كاظم ملكپور دهكردي - گاهي اوقات زمينه براي اتهام زدن بس ناجوانمردانه فراهم است. تنور اتهامزني داغ است و چه بهتر از اين تا کينهها، عقدههاي فروخورده و بغضهاي نترکيده خود را با زدن نان متهم به تنور، کمي التيام بخشيم. کينه ما از فرو رفتن تيم ملي فوتبال در باتلاق ناکاميهاي سريالي حتي با وجود مربي بزرگي همچون کيروش است. عقدههاي فروخورده ما از کينهورزيها و کجسليقگيهائي است که تيم ملي فوتسال ما را به قهقرا برد، بغضهاي نترکيده ما تمام آن زمانهائي شکل گرفت که ناکامي را با گوشت و استخوان احساس کرديم، عامل ناکاميها را از بيرون گود شناختيم و فرياد زديم، اما دريغ و افسوس که فريادهاي ما شنيده نشد و با يک لبخند پاسخ داده شد. اشتباهات مديريتي به اشتباهات فني گره خورد تا به يکباره عقبماندگي که شايد نزديک به يک دهه بود، در طول يک دوره مديريتي به چندين دهه عقبماندگي از استانداردهاي روز دنيا تبديل شد. ليگ برتر، ناکامي که فدراسيون هر هفته تکرارش ميکند! فدراسيون کفاشيان يا بهتر بگوييم، فدراسيون سال آسيا، توجه به زيرساختها را چندين برابر کرده است، تا حد بسياري نظم را چاشني برگزاري ليگ کرده است، به باشگاهها جهت منطبق کردن خود با استانداردهاي روز فشار ميآورد، به تجهيز مسائل سختافزاري توجه ويژه داشته است و... اما با تمام اين گفتهها ليگ برتر افت کرده است آنهم افت چشمگير و دور از انتظار. کسي انتظار نداشت به يکباره ليگ ما برترين ليگ آسيا شود و با جيليگ رقابت کند، اما حداقل انتظار ما اين بود که انقلابي در مسير فني ليگ ما رخ بدهد تا روز به روز سطح فني ليگ رشد کند تا شايد روزي برسد که بتوانيم با رقبا رقابت کنيم. اما افسوس که از عرش به فرش آمدهايم. تفکر حرفهاي و مدرن در ميان مربيان ليگ به کيميا بدل شده است و حتي بزرگاني همچون اوليويرا، کرانچار و دنيزلي نيز وقتي پاي به فوتبال ما ميگذارند پس از مدتي ترجيح ميدهند همچون ما شوند! وقتي سبک بازي تيمهاي قلعهنويي را در کنار موفقيتهاي او قرار ميدهيم بيترديد ترجيح ميدهيم سنتي بازي کنيم و جام ببريم تا اينکه مدرن بازي کنيم و در يک مقطعي که از قضا ما در آن حضور داريم، ناکام بمانيم و بيجام! چون اعتقاد ما اين است که آيندگان بيشتر از آنکه فيلم بازي تيمهاي تحت رهبري ما را بررسي کنند، به صفحه ويکيپديا ما سر ميزنند و افتخارات و ناکاميهاي ما را بررسي ميکنند. ليگ ما سالهاست که خروجي قابل توجهي نداشته است، همانطور که به لطف بسياري از مسائل ورودي خوبي نيز نداشته است. سالها است که در انتظار يک انتقال قابل توجه به اروپا نشستهايم و دلخوش به نکونام و شجاعي بودهايم که در يک تيم درجه دوم لاليگا توپ ميزدند، تيمي که حالا در غياب شجاعي و با رفتن نکونام قعرنشين نيز شده است. نکتهاي که شايد غمانگيزتر نيز باشد، آن است که ليگ ما پديدههاي جوان نيز ندارد و شايد کم دارد، پديدههائي که اگر اروپا نميروند حداقل از باشگاههاي کمنام و نشانتر ظهور ميکنند و به باشگاههاي بزرگ و مدعي ميرسند تا حداقل آينده تيم ملي را تضمين کنند. جوانهائي به مانند رضا حقيقي، بختيار رحماني، آرش افشين و.... هرچند همين جوانهاي مدعي و پرانگيزه امروز قرباني سياستهاي غلطي شدهاند که درهاي تيم ملي را به روي آن بسته است و حتي کيروشي که خالق نسل طلائي فوتبال پرتغال بوده است نيز در ايران قصد جوانگرايي ندارد چون زمينه را براي ريسک فراهم نميبيند و در لحظهاي که به خلاقيت و انگيزه جواني نياز داريم در کمال بيسليقگي كسي را راهي ميدان ميکنيم، که در جواني نيز لياقت مليپوش شدن را نداشته است! افسوس بايد خورد که در تيمي همچون پرسپوليس، مهدويکيا همچنان ستاره است و پديده! حداقل انتظار ما از فدراسيون برتر آسيا اين بود که در ليگ آنچه گفته شد نباشيم. تيمهاي ملي، ناکامي از سر تا پا! تيم ملي فوتبال ما حتي اگر تحت هر شرايطي به جام جهاني صعود کند، يک ناکام است. تيمي که هدايت آن را کيروش بر عهده دارد، تيمي که ليگ براي موفقيت آن در يک اقدام عجيب و غيرحرفهاي بارها براي هفتههاي متوالي تعطيل ميشود، تيمي که فرصت و ابزار جوان شدن و تحول را حداقل بطور مقطعي و کوتاه داشت، تيمي که در اوج دلشکستگي هوادارانش، حمايت آنها را نيز داشت، اما آنچه که بايد بود، نبود و انتظاري که داشتيم را برآورده نساخت تا امروز معادله ساده تکمجهولي را به معادله چندمجهولي تبديل کرده باشد که شايد رياضيدان بزرگ همچون کيروش نيز قادر به حل آن نباشد! تيم ملي اميد اينبار با يک جريان غيرفني از رسيدن به المپيک باز ميماند و جالبتر آنکه اين جريان گويا خودجوش شناخته ميشود و بدون مقصر و متهم! اما فقط يک سوال از مرد اول فدراسيون سال آسيا، آقاي کفاشيان چگونه يک فدراسيون برتر از رعايت کوچکترين قوانين عاجز است و ناکام؟ تيم ملي جوانان نيز که با يک انتخاب غلط که همه هشدار به آن داده بودند و آقاي رئيس نيز حرف خود را زده بود، پيش به سوي ناکامي رفت و ما را نيز نااميد کرد، حتي از فوتبال اروپائي مدرن. شايد تنها نکته قابل توجه در کارنامه اين فدراسيون تيم ملي نوجوانان است که به حق بايد آن را ستود.
|