بر خلاف پيشبيني بانک مرکزي و وزارت اقتصاد، حباب قيمت سکه و بمب ارز نه تنها نترکيد و نميترکد بلکه هر لحظه بزرگ و بزرگتر ميشود و با زمان حال به ما ميگويد که دانش اقتصاد،خيال شاعرانه و زندگي رويايي هنر نيست که در عالمش سير کنيم؛ اقتصاد، محاسبه در ارقام است. اين محاسبه و ارقام، با شفافيت تمام، پيش روي دنياست،اگر ما نخواهيم که ببينيم، ديگران با دقت ميبينند و با منطق محاسباتي نظر ميدهند. آن واقعيت محاسبه و رقم ميگويد که حجم نقدينگي ما بيشاز هزار برابر،شده و هر روز پر حجمتر ميشود! آن محاسبه ميگويد که ارزش دلار در برابر ريال،در بازار آزاد، بيشاز سيصد برابر است و همين واقعيتهاي آماري، درآمد نفتي ما را نسبت به سال گذشته،چهل ميليارد دلار کمتر ميدانند. باور کنيم که دنيا حساب جيب و کيسه ما را بهتر از ما ميداند . نميتوانيم اين حقايق را ناديده بگيريم، ناديده گرفتن حقايق، تيشه به ريشه هستي ماست .چون داريم به چالش اجتماعي نزديک ميشويم .
آمارهايي که از کيسه خوش باور تيم اقتصادي بيرون ميآيد، با واقعيتهاي موجود اقتصادي و اجتماعي ما همخواني ندارد. بازار ميگويد که عامل زندگي اقتصادي مردم، فقط مرغ نيست، بعضي از قيمتها نسبت به سال گذشته، بيشاز 100% افزايش داشته .اگر کسي اينهارا سياه نمايي قلم به دستان وابسته و کجانديش و بيخبر بداند، «ياشلاق نخورده و يا عدد بلد نيست! » از برج عاج خود ساخته خويش بيرون بياييد و واقعيت را ببينيد ! بيانات غيرتخصصي و ناکار آمد اقتصادي،فقط بياعتمادي مردم را بيشتر ميکند. نشان، آن که هر جا دولت وارد ميشود،اوضاع پيچيدهتر و بدتر خواهد شد. صاحب نظران اقتصادي هرچه گفتند، نمايندگان منتخب مردم در مجلس، هرچه پند دادند، مرکز پژوهشهاي مجلس، هر آنچه به تحقيق علميگفت،گوش شنوايي نبود. همه از سر درد و دلسوزي بود، همه اين نظريههاي دقيق علميو آماري، پس گوش انداخته شده و امروز سپاه را به فرياد رسي ميطلبيم که دست دلالان اقتصاد ارزي را رو کند. « ارز »، « سکه »، «مسکن» و ... معلول اشتباهات ماست، عامل ويرانگر، «نقدينگي» است که مثل سيل ويرانگري بستر مناسب ميجويد تا بتراشد و ببرد و ويران کند و پيش برود .بهمن خود ساخته ماست که در سر راه خود،همه هستي ما را در مينوردد و محو ميکند . يارانه اي که ميبايست به سمت توليد هدايت ميشد، به جيب مردم ريختيم چون محبوبيت ميآورد اما آن روي سکه را نديديم که چه بر سر کشاورزي و صنعت ما آورد . راستي از کاروان محصولات کشاورزي و صنايع ما چه مانده، سري به بازار بزنيد در مييابيد که حقيقت چيست! و قصه دو و نيم ميليون شغل به کجا ختم شد !
شناسايي اخلال گران بازار « ارز » هم از آن حرفهاست. پولهاي سر گردان را به سمت توليد هدايت کنيد، ديگر اخلال و اخلالگر چه معني دارد ؟ و گرنه، همه خريدار «ارز» و «طلا» هستند . وقتي که هر لحظه و دقيقه از ارزش « ريال »جيب مردم کم ميشود، چه انتظاري داريد . عمل معقول و پسنديده از نظر شما چيست؟وانگهي از ديد ما ايرانيها، «سود» در داد و ستد است،نه «توليد» پر دردسر !
به قول آن جهانگرد فرانسوي عصر صفوي «شاردن»، ايرانيها دوست دارند چيزي را بخرند و به ازاي سودي بفروشند، يعني،کمتر اهل توليدند !
در حال حاضر اين عادت، دامن همه را گرفته،عرضه، يا نيست يا کم است، به همين سبب قيمت «ارز» و « طلا » بالا ميرود (درد و آه اينکه کارگري اهل کشور همسايه با طنز و طعنه ميگفت: ارز پول ما از ريال شما،خيلي بيشتر است .زخم زباني که اثر آن در دل، سالها ماندگار است!) و کاش آن روز،روز استيضاح، با وزيراقتصاد، دل رحميو مماشات نميشد و احساس جاي منطق، نمينشست !
نويسنده : منصور فرزامي |
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر