مشروح اخبار


ارز بهتر است يا مرغ؟!

27 شهریور 1391, 10:47

ارز بهتر است يا مرغ؟!

 

راک نیوز : روز گذشته رئيس کميسيون برنامه و بودجه مجلس در نطق خود به برگزاري جلسات مشترک دولت و مجلس براي حل مشکل اقتصادي و همچنين وضعيت ارز در کشور اشاره کرد و گفت: «‌با وجود تفاهم بين دولت و مجلس هنوز تکليف مشخص نيست‌، چرا که گفته مي‌شود يک نفر هنوز تصميم نگرفته است‌».

در کشور ما معمولا تصميم‌ها‌، نفري گرفته مي‌شود ولي چون بعضي‌ها نفرتر از بقيه نفرات هستند، موضوع مهمي‌مثل وضعيت ارز، اين طور بلا تکليف مي‌ماند‌. اين گفته نشان مي‌دهد که نفر مورد اشاره، خيلي نفر بوده است،آن قدر که مي‌تواند به تنهايي همه را بلا تکليف بگذارد‌. ما بايد قدر اين جور نفرات را در کشورمان بدانيم‌.

همين‌الان اگر تمام دنيا را بگرديم نمي‌توانيم نفري را پيدا کنيم که بتواند اين جور مشکلات اقتصادي کشورش را بين هوا و زمين نگه دارد و آب از آب تکان نخورد!

با همه اين حرف‌ها، سوالي که با توجه به اين وضعيت ممکن است براي جمعي از هموطنان پيش‌آمده باشد، اين است که آن‌»يک نفر » کجاست و سرش به چه کاري گرم است که براي موضوع به اين مهمي هنوز تصميم نگرفته است ؟!

ديروز مديرعامل اتحاديه سراسري مرغداران گوشتي ايران از برگزاري جلسه فوق‌العاده مرغي در نهاد رياست‌جمهوري خبرداد که شايد همين خبرش پاسخي براي سوال بالا باشد‌. يعني ممکن است آن يک نفر مورد اشاره‌(همان يک نفر که خيلي نفر است!)، پس از کلي تفکر و تدبر، بعد از ساعت‌ها تجزيه و ترکيب‌(‌تجزيه و تحليل سابق!) و با رعايت تمام مصالح ساختماني، وقتش را گذاشته براي جلسه مرغي و نتيجه‌بخشي جلسه مرغي !

مگه چيه ؟! کي گفته ارزش و اعتبار و موقعيت مرغ کمتر از ارز است ؟! به قول شاعر‌:‌»گل شبدر چه کم از لاله صحرا دارد؟» آن يک نفر ممکن است حالا حالاها سرش به جلسات مرغي گرم باشد و براي ارز تصميم نگيرد، مردم هم مي‌توانند تا اطلاع ثانوي به جاي اشکنه، دوباره خوردن مرغ را از سر بگيرند تا زحمات و تصميماتي که در جلسات مرغي گرفته مي‌شود، مفيد فايده باشد !



نويسنده : محمدحسين روانبخش

ادامه خبر...


رغبتي براي تماشاي زندگي ستاره‌ها نيست

25 شهریور 1391, 06:50

رغبتي براي تماشاي زندگي ستاره‌ها نيست

       نويسنده : سميه مرداني     

 بي خداحافظي که به دليل توجه به زندگي رضا صادقي از اميدهاي فروش بود شکست تلخي را در گيشه تجربه کرد. وضعيت نااميدکننده فروش اين فيلم باعث شد تا در گفتگو با منتقدان و سينماگران از علت‌هاي اين مساله جويا شويم.

جبار آذين منتقد سينما

احمد اميني سينماگر و منتقد شناخته شده‌اي در سينماي ايران است؛ او كار نقادي را از سالها قبل در مجلات هنري و بعد‌ها در مجله فيلم آغاز كرد و پس از دهها كار در اين زمينه و همچنين دستياري در چند فيلم سينمايي وارد كار حرفه اي در سينما شد. سال گذشته فيلم سينمايي و مجموعه اي كه در تلويزيون از اين كارگردان ديديم نشان از تسلط او به كار در سينما و تلويزيون است.اما در كنار واقعيت تسلط در گونه فيلمسازي واقعيت‌هاي ديگري هم در سينماي ايران وجود دارد كه بخشي از آن واقعيت‌ها خواسته و ناخواسته در چگونگي توليد و عرضه فيلم‌ها تاثير گذار است به همين دليل در سينما حتي حر فه اي ترين كارگردان دنيا حضور داشته باشد و در كناراو ابزار سينما و مهارت كافي هم باشد اما وجود اين معيارها و ضوابط الزامي‌است بدين معنا كه به هر حال با توجه به شرايط اجتماعي و سياستهاي سينما بايد آثاري ساخته شود كه پس از توليد اجازه اكران داشته باشد. سينماي ايران مدتهاست كه دچار مشكلات عديده‌اي از جمله تكرار سوژه و بازي‌ها و بازيگران كليشه اي شده است با وجود اين مسائل هم اكنون احمد اميني با ساخت بي خداحافظي اين بار خواسته علاوه بر فيلمسازي، فيلمش به گونه‌اي باشد كه در گيشه هم مخاطب داشته باشد. براي موفقيت در اين اثر اميني اين بار با استفاده از يك خواننده شناخته شده نسل جوان فيلمي را كارگرداني كرده و اكنون اين فيلم روي پرده سينما‌هاست. خود فيلم حتي به گفته كارگردان تنها پنج درصد از قصه و ماجراي آن به خواننده مشهور مربوط مي‌شود و مابقي ماجراها اتفاقاتي است كه پيرامون زندگي اين خواننده گذشته است. بي خداحافظي از مجموعه فيلم‌هايي است كه به فيلم بيوگرافي معروف هستند. يكي از معيارهاي فيلم‌هاي بيوگرافي كه در بي خداحافظي لحاظ نشده اين است كه اين نوع فيلم‌ها شخصيت نگار هستند يعني اگر قرار است در مورد رضا صادقي فيلمي ساخته شود اين فيلم بايد با محوريت وي و مسائل و ماجراهايي كه به شكل‌هاي مختلف مربوط به اين شخصيت است ساخته شود. در بي خداحافظي شاهد اين مسئله بدين صورت نيستيم در جاهايي با لحاظ يك سري مسائل عاطفي احساسي و گوشه‌هايي از زندگي اين خواننده فيلمي تهيه شده يعني فيلمنامه فيلم شخصيت محور نيست حتي روي شخصيت رضا صادقي هم زياد كار نشده كارگردان با تصور اينكه مخاطبان شخصيت فيلم را مي‌شناسند به همين بسنده كرده و ما از زوايا و ابعاد شخصيت رضا صادقي در فيلم چيز زيادي نمي‌بينيم شايد در جاهايي به اينكه چه عواملي باعث رشد وي در عرصه موسيقي و خوانندگي شده اشاره شود اما اينكه اين خواننده به عنوان انسان داراي چه ويژگي‌هايي است در اين فيلم كمرنگ است. اميني مي‌توانست فيلمي‌درباره رضا صادقي بسازد بدون اينكه خود رضا در آن ايفاي نقش كند و با پر رنگ كردن ديگر شخصيت‌ها و ماجراهاي فيلم يك درام اجتماعي خانوادگي خوب را تحويل مخاطب دهد اما اين مسئله عملا نه در فيلمنامه و نه در فيلم اتفاق نيفتاده است .حضور رضا صادقي با تمام شهرتي كه دارد نتوانسته تضمين گر فروش بالاي اين فيلم باشد كما اينكه اين فيلم در قياس با فيلم‌هاي روي پرده از فروش بالايي برخوردار نيست و با اينكه شخصيت اصلي فيلم شخصيت شناخته شده اي در اجتماع است اما همين امر هم نتوانسته فيلم را به توفيق برساند .بي خداحافظي با اينكه در پرونده كارگرداني احمد اميني نقطه ضعفي تلقي نمي‌شود اما امتيازي هم به كارنامه اين فيلمساز در مقام كارگرداني اضافه نمي‌كند. بي خداحافظي فقط فيلمي‌است كه در آن سرگرم سازي تماشاگر و فروش در گيشه جزو معيار‌هاي اصلي آن در ساخت قرار گرفته و خود اين موضوع به تنهايي نمي‌تواند لازمه موفقيت و توفيق اجتماعي اين فيلم و فروش بالاي آن شود به همين دليل است كه اين فيلم آنگونه كه سازندگانش انتظار دارند با توفيق روبرو نشده است. بي خداحافظي با وجود اينكه بازيگراني چون فروتن در آن نقش آفريني مي‌كنند اما بدليل اينكه در حاشيه قرار گرفتند بازي‌هاي آنها هم نتوانسته به عنوان وزنه اي مناسب براي تضمين فروش فيلم ملاك قرار بگيرد. بي خداحافظي به لحاظ ساختار فيلم بالايي نيست و به لحاظ مضمون هم حرف جديدي براي گفتن در سينماي ايران ندارد. در سينماي سالهاي دور در ايران فيلم‌هايي براساس زندگي خوانندگان و بزرگان موسيقي ساخته شده كه يا با حضور خود آنها و يا درباره زندگي آنها بوده است .اين فيلم‌ها در گذشته سينماي ايران يعني در سالهاي قبل از انقلاب كم و بيش با توفيق روبرو مي‌شد اما در سينماي پس از انقلاب چون معيارهاي ارزشي جامعه تفاوت كرده تماشاگر به دنبال چيز‌هاي جديدتري است حتي حضور شخصيت‌هاي شناخته شده درعرصه‌هاي مختلف هنري در فيلم هم در شرايطي كه تماشاگر به خاطر جنجالهاي سينمايي و سياسي از سينما دلزده شده و به يك فيلم عروسكي كودكانه دل خوش مي‌كند نمي‌تواند ملاك خوبي براي فروش خوب فيلم باشد اگر يك درام خوب نوشته مي‌شد و از رضا صادقي هم به عنوان بازيگر اصلي يا نقش محوري فيلم استفاده نمي‌شد وهمچنين در كنار ساير شخصيت‌هايك نگاهي به زندگي او مي‌شد شايد سرنوشت بي خداحافظي به گونه ديگري رقم مي‌خورد .با اينكه ساخت فيلم‌هايي در مورد زندگي يك خواننده فوتباليست مي‌تواند يكسري جذابيت‌هايي را ايجاد كند اما اين جذابيت‌ها تا به درام تبديل نشود ودر تصوير به زيبايي تصوير نگري نشود جواب نخواهد داد همانگونه كه متاسفانه در بي خداحافظي جواب نداده است.

حميد سليمي منتقد

فيلمي كه درباره زندگي يك شخصيت محبوب ساخته مي‌شود به طور حتم به عنوان يك اثر تجاري ساخته شده است.زماني كه با يك فيلم تجاري روبرو هستيم به طور طبيعي سازندگان آن حق استفاده از همه ابزارهاي ممكن براي ساخت يك فيلم تجاري را دارند.محمدرضا فروتن تنها بازيگر بي خداحافظي كه مي‌توان لقب ستاره براي آن به كار برد كه او هم چند سالي است جزو ستاره‌هاي درجه اول ما نيست.يكي از نقاط ضعف فيلم بي خداحافظي اين است كه از ستاره‌هاي طراز اول استفاده نكرده وضمن اينكه فيلم از قابليت‌هاي يك شخصيت استثنايي مثل رضا صادقي هم نتوانسته به خوبي استفاده كند. بزرگترين مشكل بي خداحافظي فيلمنامه سر درگم آن است كه نمي‌داند قصد تعريف زندگي يك شخصيت را دارد يا مي‌خواهد به نقد فضاي فرهنگي ايران امروز بپردازد. اينگونه فيلم‌ها قبل از هر چيز بايد قصه گوهاي خوبي باشند كه متاسفانه بي خداحافظي فيلم قصه گوي خوبي نيست و به دليل زمان نسبتا طولاني كه دارد مخاطب را خسته مي‌كند. فيلم احمد اميني با نام غريبانه يك فيلم تجاري بود اين فيلمساز سينماي تجاري قصه گو را دوست دارد و سينما را به خوبي مي‌شناسد ولي به هرحال تركيب اميني با سعيد شهسواري تهيه كننده اين فيلم كه در گذشته نيز با هم همكاري داشتند اما در اين فيلم تركيب موفقي نبوده اند. در بي خداحافظي ما با فيلمي روبرو هستيم كه به نظر بي حوصله ساخته شده در حالي كه رضا صادقي شخصيتي است كه هم براي عوام جامعه ايراني امروز جذاب است وهم بخشي از افراد خاص به خاطر ويژگي شخصيت خود رضا صادقي به او علا قه مند هستندولي فيلم به اندازه خود شخصيت رضا صادقي دوست داشتني نيست.ژانر زندگي نامه اي يكي از ژانرهاي مهم و پر طرفدار سينماي دنياست در سينماي ما خيلي ژانر بيوگرافيك و اتو بيوگرافيك طرفدار چنداني ندارد چراكه نمونه‌هاي خوبي در اين ژانر نه در تلويزيون و نه در سينما ساخته نشده است.بي خداحافظي درباره زندگي رضا صادقي نيست و تنها برخي بخش‌هاي آن مرتبط با زندگي او است بسياري از مخاطبان به همين علت پس از تماشاي فيلم عصباني مي‌شوند چراكه فيلم اساسا به زندگي رضا نپرداخته بلكه داستاني درباره شخصيتي به نام رضا صادقي است.اگر فيلم‌هاي زندگي نامه اي درباره شخصيت‌هاي مهم اجتماعي ساخته شود به طور حتم اتفاق خوب و مباركي است و مي‌تواند ما رابه يك تحليل جامع و درست دقيق از فضاي هنر اجتماعي روز يا گذشته مان برساند.ولي فيلمي درباره شخصيتي مثل يك خواننده پاپ به طور حتم مخاطب‌هاي خاصي براي تماشاي فيلم زندگي اش به سينما مي‌روند و همه آنها اطلاعات كافي درباره زندگي آن ستاره دارند يعني عملا اين فيلم دستاورد خاصي ندارد تنها از اين نظر اتفاق مثبت و مفيدي است كه جمعي از علاقه مندان سينما كه به دلايل مختلف با سينما قهر كردند را مي‌توانند با سينما آشتي دهد و همچنين اين سينماي مندرس و يتيم و كتك خورده ايران كه در حال نابود شدن است شايد اينگونه بتواند نفسي بكشد.بي خداحافظي يك فيلم متوسط آبرومند است اما نه براي احمد اميني قدمي‌به جلو محسوب مي‌شود و نه براي سينماي ايران فيلم مهمي به شمار مي‌رود ولي اميدواريم يك اثر تجاري موفق شود.

آرش پژمان منتقد سينما

استفاده از ستاره نه فقط در سينماي ما بلكه فرمولي است كه در همه جاي دنيا امتحان خود را پس داده است يعني بسياري از ما هنگامي‌كه شاهد فيلم‌هاي خاطره انگيز چه در سينماي ايران و چه در سينماي جهان بوديم نام كارگردان و خود فيلم‌ها را فراموش مي‌كنيم وحتي قصه كاملي از آن فيلم در خاطرنداريم اما ستاره‌هاي فيلم را خوبي به ياد داريم. پس اين فرمول پيچيده اي نيست وپيش ازاين استفاده شده و باز هم استفاده خواهد شد و اساسا به همين مناسبت اگر كارگرداني مانند كيارستمي از نابازيگر استفاده مي‌كند و فيلمش مي‌درخشد براي ما خيلي شگفت انگيز است كه از اين فرمول پا فراتر مي‌گذارد. اينكه بي خداحافظي درباره زندگي يك ستاره است اين هم تازگي ندارد .در موردكليت فيلم هم ما از زندگي واقعي شخصيت فيلم كه رضا صادقي است بي اطلاع هستيم اما اين فيلم داستان زندگي واقعي رضا نيست و اگر براين مبنا هم نظر بدهيم چيزي از ارزشهاي فيلم كم نمي‌كند.اگر فرض را براين بگذاريم كه با يك اثر قابل قبول روبرو هستيم نويسنده و كارگردان يك روايتي از زندگي ستاره مورد علاقه اش را ارائه دادند آن چيزي كه بوده با آنچه كه مخاطب مي‌بيند الزاما يكي نيست نه در سينما بلكه در همه هنرها هم بدين گونه بوده است .

آنچه دربي خداحافظي روي پرده رفته روايت فيلمساز از زندگي يك خواننده است الزاما هم نبايد منطبق با زندگي او باشد و چيزي از ارزشهاي فيلم كم نمي‌كند هر چند تمركز فيلمساز در اين شخصيت و حتي استفاده از شخصيت واقعي در نقش خودش خيلي بيش از حد شده تا جايي كه احساس مي‌شود خط داستان در قسمت‌هايي از دست فيلمساز در رفته يعني تمامي‌حواس فيلمساز معطوف به شخصيت اصلي بوده در حالي كه مي‌شد شخصيت‌هاي مكمل و پيرامون شخصيت‌هاي اصلي را خوش تراش تر و ملموس تر و باشناسنامه بهتري ارائه كرد و همچنين با ظرافت‌هاي بيشتري به داستان‌هاي موازي و تكميل كننده داستان زندگي شخصيت اصلي فيلم پرداخته شود. اما آنچه خيلي در اين فيلم برجسته شده شخصيت اصلي فيلم است. با شناختي كه از كارگردان و بازيگران فيلم و كليت فيلم نامه داريم مي‌توانست اثر بهتري شود اما با اين وجود بايد تلاش دوستان را ارج نهاد و به استقبال مخاطب هم احترام گذاشت و اگر مخاطب فيلم را مي‌پذيرد ما هم بپذيريم كه در اين فيلم غير از ستاره‌ها عوامل ديگري هم براي كشاندن مردم به سينما‌ها وجود داشته است. يك سمت سينما مخاطب است و همينكه او لذت ببرد جداي از آن فاكتور‌هاي هنري مميزي و منتقدانه اين فيلم قابل ارزش است که در شرايط فعلي مردم را به سينما كشانده است.

بهمن عبداللهي منتقد سينما

مهم ترين مشكل بي خداحافظي اين است كه با يك پيش فرض كه مي‌خواهيم به تماشاي فيلمي درباره زندگي خواننده اي به نام رضا صادقي بنشينيم ارائه مي‌شود اما پس از تماشاي فيلم آن چيزي كه مشاهده مي‌كنيم كاملا متقابل با آن پيش فرضي است كه به ما ارائه شده و دليل آن هم اين است كه قراربوده مخاطب فيلمي درباره زندگي خواننده اي كه با مهارت‌ها ومشكلاتي از يك نقطه به نقطه اي رسيده و پيشرفت كرده ببيند ولي اساسا چنين مواردي را در اين فيلم نمي بينيم چرا كه فيلم درباره زندگي سه تا آدم است كه هركدام فضاهاو ماجراهايي دارند و فيلم فرصت نمي‌کند كه به هيچكدام از اين افراد به طور كامل بپردازد.

اشكال ديگر بي خداحافظي شيوه روايتي است كه از طريق روزنامه نگار روايت مي‌شود و ما مسير و ماجرا‌ها را از نگاه آن روزنامه نگاردنبال مي‌كنيم قالبي كه در ژانرهاي مختلف ديديم ولي در چنين ژانر موزيكالي كه قراراست ما زندگي يك خواننده را بررسي كنيم اساسا نياز به بررسي آن از نگاه روزنامه نگار نيست و مي‌توانست خود به طور داناي كل اين داستان را روايت كند .اشكال ديگر بي خدافظي اين است كه اگر رضا صادقي شخصيتي بود كه در جهان خاص خودش بود و ما آن فرد را نمي‌شناختيم و به واسطه روايت و قصه فيلم با يك خواننده مواجه مي شديم مسئله تفاوت مي‌كرد ولي زماني كه ما با پيش فرض اينكه فيلمي‌در باره زندگي رضا صادقي خواننده پاپ و موفق مي‌خواهيم فيلمي با جزئيات و خصوصيات او ببينيم . ولي در بي خداحافظي فيلمساز و نويسنده فضا را تغيير مي‌دهديعني فيلم با وجود اينكه رضا صادقي در آن بازي مي‌كند درباره زندگي او نيست چرا كه نه ما وارد جزئيات زندگي و مشخصات فردي اين فرد مي‌شويم يعني فيلم در شخصيت پردازي ضعيف عمل مي‌كند ودوم اينكه رضا صادقي داراي المان‌ها و مشخصه‌هايي است كه در اين فيلم آن المان‌ها وجود ندارد كه اين از ضعف‌هاي ديگر بي خداحافظي به شمار مي‌رود.كارگردان بي خداحافظي براي اينكه اين فيلم رابه يك روايت سينمايي ويا ساختار سينمايي مناسب برساند وقت و انرژي زيادي صرف نكرده علي رغم اينكه اميني كارگردان خوبي است و فيلم‌هاي خاص مانند غريبانه ساخته اما در بي خداحافظي با آن قدرت ظاهر نشده و خيلي شتابزده عمل كرده و دليل آن هم اين است كه اصلا وارد عمق شخصيت‌هاي مختلف فيلم نمي‌شود و مخاطب متوجه كارهاي آن شخصيت‌ها نمي‌شود برخي از شخصيت‌ها اواسط فيلم فراموش مي‌شوند و به برخي از شخصيت‌ها كارگردان بيشتر مي‌پردازد .انتخاب بازيگران در بي خداحافظي چندان مناسب نيست با اينكه محمدرضا فروتن بازيگر خوبي است ولي در اين نقش خوب ظاهر نشده و رضا صادقي كه خواننده خوبي است و انتظار بازي خوبي از او نداريم ولي توقع داشتيم در حد و اندازه يك بازيگر ساده بتواند كارش را ارائه دهد كه در اينجا موفق نبوده است و همچنين در اين فيلم از افشين‌هاشمي بازي خوبي را مشاهده نمي‌كنيم .استفاده از زندگي ستاره‌هاي معاصر در عرصه فيلم سازي به مانند شمشير دو لبه است كه داراي وجه مثبت و منفي است وجه مثبت آن اين است كه با نگاه دقيق و مستند به اينگونه فيلم‌ها مي‌توان فيلم ساخت كه ماندگار شود چرا كه سينما هنر ماندگار است و براي آيندگان باقي مي‌ماند و بعدها مي‌توان به آن استناد كرد.وجه منفي آن اين است كه چون كارگردان و تهيه كننده به واسطه شهرت و محبوبيت به سراغ اين شخصيت‌ها مي‌روند ممكن است نگاه تجاري عامه پسند وجذب تماشاگر در آن باشد وامكان دارد آن شخصيت و موقعيت و يا موضوع تلف شود و آن موضوع براي آن فردي كه بخواهد آن را در وضعيت بهتري دنبال كند از بين برود بنابراين عموما افرادي كه به دنبال اينگونه شخصيت‌ها در فيلم سازي رفته اند فيلم‌هاي چندان خوبي در سينماي ايران نساخته اند.

ادامه خبر...


بنيان گذار مکتب جعفري

20 شهریور 1391, 01:53

بنيان گذار مکتب جعفري

            نويسنده : سيد رضا اکرمي     

 1- براي معرفي امام ششم مجال نوشتن و گفتن و انديشيدن و ارائه الگوي زيباي چگونه بودن و چگونه شدن، وجود دارد، چون دوران امامت حضرت طولاني شد و امام ششم با به وجود آوردن دانشگاه عظيم خود، کار آموزشي و تحقيقي فراواني انجام داد و توفيق گرانقدري يافت،تا تحول علمي و عقلي و اخلاقي و اعتقادي در عصر آن روز به وجود آورد، بدين جهت همه کارشناسان قبول دارند که آثار علمي و قلمي و نظري امام ششم بيش از ديگر امامان است.

2-بايد بگوئيم و بنويسيم امام ششم تنها امامي بودند که خلافت امويان و عباسيان را درک نمود و در برابر ستم‌هاي آنان مقاومت کرد و کار علمي سنگين انجام داد، بني اميه و بني عباس با يکديگر وجوه مشترک دارند که عبارت از: قدرت طلبي، پول پرستي و تکاثر و تقابل با ارزشهاي ديني و قرآني، چون عدالت، امانت، انصاف، اخوت، مساوات، توحيد راستين قيامت درستين است هر دو گروه خليفه با بني هاشم برخورد کردند، چون آنان دعوت به ارزشها چون «علم و عقل و عرفان و عقيده و عدالت و ديانت و اخوت و مواسات» مي‌کردند و درهر موردي از دعوت‌ها و شعارها و هدايت‌ها، الگو بودند و همه پيروان خود را به چنين حقايقي دعوت مي کردند. امام ششم همانند امام حسين و امام حسن در عصر امويها و همانند ديگر امامان در برابر ديگران، نمي‌توانست در برابر ناهنجاري‌ها و ضد ارزشها، بي‌تفاوت و بي‌خيال باشد، و يا حامي و مروج آن صفات باشد، بلکه بايد ارزشها «علم و عمل و عقيده و اخلاق» را معرفي کنند و در تخلق به اخلاق پسنديده، کاري و برنامه‌اي انجام دهند، تا براي ديگران، الگو و حجت باشند.

ثمن امامت صحيح در قرآن آيه «وجعلناهم ائمه يهدون بامرنا و اوحينا الهيم فعل الخيرات و اقام الصلوه و ايثار الزکوه و کانوا لنا عابدين» است که پيشوايان ديني بايد هدايتگر مردم به امر خداوند باشند و انجام کارهاي خير و اقامه نماز، دادن زکوه و سمبل پرستشگري خداوند، در برنامه کاري آنان وجود داشته باشد. ولي در همين قرآن «امامان نار» داريم که مردم را به سوزاندن «فطرت و وجدان و اخلاق و طبيعت طبيعي و شجريه» دعوت «وجعلناهم ائمه يدعون الي النار و يوم القيامه لاينصرون، قصص 41» مي‌کنند، مطالعه کارنامه امامان هاشمي و علوي و اموي و پيشوايان اموي و عباسي اين حقيقت را در انديشه و ايده و برنامه و کارنامه، به وضوح در برابر ديدگان ما قرار مي‌دهد. اهل بيت مصداق «امجد وانجد واجود» و بني‌اميه سمبل «انکروامکر و اعذر، محجه البيضا» بودند.

2- امام ششم در سال 83 به دنيا آمد که با خلافت عبدالملک مروان مواجه است و در سال 148 توسط بني عباس مسموم شده از دنيا مي‌رود، ولي در طول اين 65 سال چه مي‌بيند و چه مي‌شنود و چه کاري انجام مي‌دهد. مطالعه 8 جلدي کتاب «امام صادق و مذاهب اهل سنت» تاليف اسد حيدر، شماي کلي اين مثلث را «چه مي‌بيند، چه مي‌شنود، چه کاري انجام مي‌دهد» به صورت شفاف ارائه مي‌نمايد. امام همراه جد بزرگوارش امام چهارم، که معمار نيايش بود، رشد مي‌کند و در دوران امامت پدرش حضرت باقرالعلوم حدود 19 سال، همراهي علمي و عملي و سياسي دارد، هر دو امام به شام در دوران «هشام بن‌عبدالملک فراخوانده شدند و چه احضار تحقير آميزي بود، پس از شهادت پدر، حوزه علميه پدر را که به دانشگاه عظيم تبديل شد، پي گرفت و نهضت آگاهي‌سازي و افشاگري و نيروسازي پديد آورد که در مسجد کوفه، در يک روز نهصد نفر مي‌گفتند «حدتنا جعفربن محمد» جعفربن محمد اين گونه فرمود. اين وضعيت در حالي بود که خلفاي اموي و عباسي و حتي واليان منصوب شده از طرف امويان و عباسيان با مثلث «آگاه‌سازي و افشاگري و نيروسازي» مخالفت داشتند و کارشکني مي‌کردند.

3- سيره و روش امام ششم در برابر ظلم و ظالمان اين بود که«ظلم» نبايد انجام گيرد از ناحيه هرکس باشد و با ظالم همکاري نشود، ظالم نيز هرکس باشد، پذيرش ظلم نيز حتي‌المقدور ممدوح نيست«لا تظلمون و لا تظلمون، و لا ترکنوا الي‌الذين ظلموا فتحسکم النار». امام ششم قاعده‌اي مشروع در سياست سلبي پايه‌گذاري نمود که به«نافرماني مدني، يا سياست«عدم همکاري» و يا عنوان«جنبش عدم‌تعهد در برابر قدرت‌مندان زر و زور و رسانه» شهرت دارد. امام همگان را به «عزت نفس» دعوت مي‌کرد که در اديان الهي برجسته است« ولله‌العزه و لرسوله و للمومنين،منافقون،8». توجه به نيروي اراده که هر فردي آنچه را مي‌گويد و مي‌نويسد و مي‌خواهد و عمل مي‌کند و مي‌پسندد و صحه مي‌گذارد، براساس اراده باشد نه تقليد بدون ملاک و معيار، نه پذيرش و مداحيگري ناروا، و نه تماشاي آن و بي‌تفاوت بودن. مطالعه نامه«عبدالله نجاشي» کارگزار خلافت و اظهار ارادت به امام و پاسخ حضرت«حفظ جان مردم و پرهيز از آزاررساني به اولياي خدا، مهرباني با مردم، و حسن معاشرت، مشکلات مردم را اصلاح کردن، آن‌ها را با حق و عدل همراهي نمودن، نپذيرفتن‌ پولي و چيزي از مردم، که خداوند بر تو خشم مي‌گيرد و آبرويت را مي‌برد» را تذکار مي‌دهد و بکارگيري افراد امتحان‌ديده و بصير و امين و هم‌راي بودن در دين را توصيه مي‌نمايد.

امام صادق و مذاهب اهل سنت،ج‌2‌ص‌81.

ادامه خبر...


آیا برای من ارتودنسی دیر شده است؟

19 شهریور 1391, 23:31

آیا برای من ارتودنسی دیر شده است؟

راک نیوز -گروه سلامت:

آیا برای من ارتودنسی دیر شده است؟ 32 دندان موجود در فک در موقعیتی طبیعی به صورت دو قوس فک بالا و پایین به طوری قرار می گیرند که عمل جویدن و آسیاب کردن غذا به نحو مطلوب ممکن شود.

 


هر نوع انحراف از این موقعیت طبیعی دندان ها باعث ایجاد مشکلاتی می شود که ضرورت ردیف کردن یا برگرداندن موقعیت مناسب دندان ها را ایجاب می کند و این عمل با درمان های ارتودنسی میسر می شود.البته درمان های ارتودنسی فقط به ردیف کردن دندان ها محدود نمی شود و به تغییر یا هدایت رشدی استخوان های فک بالا و پایین نیز مربوط می شود.

یک متخصص ارتودنسی می تواند با هدایت رشدی در سنین رشد و با کمک روش های جدید و جراحی در افراد بالغ هماهنگی بین اجزای صورت را برقرار کند و با ردیف کردن دندان ها علاوه بر زیبایی ظاهری دندان ها، بهبود صحبت کردن، جویدن و کاهش استرس های روانی ناشی از تعامل با دیگران را به ارمغان آورد.یکی از مشکلات دندانپزشکی که خیلی ها با آن روبرو هستند، مشکل نامرتب بودن دندان ها یا ناهماهنگی اجزای صورت است.با این همه مردم هنوز اطلاع چندانی از سن مناسب برای انجام درمان ارتودنسی ندارند.

یک استاد یار بخش ارتودنسی دانشکده دندانپزشکی دانشگاه همدان در این باره می گوید: طبق توصیه انجمن ارتودنتیست های امریکا معاینه اولیه کودک جهت تشخیص مشکلات (ناهنجاری های دندانی-فکی) نباید دیرتر از هفت سالگی انجام شود واین کار فقط باید توسط درمانگر صاحب صلاحیت یعنی متخصص ارتودنسی انجام شود.به گفته دکتر ˈفرهاد جعفریˈ ، معمولا اغلب مشکلات ارتودنسی در هفت سالگی زمانی که بیشتر دندان های دائمی جلویی درآمده اند خود را نشان می دهند. البته امکان تشخیص برخی از مشکلات در سنین پایین تر نیز وجود دارد.

وی می افزاید: انجام اولین معاینه در این سن به متخصص ارتودنسی این امکان را می دهد که مشکلات دندانی- فکی را در مراحل اولیه تشخیص دهد و با ارزیابی دقیق آنها زمان و شیوه مناسب درمان را طرح ریزی کند.با این حال بسیاری از بزرگسالانی که با ناردیفی دندانی-فکی مواجه هستند این تصور را دارند که ردیف کردن دندان ها تنها مختص کودکان و نوجوانان است و انجام درمان های ارتودنسی برای آنها دیر شده است.

در گذشته درمان ارتودنسی معمولا به کودکان و نوجوانان محدود می شد ولی واقعیت این است که دندان ها در هر سنی می توانند حرکت کنند و شیوه حرکت دادن دندان ها در تمام سنین یکسان است. بنابراین درمان ارتودنسی در بزرگسالان نیز امکان پذیر است هرچند در درمان این افراد خطرات و محدودیت هایی وجود دارد که فقط توسط متخصص ارتودنسی قابل ارزیابی و درمان است.

با این حال بهترین سن آغاز درمان ارتودنسی برای اغلب افراد زمانی است که تمام دندان های شیری کودک افتاده باشند و بیشتر دندان های دائمی وی ( بجز سومین آسیای بزرگ یا همان دندان عقل) درآمده باشند که در حدود 12-11 سالگی می شود.دانستن زمان مناسب برای معاینه ارتودنسی باعث می شود که برخی اوقات با انجام اقدامات ساده از بروز مشکلات شدیدتر پیشگیری و طول درمان و پیچیدگی آن را کوتاه تر کرد.

در این رابطه دکتر جعفری می گوید: با درمان اولیه می توان نتایج مطلوبی را به دست آورد که پس از پایان یافتن رشد فک ها و صورت ( حدود 12-10 سالگی) دیگر قابل دستیابی نیستند.به گفته وی در این محدوده سنی دو دسته از ناهنجاری های دندانی و اسکلتی را می توان اصلاح کرد.در این میان روش هایی برای درمان های پیشگیرانه وجود دارد که مراجعه بیمار در سن پایین امکان انجام این روش ها را برای هر دو دسته از ناهنجاری های دندانی و اسکلتی میسر می سازد که این امر نه تنها در جلوگیری از انجام درمان های پیچیده کمک می کند بلکه طول درمان را کوتاه تر کرده و به هزینه خانواده نیز کمک می کند.

عضو هیات علمی دانشکده دندانپزشکی دانشگاه همدان می گوید: در صورت وجود ناهنجاری های دندانی در این سنین مانند نامرتبی دندان ها و از دست رفتن فضای مورد نیاز برای درآمدن دندان های دائمی، معمولا با ساخت پلاک های بسیار ساده می توان برخی از آنها را درمان نمود و از بروز مشکلات جدی در آینده پیشگیری کرد. به همین دلیل به این روش ها، درمان های پیشگیری کننده گفته می شود.

یکی دیگر از اقدامات مهم در جهت پیشگیری از ایجاد نامرتبی های دندانی کشیدن برنامه ریزی شده دندان های شیری کودک است. این عمل می تواند به مرتب درآمدن دندان های دائمی، اصلاح مسیر رویش و جلوگیری از نهفته شدن آنها کمک زیادی کند.این کار باید با زمانبندی صحیح و بر اساس اصول علمی انجام شود. به همین دلیل اگرچه انجام آن در ابتدای امر ساده به نظر می رسد ولی بر خلاف ظاهر ساده ی آن نیاز به تسلط علمی و تجربه کافی دارد، بنا براین توصیه اکید می شود که صرفا زیر نظر و با دستورمتخصص ارتودنسی انجام شود.

دکتر جعفری می افزاید: در صورتی که کودک دچار ناهنجاری اسکلتی ( ونه فقط دندانی) همانند کوچک ویا بزرگ بودن هر یک از فک ها نسبت به یکدیگر، باریک بودن فک بالا و یا انحراف فک پایین به طرفین باشد درمان وی باید در محدوده سنی 12-7 سالگی انجام شود.زمان شروع درمان بر اساس نوع مشکل و شدت آن متفاوت است و گاه زمان آغاز درمان یک مشکل یکسان در دو کودک به دلیل تفاوت های فردی یکسان نیست. این امر نیز دلیل مهمی را جهت انجام معاینه اولیه در سن هفت سالگی توسط درمانگر آگاه و مسلط به تمام زوایا و جوانب رشد و تکامل یعنی متخصص ارتودنسی ارائه می دهد.

 

متاسفانه گاهی مشاهده می شود که به علت مراجعه دیرهنگام بیماران به متخصص ارتودنسی ویا مراجعه به دندانپزشک عمومی که بعضا تسلط کافی در این موارد ندارند، این گونه مشکلات اسکلتی بموقع تشخیص داده نمی شوند و در زمان مناسب تحت درمان صحیح قرار نمی گیرند و رشد کودک پایان می یابد.مدیر گروه ارتودنسی دانشکده دندانپزشکی دانشگاه همدان می گوید: در این حالت تنها راه پیش روی متخصص ارتودنسی در مشکلات با شدت کم، کشیدن دندان های دائمی جهت پوشاندن مشکل اسکلتی و در موارد شدیدتر انجام جراحی فک همراه با ارتودنسی در سنین بالاتر است و کاملا روشن است که با معاینه به موقع کودک توسط متخصص ارتودنسی می توان از ایجاد مشکلات شدید در سنین بالاتر جلوگیری کرد.

ادامه خبر...


هزينه سنگين يک ملت به سبب اشتباه يک عبارت!

19 شهریور 1391, 12:44

هزينه سنگين يک ملت به سبب اشتباه يک عبارت!

        در مورد سخنان «مرسي» در نشست سران جنبش، آنچنان که از «سايت خبر آنلاين» نوشته بود، اشتباه نه در يک «واژه» بلکه خطا در يک عبارت است. حتي واژه «تحريف » هم در مورد اين ترجمه به کار نمي بريم که اسائه ادب شود . اما در اين خطا، به سهو يا به عمد، نکته هاست. نخست آن که اين اشتباه در اين برهه از زمان و آشفته بازاري که براي ايران ساخته اند پيامدي سنگين و غير قابل جبران خواهد داشت . چون شعار راست گويي ايرانيان را در عهد باستان و همچنين دوران اسلامي زير سوال مي برد و نجابت ايراني را به حيله گري مي آلايد . از طرفي ، رسانه هاي استعماري اين خطا را تعميم مي دهند و تحريف عمدي اش تلقي مي کنند و تمامي گفته ها و عملکردهاي ما را در تمامي سطوح با همين مقياس مي سنجند. براي ملت ما پذيرفتني نيست که رسانه ملي با آن دستگاه عريض و طويل، مترجماني قابل را به کار نگيرد . نبايد ضعف علمي ما آنچنان باشد که اين چنين بروز کند! چنين خطايي هرگز قابل توجيه نيست بويژه اينکه ايران ، سرزمين علم و فرهنگ و سخن است و مترجماني بزرگ ، دست به گزارش و ترجمه برده اند. اگر اشتباه بود چرا پيش از واکنش مصر و بحرين اصلاح نشد و پوزش نخواستيم ؟ اگر در همان زمان ترجمه، به اشتباه اعتراف مي کرديم و عذرخواهي چاشني اصلاح مي شد آيا داخل و خارج بر صداقت گفتاري و سلامت نفس ما صحه نمي گذاشتند و بي مبالاتي ما را نمي بخشودند ؟

چرا عده اي با بي بصيرتي هزينه هاي اين ملت را بالا مي برند و براي سياست خارجي ما مشکل ايجاد مي کنند و اجازه مي دهند که بيگانگان مغرض از کاه کوهي بسازند و آن چنان فضايي - به کمک ما - به وجود آورند که زيانهاي ما چندين کوه شود!

به صراحت بگويم ، بزرگ ترين عيب و اشکال ما اين است که نمي گذاريم تا مخالف حرف خود را بگويد . مگر ما خوشه چين مکتب امام صادق (ع) نيستيم و از سعه صدر آن امام همام پيروي نمي کنيم که سخنان آن «بي خدا» را با حوصله و صبوري گوش مي کرد . مگر سخن « ولتر » آن فيلسوف انقلابي انقلاب کبير فرانسه نارواست که مي گفت: «من حاضرم جان خود را بدهم تا آن دشمن و مخالف من بتواند حرف خودش را بگويد.»

قصد نگارنده آن نيست که با افراط و تفريطي که هميشه گريبانگير ماست ، مترجم را به دار بياويزيم و لعن و طعن کنيم بلکه جان کلام اين است که نخست، اهل را بر مسندي که در خور اوست بنشانيم . دوم ، هر جا که به اشتباه خود پي برديم صادقانه اعتراف کنيم و از راه خطا بازگرديم ، سوم ، نخواهيم که همه از زبان ما سخن بگويند، با گوش ما بشنوند و با چشم ما ببينند.

مگر بزرگان ايران به صراحت سخن نگفتند و مگر حتي خط مشي جنبش را تعيين نکردند و از مطلوب خويش سخن به ميان نياوردند پس چرا با بردباري سخنان «مرسي» را تحمل نکرديم؟

رفتار «مرسي» در اجلاس، مبتديانه و خارج از عرف ديپلماتيک و تربيت سياسي بود و ناپختگي وي را در اجلاس مهمي مثل «نم» که تمامي خبرگزاري ها به دقت رصد مي کردند ، نشان داد و در عين حال پختگي و صبوري دولتمردان ما را در مقابل سخنان و رفتار رئيس اجلاس پانزدهم و واگذاري رياست جنبش به رخ عالم کشيد و نيز مشخص کرد که بين ما و مصر، «هفتاد ساله راه» باقي است و باز معلوم شد که چرا «مرسي» گزينه نخست «اخوان المسلمين » مصر نبوده است و اگر رهبر کنوني مصر نماد و نماينده تفکر اخوان المسلمين باشد آن حزب نبايد هرگز گرد شمول در جهان اسلام بگردد.
نويسنده : منصور فرزامي

ادامه خبر...


آمريكا ستيزي و جنبش غيرمتعهدها

18 شهریور 1391, 08:29

آمريكا ستيزي و جنبش غيرمتعهدها

هر نوع بررسی، ارزیابی و جمع‌بندی واقع‌بینانه از اجلاس غیرمتعهد‌ها در تهران، این دو نکته اساسی را نمی‌تواند در نظر نگیرد؛ نخست این که اجلاس در تهران تشکیل شده بود و اگر در هر یک از آن دیگر ۱۲۰ کشور تشکیل می‌شد، بی‌گمان، خیلی اهمیتی پیدا نمی‌کرد. اما نفس تشکیل اجلاس در تهران با توجه به فشارهای غرب به منظور منزوی کردن ایران، به خودی خود با اهمیت بود. اینکه به هر حال، هیأت‌هایی از عربستان، قطر، فلسطین آمده بودند، برای ایران اهمیت داشت؛ صدالبته که تشکیل اجلاس در تهران، نه به معنای تصدیق و تأیید همه مواضع و رویکرد جمهوری اسلامی ایران بود و نه به معنای آنکه کشورهای شرکت کننده در اجلاس تهران، حاضر شده‌اند تا نسبت به ایران علیه غرب بسیج شوند، بلکه صرفاً به معنای آن بود که نمی‌توان حضور ایران در معادلات قدرت در منطقه را نادیده انگاشت. ایران هست و قدرت دارد و به ‌رغم همه فشار‌ها و تلاش‌ها در منزوی ساختن آن، همچنان ایفای نقش می‌کند و می‌تواند میزبان ۱۲۰ کشور باشد.

البته شاید برخی استدلال کنند این رویداد به چه درد می‌خورد و چه حاصلی دارد که این همه هزینه کنیم و صرفا خواسته باشیم، نشان دهیم ما هستیم؟!

در پاسخ باید گفت، بسیاری از کشورهای دیگر نیز ـ به درست یا نادرست‌ ـ هزینه‌هایی می‌‌کنند تا به رقبا و رفقایشان نشان دهند ما هستیم. گویی این میل به ابراز وجود و نشان دادن به دیگران (که ما هستیم‌)، بخشی از غریزه و نیاز ما انسان‌هاست و در همین ارتباط، فارغ از همه بحث‌ها و انتقاد‌ها، انصافا ایران توانست در این اجلاس، بسیار باابهت و قدرت ابراز وجود نماید.
 
از این نکته کلیدی نخست که بگذریم، می‌رسیم به نکته دوم: فایده یا درست‌تر گفته باشیم، کارکرد، نقش و رسالت جنبش غیرمتعهد‌ها در قرن بیست و یکم، آن هم در شرایطی که بیش از دو دهه از فروپاشی نظام دو قطبی می‌گذرد.

در این باره باید پرسید، با توجه به اینکه اساساً شأن نزول و علت پدید آمدن جنبش غیرمتعهد‌ها، دو قطبی بودن نظام جهان بود و با توجه به اینکه نظام دو قطبی و دوره جنگ سرد، بیش از دو دهه است که دیگر وجود ندارد، جنبش غیرمتعهد‌ها چه کارکرد و نقشی می‌تواند داشته باشد و آیا اساسا دلیلی برای وجود آن هست؟

پاسخی که بسیاری از صاحب‌نظران و مسئولین دولتی به آن داده‌اند، این بود که؛ درست است که دوران نظام دوقطبی سر آمده، ولی فلسفه پدید آمدن جنبش غیرمتعهد‌ها آن بوده که کشورهای عضو، بتوانند پیرامون آن دو قطب قدرت، ایستادگی کنند.

پس از فروپاشی بلوک شرق و نظام کمونیستی، یک قطب از بین رفت؛ اما قطب دیگر که قطب غرب به رهبری آمریکا باشد، همچنان استوار و پابرجاست؛ بنابراین، کشورهای عضو جنبش غیرمتعهد‌ها ـ که بیشتر هم کشورهای در حال توسعه هستند‌ ـ می‌توانند با جمع شدن با یکدیگر در برابر غرب و آمریکا بایستند. این عصاره پاسخی بوده که مسئولین و صاحب‌نظران دولتی در ایران به این پرسش داده‌اند که چرا هنوز و به ‌رغم فروپاشی نظام دوقطبی، همچنان نیاز به جنبشی به نام غیرمتعهد‌هاست.

اما درباره این استدلال برخی از مسئولین و صاحب‌نظران دولتی چه می‌توان گفت؟

در پاسخ باید گفت: این درست است که همچنان یک قطب دیگر قدرت در عرصه بین‌المللی به رهبری آمریکا باقی است، اما چه ضرورتی و نیازی به رویارویی با آمریکا و غرب است؟

واقعیت این است که در پنجاه سالی که از شکل‌گیری جنبش غیرمتعهد‌ها می‌گذرد، تغییر و تحولات مهمی در دنیای ما رخ داده است؛ از جمله این که شماری از کشورهای در حال توسعه، به جای رفتن به دنبال رویارویی با غرب و شرق یا آمریکا، تلاش کردند تا در سایه یک رشته اصلاحات عمیق اقتصادی، سیاسی و اجتماعی از مدار عقب‌ماندگی یا توسعه نیافتگی به درآمده و از بسیاری جهات، شانه به شانه کشورهای غنی و توسعه یافته جهان اول ابراز وجود نموده و حرکت کنند. برزیل، آرژانتین، مالزی، تایوان، کره جنوبی، هند، چین، آفریقای جنوبی و بسیاری دیگر تا چند دهه گذشته در پرتو اصلاحات گسترده و جدی اقتصادی، امروزه از مدار عقب ماندگی و توسعه نیافتگی به در آمده و به کشور‌ها و اقتصادهای مهم و صنعتی دنیا بدل شده‌اند.

بنابراین و در پاسخ به کسانی که در ایران پیشرفت و ترقی را در سایه مبارزه با آمریکا و غرب جستجو می‌کنند و تلاش دارند تا از جنبش غیرمتعهد‌ها، اهرمی برای مبارزه و ایستادگی در برابر غرب و آمریکا بسازند، می‌توان گفت، با انجام یک رشته اصلاحات عمیق و گسترده اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، می‌توان به گونه دیگری در برابر قدرت‌های جهانی ایستاد و از زیر یوغ نفوذ آنها به درآمد. در کنار این می توان با استفاده از جنبش غیر متعهد ها به دنبال تحقق اهداف کشور در محیط بین الملل بود . به گونه ای که هم در بهترین حالت پتانسیل و توانایی های داخلی بالفعل شده باشد و کشور در مسیری قرار گرفته باشد که در دنیا حرف های بسیار بیشتری از اکنون داشته باشد و هم در محیط بین الملل و نیز در بین اعضای جنبش عدم تعهد ایران به عنوان رئیس این جنبش در سال های آینده حرف هایی بزند که خریدار داشته باشد.

صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران

ادامه خبر...


آقاي دکتر خوب فرموديد ولي حالا چرا؟

18 شهریور 1391, 07:36

آقاي دکتر خوب فرموديد ولي حالا چرا؟

گفت وگوي دکتر احمدي نژاد در سه شنبه شب همچون اکثر گفت وگوهاي تلويزيوني اش پرحاشيه و البته با واکنش بسياري روبرو شد.
شايد يکي از تفاوتهاي اين گفت وگو با موارد مشابه در گذشته اين بود که گفت وگوها سابق براين، در موقعيت برتر جناب ايشان انجام مي‌گرفت و مخالفين و منتقدين تحت تأثيرمنزلت و موقعيت ايشان با احتياط بيشترو گاهي هم با خود سانسوري برخورد مي‌کردند.
اما اين گفت وگوي پرچالش در زماني ايراد شدکه اولاً در نتيجه اتفاقات پيش آمده مدتهاست که از آن موقعيت برتر در فضاي گفتماني خبري نيست وبه اصطلاح آقاي دکتر احمدي نژاد مدتي بود که روزه سکوت اختيار کرده بود و گويا بخشي از اشکالاتي که بر شمردند و اتهامات پر ابهامي که وارد آوردند و مشکلات کنوني را در نتيجه دخالت افراد غير مسئول قلمداد نمودند، محصول همان منزلت و موقعيت مي‌دانند؛ بنابراين،اين گفت وگو به منزله اعلام شکستن روزه سکوت تلقي مي‌شود.
ثانياً اگر اين گفت وگو مسبوق به اتفاقات پيش گفته هم نبود، واقعيت اين است که از عمر دولت ايشان کمتر از 10 ماه باقي مانده است. به طور طبيعي سوت پايان هم براي بسياري از ياران ايشان نواخته شده و براي ديگران هم مدتهااين سوت به صدا درآمد. پس اين شکل گفت وگو در چنين موقعيت زماني کمي عجيب به نظر مي‌آيد.
اما نگارنده بر خلاف روال ثابت در نقدهاي وارده، چه آنچه توسط اهالي مطبوعات به رشته تحرير آمده و چه مطالبي که توسط سياسيون اظهار گرديده بناي نقد محتواي صحبت ايشان را ندارم، بلکه به عکس در نظر نگارنده بخشي از صحبتشان حرفهاي دل بود که دير بر زبان آمد و اشکال هم اينجاست.البته در ايران ما رسم مألوف اين است که روُساي دولت‌ها درسال پايان عمر دولتشان بسيار متفاوت با سالهاي پيش رفتارمي کند؛ادبياتشان تغيير مي‌کند جنس حرفها تفاوت پيدامي کند؛جاي دوستان و دشمنانشان فرق مي‌کند و اگر حافظه کسي ياري ندهد و آرشيوي براي تطبيق وجود نداشته باشد گويا که با آدمي جديد روبه روشده ايم.
حال سؤال معترضه اين است که آياواقعاًجريان روزگارو مسير واقعيت‌ها به صورت يک فرآيند آنان را تغيير مي‌دهد به طوري که رئيس جمهور سال آخر با رئيس جمهور سال اول تنها شباهتشان در منصبي است که در اشغال دارند ولي از نظر تفکري و شخصيتي دو گانه اي به تمام معنا مي‌باشند؟
اگر اين درست باشد، آنگاه بايد به آن حکيم درود فرستاد که گفت اصول در تاريکي تلؤلؤبيشتري دارند و روشناي ميدان عمل است که ميزان واقعي بودن شعارها را نشان مي‌دهد. به عبارتي اين آدم‌ها قبل از ورود به عالم واقعيت‌ها يک آرمانگرايي تمام عيار و پس از تجربه واقعيت‌ها و پياده شدن از مرکب عرش آرزوها و شعارها و پوشيدن لباس واقعيت‌ها آنگاه شاهد تغيير درتحليل، نگاه و ارزيابي هايشان مي‌باشيم. و يااين يک تاکتيک سياسي براي پيروزنشان دادن خود و تلاش براي در اوج ماندن است ؟
اما آن بخش گفت وگوبراي نگارنده جالب است که ايشان رفتارهاي کساني را نقد مي‌کند که در حوزه سياست خارجي دخالت و شلوغ کاري مي‌کنند وبه گفته ي ايشان با حمله به سفارت و از ديوار بالا ر فتن(( سفارت انگليس)) و با توهين به رهبر يک کشور به روابط ايران با ساير کشورها لطمه و خسارت وارد مي‌کنند و بعد تاٌکيد اکيد کردند که ايران به جزبا يک دولت (منظور رژيم صهيونيستي) باهيچ دولتي مشکل که ندارد هيچ همه را دوست خود مي‌داند و دوست هم دارد. بخصوص همسايه‌هاي ايران در هندسه دوستي جايگاه ويژه اي دارند و مکانيزمي هم که ارايه دادند به عنوان روش تعامل به منظورحفظ اين دوستي و صميميت، تاکيد بر مشترکات و پرهيز از موارد اختلافي هست.
حال اگرهمين يک فراز از صحبت 100 دقيقه اي ايشان رابرگزينيم بايد گفت خوب فرمودند ولي حالا چرا ؟به نظر مي‌رسد اگر از ابتدا اين نگاه و ادبيات رويکرد دولتهاي نهم و دهم در تعامل با جهان را تشکيل مي‌داد، بر فراز آنچه که اشخاص غير مسئول به گمان آقاي رئيس جمهور رفتار داشتند، اکنون شرايط روابط ايران با کشورها بخصوص همسايگان غير از اين بود که هست. اتفاقاً يکي از امتيازات دولتهاي ايشان اين بود که بيشتر ازتمام دولتهاي پس از انقلاب در حوزه ديپلماسي خارجي مبسوط اليد بودند و مخالفت‌ها در حداقل بود.
شايد بخشي از آنچه که از آن به اخلال ياد مي‌شود خود معلول ادبيات دولتمردان در ابتداي فعاليت شان بوده است. مردم بارها شاهد بدترين عبارت نسبت به عملکردسران کشورهاي اروپايي و برخي همسايه‌هاي و حتي مصوبات بين‌المللي توسط دولتمردان رسمي بوده اند. ولي حالا آقاي رئيس جمهور به ضرورت تساهل در برخورد و رحمت در رفتار نسبت به دولتهاو دولتمردان رسيده اند و اين مهم را کليد حل بسياري از بن بست‌ها قلمداد مي‌کنند. اما همزمان خود گرفتار يک تناقض بزرگ هستند اگر رفتار کريمانه و محبت آميز همراه با احترام مي‌تواند پايان بخش سوء تفاهمات بين‌المللي باشد، چرا ايشان در همين گفت وگو آنجا که به مخالفين داخلي و منتقدين مي‌رسند از عبارت متناسب دشمنان استفاده مي‌کنند؟
آيا مخالفين داخلي را نمي‌شود با همين اکسير محبت به مدار جاذبه بر گرداند و بانيرويشان موجبات هم افزايي دولت و نظام را فراهم آورد؟ مگر اين جمله، شعار و نقشه راه نيست که گفته شده" با دشمنان مروت با دوستان مدارا"؟
حالا که بناست با ديگران مدارا شود که چه نيکو؛ ولي حداقل با دوستان داخلي ولو مخالف و منتقد با مروت و انصاف رفتار شود. آنچنانکه ايشان به درستي گفتند مي‌شود سياست خارجي ما اخلاقي و مدارا محور باشد. ولي اخلاقي بودن آن منوط به اخلاقي بودن و مدارا آميز شدن سياست داخلي است.

نويسنده : محمدعلي وکيلي     

ادامه خبر...


چرا مديريت جهاني را به ما نمي‌دهيد؟!

14 شهریور 1391, 01:39

چرا مديريت جهاني را به ما نمي‌دهيد؟!

 ابتدا چند خبر از پيشرفت‌هاي روح‌افزا، بزرگ و ارزشمند را بخوانيد:

قيمت دلار آزاد ديروز 2139 تومان بود. محمود احمدي‌نژاد يک سال پيش، زماني که دلار 1250 تومان بود در همدان با قاطعيت مثال زدني اعلام کرد: دلار 900 تومان هم نمي‌ارزد! رئيس اتحاديه گوشت گوسفندي چند روز قبل گفت: «ممکن است قيمت هرکيلوگرم گوشت راسته بدون استخوان تا قيمت 26000 تومان هم عرضه شود». سال 1385 قيمت گوشت 6500 تومان بود ولي دولتمردان تاکيد داشتند قيمتش 4500 تومان است . همان روزها رئيس صدا‌وسيما در جواب اعتراض دولتمردان گفت که وقتي گوشت 6500 تومان است نمي‌توان قيمت آن را 4500 تومان اعلام کرد !

اول شهريورماه رسانه‌ها خبر دادند : آمار يکساني از سوي مقامات مسوول در وزارت صنعت، معدن و تجارت در مورد طرح‌هاي ناتمام صنعتي و معدني کشور اعلام نمي‌شود. برخي از 18 هزار طرح ناتمام خبر مي‌دهند و برخي از آمارهاي اعلامي‌از سوي مسوولان نيز حکايت از وجود 27 هزار طرح ناتمام صنعتي و معدني دارد. با اين وجود بر اساس آمار وزارت صنعت، معدن و تجارت استان‌هاي آذربايجان شرقي و اصفهان داراي بيشترين تعداد طرح‌هاي ناتمام صنعتي و معدني در کشور هستند.

رئيس سازمان بازرسي کل کشور ديروز گفت که بسياري از پرونده‌هاي فساد متعلق به جريان انحرافي است، به گزارش مهر، درخرده فروشي‌هاي سطح شهر قيمت هرکيلوگرم گلابي در سطح شهر6750 تومان، قيمت هرکيلوگرم ليموترش در سطح شهر5800تومان، قيمت هرکيلوگرم موز در سطح شهر3375 تومان و قيمت هرکيلوگرم انبه در سطح شهر6075 تومان است! حالا نتيجه منطقي اين اخبار روح افزا را از زبان معاون اول محمود احمدي‌نژاد بخوانيد :

محمدرضا رحيمي‌روز گذشته با بيان اينکه زمينه شکل‌گيري مديريت جهاني فراهم شده است، افزود: زماني که اين موضوع بيان شد عده‌اي در داخل آن را تمسخر کردند اما الان شاهد و ناظر آنيم که زمينه مديريت جهاني کاملا فراهم شده است.
نويسنده : محمدحسين روانبخش     

ادامه خبر...


در مقابل «مرسي»‌ها، انفعال چرا؟

12 شهریور 1391, 08:21

در مقابل «مرسي»‌ها، انفعال چرا؟

 

 عيب بزرگ ما اين است که اهل افراط و تفريطيم؛ «گاهي از دروازه به درون نمي‌آييم و گاهي از سوراخ سوزني رد نمي‌شويم! » گاهي براي مديريت دنيا نسخه مي‌نويسيم و زماني براي اينکه فلان و بهمان به اجلاس بيايند به هر دري مي‌زنيم و چنان در موضع انفعال مي‌نشينيم که به خود اجازه مي‌دهند که براي ما ساعات اقامت خودشان را تعيين کنند! اين درست که در جهان کنوني، به سبب شرايط خاص، عربستان سعودي با آن خزانه پر و پيمانش، در جهان اسلام حرفي براي گفتن دارد؛ اين درست که «مرسي» باز با توجه به «شرايط» برآمده از «بهار عربي» مصر است اما اين درست نيست که سياست خارجي ما و برخي قلمها و تحليل‌هاي داخلي اين چنين تحت تاثير قرار بگيرند که آيا «مرسي» مي‌آيد يا نه! چند ساعت در ايران مي‌ماند؛ در حاشيه، ملاقاتي هم دارد؟ اگر دارد با چه شخصيتي؟... فرستاده پادشاه عربستان کيست؟ چه وزانت و جايگاهي در عربستان دارد؟ مسئولان ما کلاهشان را قاضي کنند، در ايران و ايراني، تامل و تعمقي داشته باشند.

