مدتي است انتقادات از احمدي نژاد به ميزان زيادي افزايش يافته است. هم سطح مسوولان منتقد ارتقا يافته و هم انتقادات، تند و تيزتر شده اند. وضعيت به گونهاي است که حاميان ديروز، امروز در انتقادات منصفانه و غيرمنصفانه از احمدينژاد از يکديگر سبقت ميگيرند. البته در همين روند، شدت و گستره انتقادات احمدي نژاد نيز از طرفهاي مختلف افزايش يافته است.
سؤال اين است آيا احمدينژاد به يکباره، تغيير کرده و به وضعيت کنوني رسيده يا اينکه وضعيت کنوني، ادامه روندي است که از 7 سال پيش، آغاز و پس از فراز و فرودهايي به اينجا رسيده است؟
برخي ميگويند احمدينژاد تغيير کرده است. اگرچه همه انسانها ميتوانند تغيير کنند و احمدي نژاد هم از اين قاعده مستثني نيست ولي به اعتقاد نگارنده، احمدينژاد همان احمدينژاد 84 است؛ کما اين که در همان زمان هم نسبت به پيامدهاي حضور احمدي نژاد در نهاد قدرت، هشدارهايي داده شده بود که معطوف بر شناخت عميق از احمدي نژاد بود.
حال سوال اين است که چرا برخي هم اکنون به ياد انتقاد و اعتراض به احمدينژاد افتادهاند؟
جواب به اين سؤال دو بخش دارد:
اول: برخي از منتقدان امروز تاکنون از انتقادات احمدي نژاد مصون مانده بودهاند و سکوت شان از سر عافيت بود.
دوم: حجم نتايج منفي ناشي از عملکرد نامناسب دولت به جايي رسيده است که نميتوان در برابر آن سکوت کرد.
واقعيت اين است که اگر از همان روز نخست فعاليت احمدي نژاد در مسؤوليت رياست جمهوري، عملکرد وي از نگاه مقامات و رسانهها، منصفانه بررسي ميشد و در کنار نقاط مثبت دولت، به نقاط منفي عملکرد دولت هم پرداخته ميشد و دولت، نهادي مقدس شمرده نميشد امروز کار به اينجا نميرسيد.
نکته قابل توجه و راهبردي اين است که استمرار حضور در دولت، خط قرمز احمدي نژاد و تيمش بود و وقتي متوجه شدند که کسي از اين خط قرمز، هرگز عبور نخواهد کرد، يکه تازيهاي خود را تشديد کردند. در واقع، احمدينژاد، همان احمدي نژاد قبلي است با اين تفاوت که در سالهاي اخير توانست صحنه را به گونهاي بچيند که حذف او هزينه ساز شود. بدين ترتيب او دريافت تا پايان دوره رياست جمهورياش، در پاستور ميماند و لذا ميتوان فارغ از دغدغه پاسخگويي نسبت به عملکردهاي امروز، در تمهيد تداوم حضور در قدرت بود. به همين دليل بود که وقتي مجلس او را مورد سوال قرار داد، او همه چيز را به شوخي گرفت و خوشحال آمد و خندان رفت زيرا ميدانست ابزارهاي نظارتي مجلس قدرت او را تهديد نخواهند کرد.
احمدينژاد وقتي دريافت که بقايش در رياست جمهوري تضمين شده است، به اين جمع بندي رسيد که دولت ميتواند براساس تفسير خود از قوانين و مصلحت بيني خود فارغ از چارچوبهاي موجود، براي اداره بخشهاي مختلف کشور تصميم گيري و اين تصميمها را اجرايي کند.
اين وضعيت، محصول افراط در ارادتمندي به احمدي نژاد بود. هنوز يادمان نرفته که عده اي در ابتداي فعاليت دولت نهم، شخص احمدي نژاد و دولت او را به مراتب ديني، آسماني و غيبي گره ميزدند تا با اين مطلق انگاري، راه را بر هر نقد و انتقادي ببندند و نيز فراموش نکرده ايم اشخاص و ارگانهايي که پس از آغاز فعاليت دولت نهم، به شکل متعصبانه، حاميدولت بودند و هر انتقاد و اعتراضي را به دولت، به منافع ملي،اسلام،شهدا و... گره ميزدند تا مانع از انتقاد و اعتراض به دولت شوند. به يک تعبير اينها، افراد شيفتهاي بودند که تعصب کورکورانه شان مانع از نگاه واقعي به عملکردها و مواضع احمدينژاد ميشد.
اينان بايد پاسخگوي آن حمايتهاي خارج از چارچوب و غير منطقي خود از دولت باشند چه آن که آن حمايتها هم به اندازه خود در ايجاد وضعيت فعلي، نقش دارند. البته منظور، حمايتهاي ناموجه است والا همين الان نيز بايد از اقدامات مثبت دولت حمايت کرد.
اگر از همان ابتداي فعاليت دولت نهم، نمايندگان وقت مجلس، به دور از نگاه مريدي و شيفتگي به دولت، به دور از نگاه وکيل الدوله بودن و به دور از توجيههاي ساختگي و من درآوردي، به وظيفه قانوني خود در نظارت بر عملکرد قوه مجريه و رئيس آن، عمل ميکردند و همه گزينهها از جمله سؤال از رئيسجمهور و استيضاح وي را روي ميز داشتند و چک سفيد امضا به احمدي نژاد نميدادند، امروز لازم نبود نالان و عصبي به مواضع و اتفاقات کنوني، واکنش نشان دهند و در برابر عملکرد دولت، کاسه "چه کنم چه کنم؟" به دست گيرند.
بنابر اين، حتي اگر بپذيريم که احمدي نژاد تغيير کرده، مقصران اين تغيير، همان حاميان افراط گراي ديروز هستند که امروز با گناهکار خواندن احمدي نژاد، در صدد تطهير خود هستند.
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر