان بگويد تورو خدا اين قدر فضا را شفاف نکنيد، آخر شما چرا اينقدر به يکرنگي اعتقاد داريد؟! ما که فکر نميکنيم مردم ما بتوانند اين همه شفافيت را هضم کنند! |
از رویا پردازی تا تحقق رؤیا ها در کسب و کار از نگاه روانشناسی تحلیل رفتار متقابل
سارا گلستانی - در شمارۀ قبل هفته نامه مصاحبه ای با من انجام شده بود که بدلیل اشتباه در ویرایش دچار نقص در انتقال مفاهیم تخصصی در پاسخ به پرسش "تحلیل رفتلر یعنی چی ؟" شد، این اتفاق را به فال نیک می گیرم و در مقاله حاضر توضیحات اصلاحی ای در راستای پاسخ به پرسش فوق ارائه مینمایم.
همۀ ما رؤیاهایی داریم .
تا بحال چند تا از رؤیاهای هریک از ما به تحقق پیوسته است ؟
در مورد افراد موفق و خلاق و کار آفرین چطور؟
آیا تا بحال با خود اندیشیده ایم که در درون کارآفرینان برتر و موفق چه اتفاقی از لحاظ روانشناختی در جریان است که اغلب ایشان در مشکلاتشان شکوفا می شوند و با حداقل امکانات خالق موقعیت ها و فرصت های بزرگ و جدید می شوند؟
در وجود هر یک از ما سه بخش هویتی و سه حالت نفسانی درونی وجود دارد که احساسات، افکار و رفتار ما در هر لحظه از زندگیمان از یکی از این حالات کودک ، والد و یا بالغ بروز می کند.
ویژگی کودک درون اینست که تمایلات و نیازهای ما را مطرح می کند و بدنبال دستیابی به نیازهای ما راهکارهایی را می یابد ، والد درون ما پیامها و قوانینی را که از والدین یا جانشینان ایشان دریافت کرده ایم یاد آوری میکند و گاه به حمایت از ما ، گاه نیز به سرزنش ما می پردازد.
و بالغ درون ما با استفاده از داده های والدی و کودکی و نیز با توجه به واقعیت های موجود در هر لحظه تصمیم می گیرد که ارائه چه رفتاری ما را به هدف می رساند.
یک کارآفرین رؤیاهایش را هر چند عجیب و ساده و کودکانه ، همچون گوهر ارزشمندی که توسط کودک درونش ابراز می شوند لحاظ می کند و بالغانه از قوانینی که والدش در رابطه با چگونگی موفقیت یا شکست او در تحقق رؤیاها یادآوری می کند ، بهره می برد و از ایدۀ کودکش حمایت می کند تا به مرحله عمل در واقعیت برسد و دائما عملکرد خویش را ارزیابی می کند تا دقیقا مشابه رؤیایی که در سر داشت ارائه گردد واینگونه همۀ وجودش را در جهت تحقق رؤیایش متعادل می کند و روزی که رؤیایش محقق شود با همۀ وجود غرق در لذتی میشود که در نتیجۀ حمایت از کودک درون خویش و بهره وری از نکات والدی اش به واسطۀ خود باوری عایدش شده است.
اگر قصد موفقیت داری
رؤیایت را بنویس
چرا که اولین حمایت تو از کودک درونت اینست که رؤیاهایت را بدون ترس از درست یا غلط بودنشان روی کاغذ بیاوری...
ادامه خبر...امید حلالی - خوزستان --- طی چند روز گذشته یکی از خطبای کشور جناب مهدی طائب در اظهارنظری عجیب سوریه را سی و پنجمین استان ایران و استانی استراژیک دانست و در بخشی از سخنانش گفت: «اگر دشمن به ما هجوم کند و بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد اولویت با این است که ما سوریه را نگه داریم»!
این سخنان هر چند به نیت دغدغه و منافع بلندمدت کشور و یعنی از راه دلسوزی است! اما مصداق کامل این سخن است که «بهترین راه تخریب چیزی، بد دفاع کردن از آن است؛ نه حمله نمودن به آن» که در عین حال در تضاد کامل با منافع ملی و دغدغه و احساس تعلق ملت بزرگ ایران به آب و خاک و سرزمین خود و تمامیت ارضی است که در طول تاریخ جزو ارزش ها و خطوط قرمز مردم بوده و پس از انقلاب اسلامی نیز بر آن تاکید شده چنانچه در دفاع از مرزهای میهن گرامی مان در همین خاک مقدس خوزستان و کربلای ایران خون پاک حدود 150 هزار شهید برومند و انسان های ناب و بهترین های 3 نسل جمعیتی تقدیم شد تا ایران، ایرانستان نشود، تجزیه نگردد و انقلاب اسلامی باقی بماند و کارآمدی و مصمم بودن خود در آبادانی دین و دنیای ایرانیان و مسلمانان را به اثبات برساند.
این سخنان نسنجید و بی تامل ادا شده و اشتباه، در تضاد محض با سخنان بنیانگذار و معمار انقلاب اسلامی حضرت امام (ره) و این جمله مشهور ایشان است که : «خوزستان دین خود را به اسلام ادا کرده است» و همچنین در تضاد با این سخن تاریخی مقام معظم رهبری است که خوزستان را دروازه ورود تشیع به کشور دانسته و عنوان داشتند: «ملت ايران، مكتب اهلبيت را از دو جا گرفته است. در واقع، همه ملت ايران براى تشيع، وامدار دو مجموعه انسانى هستند: يكى اهواز است و يكى جبل عامل»
این سخنان نسنجیده جناب طائب و منطق ضعیف پشت آن حتا موضوع دفاع حقه ایران از نظام دوست سوریه را هم زیر سئوال می برد و در حالی که این دفاع پرهزینه می بایست برای مردم کشور تبیین شود و اهمیت و ارزش آن برای افکار عمومی برشمرده گردد تا در این موضع پشت سر دستگاه دیپلماسی و تصمیمات راهبردی نظام سیاسی بمانند متاسفانه چنان با استدلالات ضعیف و مثال نابجایی همراه می شود که غیر از بی تدبیری نمی توان بر آن نامی نهاد.
باید به این جناب خاطرنشان ساخت که ضروری ست یک بار دیگر برود و تاریخ دفاع سرزمینی و عقیدتی مقدس را که آیینه تمام نمای آن در خاک خوزستان قهرمان به وقوع پیوست را کند و کار نماید تا انشااله از این اشتباه بلکه به در آید.
بنا به سخن حضرت امام(ره) خوزستان دین خود را به اسلام ادا کرده است اما قابل توجه آقای طائب باشد که شام از دیرباز محلی بوده که از آن ناحیه خون به دل اهل البیت (علیهم السلام) شده و شعبه ای انحرافی از اسلام در آن علیه اسلام راستین شیعی فعالیت کرده که چه امویان و چه بعثی های حاکم بر آن قطع و یقین نحله هایی انحرافی بوده اند با این تفاوت که جمهوری سوریه در دوره مرحوم حافظ اسد، دوست ملت ایران در جریان دفاع مقدس بوده و در دوره بشار نیز یکی از محل های ارتباطی محور مقاومت علیه صهیونیسم و از متحدان سیاسی ایران بوده و هست که ایرانی ها نیز چشم خود را بر این خصائص مثبت نبسته خصوصا به این دلیل که معارضین و نیروهای مدعی قدرت در سوریه سلفی و تکفیری و تروریست ضد شیعه و ضد ایرانی و برعلیه حزب الله لبنان و امنیت ملی و منافع منطقه ای ما هستند.
بنابراین ضروری ست که جناب طائب ضمن توبه به درگاه خداوند و محضر شهداء، تائب شوند و هر چه سریع تر از مردم ایران و خوزستان به دلیل این سخنان نسنجیده عذرخواهی کرده و طلب حلالیت و عفو نماید چرا که مردم خوزستان - میعادگاه و میقات و معراج شهدا و محل جانفشانی رزمندگان و جانبازان - از این سخنی که متاسفانه دستمایه شیطنت رسانه های بیگانه قرار گرفت به شدت رنجیده خاطر شده اند.
وی که در نقش یک استراتژیست اظهارنظر می کند حتا نمی داند که ایران 31 استان دارد نه 34 استان که سوریه بشود استان سی و پنجمش! و با این اظهارات هیچ کمکی به نظام سوریه نمی کند بلکه نتیجه آن می شود که فقط به دست شورشیان وهابی گزک و سند می دهد که نظام اسد و جمهوری سوریه نه کشوری مستقل که حیات خلوتی برای ایران است و اتفاقا در این چند روز در هجمه رسانه ای خود علیه نظام اسد بر این نکته متمرکز شده اند و با هیاهوی تبلیغاتی سعی در القای این نکته خبیثانه دارند که ایران یک کشور بیگانه را بر پاره تن خود ترجیح می دهد!
که کذب محض بوده و سند آن تقدیم خون و جان پاک 24 هزار شهید خوزستانی و 150 هزار شهید گلگون کفن و بی کفن و گمنام از سراسر کشور است که خوزستان محل عروج آنها از خاک به افلاک بوده است.
وی و افرادی مانند وی که با سخنان نسنجیده فضای سیاسی اجتماعی کشور را هر بار مکدر و آشفته می کنند بهتر است بدانند که در جایگاهی نیستند که درباره آب و خاک و امنیت سرزمینی ایران و هویت ایرانی سخن بگویند، اینان هر چند ممکن است موقعیتی هم داشته باشند و سوابقی اما نباید به خود این اجازه را بدهند که در هر موضوعی ورود کنند چرا که توان جبران مافات - حتا در بعد معنوی - را هم نخواهند داشت. در پایان وی را به این سخن امام صادق(ع) رجوع می دهم که فرمود: «مؤمن تا سخن نگفته است، در زمرهی نیکوکاران است ولی چون آغاز به کلام کند، ممکن است در زمرهی نیکوکاران باشد و یا خیر!» به بیان سادهتر، سخن در دهان، در اختیار انسان است، ولی همین که خارج شد دیگر قابل بازگشت نیست و مانند تیری است که از چلهی کمان رها شده است.
عصرایران
نويسنده : صالح دلدم |
چندي پيش دکتر ولايتي از چهرههاي اصولگرايان که گمانهزنيهايي در ارتباط با حضورش در انتخابات رياست جمهوري پيشرو در محافل مطرح است اعلام کرد که اگر رئيسجمهور آينده اصولگرا نباشد مصيبت خواهيم داشت. دکتر ولايتي که هر از چندگاهي موضعگيريهايي در حمايت از ساير اصولگرايان و حملههايي به اصلاحطلبان مطرح ميکند و در اکثر روزها نيز شاهد حضور او در شبکههاي مختلف صداوسيما اعم از برنامه تاريخي، مذهبي، هنري و سياسي و... رسانه ملي به عنوان کارشناس هستيم اين بار باعث تغيير جديدي از واژه «مصيبت» شده است که اين اظهارنظر جديد وي در ابتدا باعث ايجاد اين سوال در ذهن ميگردد که ايشان يا معناي «مصيبت» را به درستي نميداند يا دوران اصلاحات را فراموش کرده است. اين در حالي است که در نتيجه هشت سال مديريت يکپارچه اصولگرايان بر قواي مقننه و مجريه شاهد مصيبتهاي بسياري در عرصههاي مختلف کشور بودهايم که از آن جمله ميتوان به اوضاع نابسامان اقتصادي مانند افزايش نرخ تورم، بيکاري، کاهش قدرت خريد مردم، بيارزش شدن پول ملي و نابسامانيهاي ديگري مانند اجماع جهاني عليه کشور و تحريمهاي جديد، تخلفات مالي ميلياردي در پاک دستترين دولت تاريخ و موارد متعدد بسيار ناشي از مديريت اصولگرايانه که براي نوشتن اين شاهکارها احتياج به نگارش يک دوره شاهنامه است بودهايم. و جالبتر آنکه دولت اصولگراي محمود احمدينژاد با حمايت قاطع اصولگراياني مانند دکتر ولايتي بر مسند امور رسيد و اکنون چهرههاي اصولگرايي مانند ايشان به جاي آنکه نقش خود در شرکت در اين دولت را بپذيرند با فرار به جلو به دنبال تداوم اين مديريت ناکارآمد در عرصه کشور هستند و از واژه «مصيبت» براي به قدرت رسيدن اصلاحطلبان استفاده مينمايند. اين در حالي است که مردم هنوز با توجه به برخي کاستيهاي انگشتشمار، دوران شکوفايي اقتصادي و فرهنگي کشور را در زمان روي کار بودن اصلاحطلبان بر مديريت کشور که با احترام به حقوق ملت و آزادي هاي مردم توام بود فراموش نکردهاند. بهتر است حداقل در برابر وجدان خود پاسخگو باشيم. |
بهترین راه پیشرفت و توسعه اقتصادی حمایت از تولید ملی می باشد.همچنین
اگر بخواهیم از وابستگی اقتصاد به درامد های نفتی نجات پیدا بکنیم باید
از تولید کالای داخلی و صادرات آن حمایت بکنیم.سرمایه گذاری و توجه به
منابع طبیعی تجدید شونده می تواند از راهکارهای حمایت از تولید ملی و
صادرات باشد.توجه ویژه به بخش های صنعت و کشاورزی در تولید ملی مهم و
تاثیرگذار است.علاوه براینکه مسئولان باید در تامین مواد اولیه و نیازهای
اساسی صنعتگران و کارخانجات به آنها کمک کند دستگاههای نظارتی نیز باید
نظارت واقعی بر تولیدات و نحوه عرضه این تولیدات به مردم را داشته
باشند.چه از نظر کیفیت و چه از نظرکیمیت باید همیشه و بطور منظم و دقیق
نظارت ها وجود داشته باشد تا رضایت مصرف کنندگان را بدست آورند. مثلا
خودروهای محصول کارخانجات خودروسازی داخل کشور به علت کیفت و قیمت
نامناسب اگرمصرف داخلی نباشد دچار ورشکستگی و تعطیلی می شوند زیرا در
بازارهای جهانی جایگاهی ندارند و از استانداردهای جهانی در مقایسه با
خودروهای خارجی در سطح بسیار پایینی قراردارند.دولت در سال 91 نرخ دستمزد
کارگران را389 هزارتوان اعلام کرد و همان موقع نرخ یکی از ارزانترین
ماشین های ساخت داخل مانند پراید 10 ده میلیون تومان بود ولی حالا قیمت
یک دستگاه ماشین پراید به مرز بیست میلیون تومان رسیده وکارگران که قشر
وسیعی از جامعه ایران را در برمیگیرند باید با همان پایه حقوق 389 هزار
تومانی در آرزوی خرید یک پراید باشند.یکی از راههای حمایت از تولید ملی
بالا بردن قدرت خرید مردم است. اگر مصرف کننده توان خرید نداشته باشد
چگونه می تواند باخرید محصولات داخلی از تولید ملی حمایت بکند. وقتی که
کشاورزان و دامپروران محصولات خود را باید باقیمت ناچیز بواسطه دلالی و
واسطه گری ومناسب نبودن قیمت خرید دولتی بفروشند و در عوض همان محصول را
در بازار به قیمت چند برابر مجبور باشند بخرند چگونه می توان از تولید
ملی حمایت کرد.دولت باید به همان قیمتی که گندم و یا سایر محصولات
کشاورزی و دامپروری را از کشورهای خارجی می خرد همان محصولات را نیز در
داخل باهمان قیمت از کشاورزان و دامپروران بخرد تا به تولید ملی تشویق و
حمایت شوند. فرهنگ سازي توسط رسانه ملي براي خريد كالاي ايراني، تغییر
قوانین دست وپاگیربرای تولید کنندگان ، مبارزه با قاچاق كالا و رونق
فضای کسب وکار ازدیگر راه های حمایت از تولید ملی است. رفع بسياري از
معضلات اقتصادي بستگي به حمايت از توليد ملي دارد كه دولت و مجلس بايد با
همكاري و بسترسازي مناسب، آن را به بهترين شكل ممكن اجرا و موانع را
برطرف كنند.
علی اکبر رحیم فر
راک نیوز ؛ مطالعات منتشر شده توسط موسسه هنلی و شرکا نشان می دهد ایران در بین 83 کشور جهان از نظر آزادی مسافرت در رتبه 82 در پایین ترین ردیف جدول قرار گرفته است.
تماشادرمطلبی نوشته: مطالعات منتشر شده توسط موسسه هنلی و شرکا نشان می دهد ایران در بین 83 کشور جهان از نظر آزادی مسافرت در رتبه 82 در پایین ترین ردیف جدول قرار گرفته است.دلم تنگ شده است برای اینکه تایر ماشینی را بردارم و دنبالش بدوم. عرق کنم با دست عرقم را پاک کنم. تمام صورتم سیاه بشود.رینگ دوچرخه ای با چوب دنبال کنم. دلم میخواهد زو بکشم. بدوم و داد بزنم زوووووووووووووووووووووو. دلم تنگ شده است برای تیر کمانی که ظهر تابستان شیشه همسایه را می شکست. دلم می خواهد زنگ همسایه را بزنم و فرار کنم. چوب های تنگسه را با تمام توان به زمین بکوبم. برای بچگی دلم تنگ شده است. دوست دارم بچگی بکنم.
دلم برای هفت سالگی و برای هشت سالگی و برای نه سالگی تنگ شده است. من دوست دارم یکبار دیگر ده سالگی و یازده سالگی و دوازده سالگی را جشن بگیرم. یک بار دیگر بروم مدرسه و قسم میخورم تمام صبح دست یکایک معلم هایم را خواهم بوسید و مخصوصا" دبیران ادبیاتمان را.
دلم تنگ شده است برای کودکی.
ادامه خبر...