ايران و مردمش و تاريخش و بزرگان و تمدنش و فرهنگ و انقلابش و استوانه‌هاي انقلابي‌اش، خيلي بزرگتر از اين حرف‌ها و برداشت‌ها هستند . مصر کجا، ايران کجا ! تاثير و نقش تمدن و فرهنگ درخشان ايراني در عرصه تمدن و فرهنگ جهاني با مصر قابل قياس نيست . در تمدن اسلامي هم نقش و تاثير و فرهنگ ما مثال‌زدني است و در اين قياس و مثال کشوري مثل عربستان که محلي از اعراب ندارد . به ياد آوريد که تا به دير، هم مصر و هم عربستان جولانگاه اقتدار تاريخي بي‌همال ايران بوده اند . اين خود کم بيني چه معنا دارد؟ کدورت ميان ما و مصر و عربستان به سبب دسته گل‌هايي است که اولي گاهگاهي و دومي به استمرار به آب مي‌دهند! بنابراين آمدن مرسي به اجلاس، مثل آمدن رهبري از کشور ديگر است اگر آن يکي از آمدن به ايران ابا دارد و دل اين يکي هم، توجيهي به بهانه سپردن کليد رهبري اجلاس پانزدهم به ايران مي‌بافد به سبب «دل لرزه»‌هايي است که از دندان ببر و شاخ ابرقدرت‌ها مي‌ترسند ! ما چرا اعتماد به نفس خود را از دست بدهيم؟ درست است که گاهي با ظرافت‌هاي جهان سياست، بيگانه‌ايم و علم اقتصاد را در اصول اقتصادي خود راه نمي‌دهيم و در هر دو کنش، روش ما عالمانه و زيرکانه و مدبرانه نيست و در دادن و گرفتن امتيازها خبرگي لازم را نداريم و خبرگان را به جمع خود راه نمي‌دهيم اما با اينحال با اينگونه کشورها در هيچ زمينه‌اي برابر نيستيم، تنها عيب ما آن است که کيان و اهليت و قابليت و هوش ما اجازه نمي‌دهد که زير علم تازه به دوران رسيده‌ها سينه بزنيم. در دوران معاصر هم رهبران مصر، هرگز با رهبران ما در دانش‌و‌بينش و منش قابل مقايسه نبوده‌اند، در پيش از انقلاب هم جمال عبدالناصر مصري، داناتر، زيرک‌تر، هوشمندتر و مخلص‌تر از مصدق ما نبوده است. حال اگر مصدق در احمدآباد خانه نشين شد قصور از ما بود. زبوني و انفعال و دنباله روي و ستم پذيري، زيرکي و مباهات نيست، ميدان تحريري‌ها، آمدند که زبون نباشند «مرسي» و «مرسي»‌ها رسالت دارند که «ماه» خود را خودشان ببينند نه آن که آينه دارشان در غرب بنشيند . مصر و عربستان و ديگر کشورها بايد توجيه باشند که به اجلاس غيرمتعهدها مي‌آيند . باور کنند و باور کنيم که با خودباوري و اعتماد به نفس و تکيه بر دانشمندان و بينش‌مندان گذشته و حال خويش در داخل و خارج، ققنوس جوان ايران از متن آتش‌سوزان جفاها و کم لطفي‌ها دوباره زندگي را از سر خواهد گرفت و خاکستر تحريم و ستم غرب را زير پا خواهد آورد. همه دنيا باور کنند که ايراني، هميشه ايراني است . با همان سربلندي با همان نجابت و با همان تاثير، مشروط به آن که خودمان با غفلت، با خود باختگي و با خود‌فراموشي، آتش به جانش نيفکنيم و باور کنيم که آنچه مي‌خواهيم در وجودماست .

گوهري کز صدف کون و مکان بيرون است

طلب از گمشدگان لب دريا مي‌کرد

نويسنده : منصور فرزامي     

ادامه خبر...


معرفی یک پدیده، نخبه علمی استان کهگیلویه و بویراحمد

9 شهریور 1391, 23:48

معرفی یک پدیده، نخبه علمی استان کهگیلویه و بویراحمد

 

انسان با توانایی های بالقوه بدنیا می آید. این توانایی ها در گذر زمان و بستر مکان از بالقوه به بالعمل تبدیل می شوند. یکی از مهمترین توانایی ها نخبه و نخبه گی یا به تعبیر لاتین الیت میباشد.الیت  به کسی گفته می شود که با استعداد ها و توانمندیهای برجسته  میتواند کارهای مهم و چشمگیر و پیچیده انجام دهد .

در نوشته های علمی کلمات نخبه ،درخشان ، نابغه، سرامد، تیزهوش، و موارد دیگر یا به جای هم بکار میروند و یا عموما یک معنا می یابد در حالیکه هر کدام جایگاه ویژه ای دارند. که نخبه و نخبگی نزد صاحبان اندیشه و دانش دارای تعدد معانی است که مهمترین و به اتفاق نزدیک ترین معنا عبارت است از: نخبه کسی را می گویند که بتواند از جنبه های ذهنی و روانی و یا رفتاری توانایی فوق العاده ای از خود نشان دهد.

حال موضوع معرفی و پرورش و حمایت از نخبگان یک وظیفه اساسی و زیرساخت توسعه و توسعه یافتگی است که از نهادهای اجتماعی بویژه تعلیم و تربیت لازم است در این رابطه سرمایه گذاری نمایند.

مسائلی مانند موقعیت ها ، شرایط ،امکانات و سطح تحصیلی نقش مهمی در بروز ویژگی نخبگی و ابراز توانایی ها دارد و لذا اموزش و پرورش بعنوان نهاد اصلی تعلیم و تربیت هم در بعد دولتی و هم غیر دولتی وظیفه دارد تا بستری ایجاد نماید که افراد خاص و نخبه بتوانند توانایی های خود را عرضه بدارند اگر فضای ورزش مساعد نبود هیچگاه قدرت زدن توب با سر توسط علی دایی ، وزنه برداری در آن حد و اندازه توسط رضازاده ، کشتی گرفتن و مربیگری توسط محمد بنا و... شناخته نمی شد . اگر حوزه های علمی ناتوان بودند فکر اینکه علامه طباطبایی وعلامه جعفری  در تفسیر قرآن و نهج البلاغه توان خود را عرضه بدارند یا علامه حسن زاده دانش نجوم و ریاضی را در آن حد بروز دهد و یا پروفسور هشترودی و دکتر حسابی  در جهان چهره شوندٰ وجود نداشت و یا در حوزه مدیریت و کیاست امیرکبیری با آن عظمت یافت نمی شد و در عرصه دیانت  و فقاهت و بسیج رهبری مردم امام خمینی (ره) شناخته نمی شد پس ضرورت دارد تا جامعه بدین سمت رود که چنین گوهر های نهفته را شناسایی و حمایت و معرفی نمایند که در استان کهگیلویه و بویر احمد از این پدیده ها زیاد اند.

حال معرفی یک نمونه از این پدیده:

آقای اردوان دهبوده ، کودک روشن ضمیری از دیار دهدشت که چند سال پیش در سفری که کاظم قلم چی به آن دیار داشت با ایشان بعنوان یک دانش آموز نخبه آشنا می شود و فضایی ایجاد می نماید تا اینکه امروز دهبوده در مقام یک نخبه ملی مطرح باشد زیرا آن دانش اموز مناطق محروم این استان :

- رتبه ۱۰ کنکور سراسری سال ۸۵

-عضو بنیاد ملی نخبگان کشور

- برنده جشنواره جوان خوارزمی

- بورسیه تحصیلی از دانشگاه کمبریج انگلستان

- مدرس دانشگاه ازاد تهران

- عضو مجمع مشاوران تهران

- دبیرکل مجمع فرهیختگان استان کهگیلویه و بویراحمد

و فارغ التحصیل دو رشته مهندسی سخت افزار و نرم افزاراز دانشگاه صنعتی امیر کبیرتهران است.

این از خدمت ها و نعمت های عدالت گستر نظام جمهوری اسلامی ایران است که این نخبه استانی هم اکنون توانسته است تا در عرصه ایران بزرگ توانایی های خود را شکوفا نماید و اینجانب مفتخرم که توفیق همراهی با ایشان را دارم و جهت حضور در جشن نخبگان ( رتبه های زیر 1000) کنکور  سراسری گچساران  روز شنبه 11/6/1391 ساعت 5 بعد از ظهر در سالن وحدت میزبان این عزیز باشم تا نوجوانان و جوانان و فرهیختگان و فرهنگ دوستان شهرمان از کلام و آشنایی ایشان بهره ببرند .

ادامه خبر...


نظرشما در مورد سیستم؟